خدا بیامرزتش... مرحوم محمد بوقی عاشق پرسپولیس بود. لیدر نبود اما جونش رو برای تیمش میداد __ این داستان تعریفی از زبان دوست خوبم بهمن اسدی روزنامه نگار بازنشسته کیهان ورزشی :
.یه روز تو خیابون با دوستمان اسد خان سوار تاکسی شدند. وقتی پیاده شد و رفت راننده تاکسی گفت: خوب شد رفت مثل این که زورگیر بود زیر بغلش پر از پیچ گوشتی و چاقو و قمه بود. به راننده گفت نه بابا اونو نشناختی مگه؟ گفت نه! به ایشان گفت: بابا این ممد بوقیِ معروف بود و زیر بغلش هم بوق بود نه قمه. با این بوق هم خودش رو برای تیمش می کشه نه دیگران را... . یادی کنیم از سهراب بوقی.. که سازشان قلبشان بود قدیم همچین لیدرهایی داشتیم ولی لیدر های الان ساز و هنرشون چوب و چماق..