#پدر همسرتان استقلالی بود؟#
رفتنم به استقلال کلی جریان داشت. ته دلم نبود بروم آنجا. من با باشگاه پاس توافق کرده بودم. با آقای طباطبایی. آن موقع بهزاد غلامپور هم گلر تیم ملی بود و در پاس بازی میکرد. آقای طباطبایی میگفت میخواهم دو تا گلر خوب داشته باشم. گفتند یک میلیون پیش قرارداد میدهیم با ماهی صد هزار تومان حقوق و یک آپارتمان.
در این گیرودار استقلالیها آمده بودند سراغ من. من گفتم محال است بیایم. آنها رفته بودند سراغ مدیر باشگاه پاس و طباطبایی گفته بودند شما که غلامپور را دارید پس بگذارید عابدزاده بیاید استقلال. این شد که آنها با هم توافق کردند. آنها رضایت پاس را گرفتند و گفتند حالا دیگر بهانهای ندارید. استقلال قرار بود زمین به من بدهد با ماهی 300 هزار تومان پول. گفتند سیمان و آهن و اینجور چیزها هم میدهم تا در زمینی که به تو میدهیم خانه بسازی. آنها ساعت 3 نصف شب بود که من را بردند پیش آقای طباطبایی مدیر باشگاه پاس و در حضور او گفتند ایشان مخالفتی ندارد که بیایی. من هم دیگر بهانهای نداشتم. رفتم استقلال اما پولم را هم ندادند. آن موقع آقامحمدی همه کاره استقلال بود، اما بعدها به قولش عمل نکرد.
#مگر پرسپولیسی نبود، پس چرا نیامدی پرسپولیس؟#
اتفاقا یکسال قبل از اینکه بروم استقلال خودم داوطلبانه رفتم سراغ مایلی کهن. آن موقع مایلی کهن مربی پرسپولیس بود. گفتم اجازه میدهید من بیایم پرسپولیس. گفت برو شهر خودت پسرجان. گفتم راه پیشرفت کردن من این است که در تهران بازی کنم. پرسپولیس را دوست دارم. گفت برو شهر خودت بهتر است. گفتم مگر شما از روز اول تهران بودید، گفت نه من بچه انزلی هستم. گفتم خب من هم میخواهم همین کار انجام دهم و به تهران آمده و پیشرفت کنم. در نهایت گفت که نیازی به تو نداریم. من هم گفتم به آقای پروین بگو اگر رفتم یک تیم دیگر تهران از من ناراحت نشی. حتی قبل از اینکه با پاس توافق کنم هم به پرسپولیس پیغام دادم اما آنها گلرهای خوبی داشتند و من چون جوان بودم احساس میکردند نیازی به من ندارند. اما وقتی که رفتم استقلال داستان عوض شد و از من گلایه کردند که چرا نیامدی پرسپولیس و از این حرفها. علاوه بر اینها توصیههای پدر همسرم و پیگیریهای خیلی زیاد استقلالیها هم تاثیر زیادی داشت.
#اما استقلالیها خیلی راحت تو را از دست دادند؟#
آره. من رفتم سپاهان. سال 72 بود. 6 میلیون به من پیشنهاد دادند. آن موقع هیچ تیمی از این پولها به کسی نمیداد.
#و داستان آمدنت به پرسپولیس؟#
بازی ایران و چین تایپه بود که مصدوم شدم. دقیقه 3 بود. نادر محمدخانی تیم را کشیده بود جلو برای آن آفسایدگیری، مهاجم چین تایپه از تله آفساید فرار کرد. من آمدم جلو توپ را دفع کنم که زانویم چرخید و از فرط درد دور خودم میپیچیدم. زانویم داغون شده بود. باید جراحی میکردم اما دیگر کسی کاری به کار من نداشت. داستان پهلوان زنده بود. حالا مصدوم شده بودم و هیچ کس احوالم را نمیپرسید. نه سپاهان برای من کاری کرد نه استقلال. استقلالیها میگفتند چرا رفتی سپاهان، اما وقتی مصدوم شدم کسی نیامد سراغم. اوضاع مالی من هم آن موقع خیلی خیلی بد شده بود. روزهای سختی را سپری میکردم.
#و بعد ...؟#
هیچی دیگه. آقای عابدینی مردانگی کرد و آمد سراغ من. گفت هزینه جراحیات چقدر میشود. گفتم پزشکان گفتهاند باید بروی آلمان. فکر کردم فوتبالم تمام شده اما عابدینی در جواب من گفت کل هزینههایت را میدهم. به پول آن زمان فکر میکنم 15 میلیون تومان هزینه شد. من رفتم آلمان و سالم و سلامت برگشتم. عابدینی گفت پس حالا بیا و با پرسپولیس قرارداد ببند. گفتم مهندس من سالهاست که دنبال این فرصت بودم تا در تیم خودم بازی کنم. حالا که شما این مردانگی را کردهای دیگر چه باید بگویم. سال اول که قرارداد مالی نداشتم و در واقع بابت هزینههای جراحی چیزی نمیگرفتم. البته عابدینی سعی میکرد یک جورهایی هوای من را از نظر مالی داشته باشد. فصل بعد اما فکر کنم قرارداد 20 میلیونی امضا کردم. روزهای خوبی بود بازی کردن برای پرسپولیس و قهرمانیهای متوالی در لیگ و نتایج خوب در آسیا. تیم آن موقع پرسپولیس با تیم حالا یک ذره هم قابل مقایسه نیست. اما آن موقع از دفاع گرفته تا نوک حمله پرسپولیس پر بود از ستاره که همگی آنها یا ملیپوش بودند یا سابقه سالها بازی کردن در تیمملی.