ایستاده از راست: بهروز رهبری فرد، بهنام سراج ، ادموند بزیک ، مهدی هاشمی نسب، احمدرضا عابد زاده
و افشین پیروانی
ردیف پایین از راست: نادر محمد خانی، مهدی مهدوی کیا، علی کریمی، حامد کاویان پور و رضا شاهرودی
پرسپولیس تهران در شبی که به پیروزی مثل نان شب محتاج بود مقابل تراکتورسازی تبریز شکست خورد. ۳-۱. هواداران این تیم به نشانه اعتراض علی کریمی را تشویق کردند! مردی که اختلاف نظرش با علی دایی چنان بالا گرفت که وقتی دید امیدی به بازگشت به اردوی قرمزها برایش نمانده، از فوتبال خداحافظی کرد و به چالش آب یخ پیوست و حالا او را نه در زمین سبز که در فعالیت های عام المنفعه می توان دید.
پرسپولیس باز هم ناکام ماند. هواداران جز در دقایقی اندک باز هم شاهد نمایشی کم رمق بودند. مثل بازی مقابل ملوان. مثل بازی با ذوب آهن. مثل بازی در برابر فولاد. انگار بازیکنان فراموش کرده اند که میلیون ها هوادار این تیم منتظر نمایش درخشانی از پرسپولیسی هستند که با آن خاطره دارند. کیفیت بعضی از بازیکنان پرسپولیس آنقدر حقیرانه است که به نظر می رسد همین که از باشگاه یکدست لباس گرمگن می گیرند و در عکس های یادگاری این تیم می ایستند از سرشان زیاد است! آخرین باری که از رضا حقیقی، هادی نوروزی، حسین ماهینی و ... یک بازی درخشان دیدید خاطرتان می آید؟
منتقدان به دایی خُرده می گیرند که تیم را وارد حاشیه های غیرضروری کرده است. زیادی مصاحبه می کند. تمرکزش برای دریافت حق و حقوقش بیش از تمرین و هدایت تیم است. با راندن علی کریمی تیم را از داشتن مهره ای تاثیرگذار که جوان ترها حرفش را گوش بدهند خالی کرده. تیم فاقد هافبکی خلاق در ابعاد پرسپولیس است که بتواند در لحظات فروپاشی آن را به بازی برگرداند. بازیکنان بیش از اندازه لازم پرخاشگر و تندخو هستند. منتقدان دایی بیرحمانه به او حمله می کنند. می گویند از دقیقه ۶۰ هر بازی به جای اینکه ایده و طرح و پلن تازه ای داشته باشد تنها به ذکر گفتن بسنده می کند. می گویند پرسپولیس با این بازیکنان و با دایی به جایی نمی رسد. او پس از شکست مقابل تراکتور گفت « این شکست خواست خدا بود»! بسیار بعید است که در جهانی چنین پرآشوب، با وجود آدمخواران داعش و هیولاهای بوکو حرام نیجریه و ... اصولاً پروردگار اراده اش را صرف گل زدن تراکتورسازی و شکست دادن پرسولیس کند.
علی دایی دوستان اندکی دارد. بسیاری از پیشکسوتان پرسپولیس در ردیف اول منتقدان او قرار دارند. ادبیاتش گزنده است اما آنقدر تجربه دارد که بتواند در لحظه های دشوار تیم را دوباره به ریل برگرداند. در چند سالی که روی نیمکت پرسپولیس نشسته است، دستکم در کسب جام و امتیاز کارنامه خوبی دارد. سال گذشته علیرغم نمایش پرنوسان تیم را به بازی های آسیایی رساند. اما این فصل انگار داستان تازه ای دارد. دایی در لحظاتی از بازی به اندازه هواداران از نمایش مایوس کننده تیمش حیرت زده به نظر می رسد، کنار خط به همه اعتراض میکند، از بازیکن خودی تا داور مسابقه. دایی از هیچ چیز راضی نیست. از هیچکس. بازیکنانش با گام هایی معلق عطشی برای جنگیدن ندارند ولی بعد از بازی با اشتیاق در مورد مدیریت باشگاه حرف می زنند! جدال لفظی پولادی – رحیمی دیگر حتی حوصله هواداران را هم سر برده است. هدر دادن بی حاصل انرژی بازیکن و مدیر باشگاه.
هواداران پرسپولیس این روزها از قرار گرفتن تیم محبوب شان در رده نهم جدول دلخورند. آنها انتظار بازی های بهتر را دارند. جوان ترها به عکس های قدیمی پرسپولیس نگاه می کنند و می گویند « ما دیر به دنیا آمدیم یا شما زود؟». پیروزی هایی خفیف با حداقل گل و موقعیت، تساوی های توام با بخت و اقبال و شکست های دردناک چیزی نیست که آنها بتوانند در دراز مدت تحملش کنند.
اکبر عبدی در فیلم جاودانه مادر ساخته علی حاتمی دیالوگی ماندگار دارد: مادر مُرد از بس که جان ندارد!.... حالا پرسپولیس نبُرد از بس که جان ندارد.!!!!