عبداله موحد نابغه کشتی ایران و جهان کسی که ۶ دوره پیاپی قهرمان طلای جهان و طلای المپیک شده بود در اوج دوران قهرمانی توسط تیمسار سپهبد حجت برای همیشه از ورزش محروم شد .

نظام گذشته ایرادات بسیاری دشت,اما در کنار ان محااسنات بسیاری هم داشت,اشاره شد به برادر جناب موحد بعد از وقایع ۲۸ مرداد و گرایشات چپ (مختص به حزب توده ایران در ۱۳۳۲) که جناب موحد به جای ذکر ان شروع کردن به سوابق شغلی خانواده را بر شمردن.

در هیچ جای این مصاحبه دلیل محرومیت آقای موحد توسط ایشون به طور صریح بیان نمیشود.عدم تمایل به بوسیدن دست کسی؟گزارشات ساواک؟آسیب دیدگی دست ایشون؟بنده به شما صریحا عرض میکنم از تختی تا قلیچ خانی همگی دست شاه را بوسیده اند.آقای تختی تمایلات سیاسی به جبهه ملی داشتن و پنهانش هم نمیکرد

آقای قلیچ خانی هم تمایلات کمونیستی ولی هر دو نفر حتا از سر اجبار و اکراه در مناسبتهای گوناگون دست شاه را بوسیده اند.پس نبوسیدن دست مردوده چون اصولا کسی جرات چنین کاری رو نداشته حتا از آقای موحد خیلی بزرگتر شادروان تختی

ایراد زرگ زمانیست که جناب موحد مشخصا از سوابق سیاسی خود و خانواده فقط با ذکر فرهنگی بودن عبور میکنن .بابا من مخاطب بی سواد میخام بدونم شما و یا خانواده گرام به خاطر فرهنگی بودنتون مشگل داشتین یا طرفداری و یا عضویت در حزب توده ایران؟

در مورد گزارشات ساواک,گزارش ساواک چی بوده که نظام یا دستگاه امنیتی وقت قید یک چهره ورزشی محبوب را میزنه؟مگر شادروان تختی حتا بعد از مخالفت و درگیری با دستگاه امنیتی در مسابقات یا حتا المپیک شرکت نکردن؟پس گزارش باید حساسیت شدید ساواک به حزب توده یا جریانات کمونیستی وقت رو بر انگیخته باشه

دشمنان نظام پیشین ۳ گروه بودن .جریان چپ کمونیستی شدیدا وابسته به شوروی,گروه های مذهبی و اسلامی که بعضن با تلفیق کمونیسم و مذهب همراه بود و سومین گروه مخالفانی ملایم مانند جبهه ملی بودن که نظام خطری از جانب این گروه حس نمیکرد و حتا یک زندانی در سال ۵۷ نداشتند

عمو mike عزیز از توضیح طولانی‌ عذر می‌خوام ولی فکر کنم بد نبود حالا که شما یاد تیمسار حجت و جناب موحد افتادین حداقل دلیل محرومیت رو هم ذکر میکردین و یا آقای موحد در کامل شجاعت و صداقت مانند آقای قلیچ خانِ عقاید خود و یا خانواده گرامشون هم را بیان میکردن تا قضاوت به عهده خواننده یا شنونده محول میشد

و صد البته با آرزوی سلامتی(امیدوارم که ایشون در قید حیات باشن )برای جناب موحد و خانواده محترمشون.والی جناب موحد هوای ابری رفت ولی به جای آفتاب طوفان و سیل همه چیز را با خود برد یا هنوز هم دارد میبرد.دست همگی شما درد نکنه

کودتا و ۲۸ مرداد مال سال ۱۳۳۲ بوده اقای موحد سال ۵۳ و بعد از این همه قهرمانی از ورزش محروم شده و ان گزارشی که حجت بعد از جرو بحث با موحد در اردو کشتی نوشت علت اصلی بوده . بیشتر کشتی گیرها این موضوع را میدانند .

Michiganuni نوشت "سومین گروه مخالفانی ملایم مانند جبهه ملی بودن که نظام خطری از جانب این گروه حس نمیکرد و حتا یک زندانی در سال ۵۷ نداشتند".مگر مجبوری در موارد که گوچکترین اطلاعاتی نداری صحبت کنی؟ جبهه ملی در سال1328 توسط دکتر محمد مصدق بنیانگذاری شد و تقریبا تمام کسانی که در این جبهه بودن توسط شاه کشته ( دکتر فاطمی و...) یا زندانی (مصدق و... حتی شاپور بختیار!!) شدند. در مورد شاه و ساواک اونا هم هر آدم محبوب و مردمی را یا کنترل یا زندانی میکردند. جهان پهلوان تختی ,بعنوان مثال. شاه چنان از سرنگون شدند هراس داشت که گوچکترین " رفتار ساده ولی نامتعارف " را سر کوب میکرد. برادر هویدا در کتابی که اوایل انقلاب نوشت , میگوید که یکبار با افرادی دیگری بقول خودش به حضور "اعیلحضرت شرفیاب شدن" او مینویسد که همه دست شاه را بوسیدن ولی من فقط تعظیم کردم ولی این جریان ساده هیچ وقت از ذهن شاه پاک نشد و به دلیل آن من سختیهای زیادی کشیدم. اگر با " نوکرشاه" اینطور رفتار میشود آیا جای تعجب دارد که با جهان پهلوان تختی یا عبداله موحد طور دیگری رفتار شود؟ آیا با گذشت اینهمه سال و زمانی که قهرمان وزنه برادری جهان , حسین زاده ,باید به خدمت "آقا"برسه که یه خونه در تهران تهیه کنه , شما هنوز خصلت دیکتاتورها را درک نکرده اید ؟

با سپاس از هر دو دوست عزیز. مایک عزیز فکر نمی کنم فاصله زمانی سال 32 تا 53 باعث ربط نداشتن به برکناری آقای موحد باشد. شکی بر وجود مشکلات در قبل شورش 57 نیست. اما عمده مخالفان اگر زنده باشند به اجبار ترک وطن کردند. جالبه این روزها که کرملین در حکم قبله سوم جمهوری ولایت فقیه شده

@Bamaua هر چند هر دو سوی شورش 57 از دید شما دیکتاتور هستند. اما کمی منصفانه ببین تمامی آنهایی که در زندان ساواک بودند چه بلایی یر سززمین ویران شده آوردند؟ اگر شاه فقید در آن حد از جبهه ملی هراس داشت، بختیار به عنوان نخست وزیر انتخاب نمی شد. دیکتاتور ایجاد شده توسط جماعتی است که دنبال محبوبشان در ماه یا چاه جمکران می گردند. "هرگز کسی این چنین فجیع به کشتن خویش برنخواست که من به زندگی نشسته ام"

برای اطلاع مجبورم داستانی که آنروز در اردو تیم کشتی اتفاق افتاد برای دوستان تعریف کنم این داستان را آقا عبداله اینطور تعریف میکنه . ورزش ایران خود را برای المپیک سال ۷۴ در مونیخ آماده میکرد ٬ رئیس تربیت بدنی و کمیته المپیک ایران در آن مقطع تیمسار سپهبد حجت بود و ایشان با برنامه قبلی بدیدار کشتی گیران میرود آقا موحد میگه ۱ ماهی بود که در اردو بودیم و منزل یکی از کشتی گیران در نبودنش مورد سرقت قرار میگیره و آقا موحد که کاپیتان تیم نیز بوده به تیمسار حجت جریان را میگه و تیمسار میپرسه چی سرقت شده و آقا موحد میگه دو تا فرش ۲۰ هزار تومنی و تیمسار در جواب میگه برو بابا من تو خونم فرش ۲۰ هزار تومنی ندارم کم دروغ بگو و بچه کشتیگیرانی که اونجا بودند میگن که جرو بحث تندی بین اقا موحد و تیمسار در ان روز در میگیره و تیم ایران نیز در المپیک نتیجه خوبی نمیگیره که بلافاصله بعد از برگشت از المپیک اقا موحد و خدابیامرز سیدعباسی برای همیشه از ورزش محروم میشن .

با سپاس از بیان نقل قول. مجددا می گم، شکی بر وجود مشکلات در قبل شورش 57 نیست. اما بعد این همه سال در مقایسه با تمام نقایص آن زمان، عمده امکانات ورزشی بازمانده از همان روزگار است. ای کاش هم دلی بیشتری بین تمامی افراد در آن زمان بود که به شور بختی امروز دچار نمی شدیم. با همه این وجود پهلوانانی چون موحد و حبیبی همیشه جاودانه اند. کسی با آن همه افتخار می توانست خیلی راحتتر در ایالات متحده زندگی کند. اما حاضر نبود که باورش را به خیلی چیزها بفروشد. به امید هم دلی بیشتر

شكي نيست كه رضا شاه در ابتدا به دنبال ايجاد يك جمهوري لائيك بود ولي روش ان فكران ( بهتره اينجوري بنويسيم!!!) اجازه ي اينكار رو حتي به رضا شاه ندادن! شكي نيست كه دوازده سال نخست پادشاهي محمد رضا شاه جزو دموكراتيك ترين دوران تاريخ اسياست ولي همان روش ان فكرانِ تازه خر فروخته ي سوار درشكه شو ي از شپش پاك شده ي لباس مدرن پوش شده چنان كاري با شاه جوان ايران كردن كه گفت ازادي براي اين ملت در حال حاضر سمه! ملتي كه گرسنه و تحقير شده و بي سواده از ازادي فقط ترور و تظاهرات و اعتصاب بخاطر اهداف هيچ و پوچ رو ياد مي گيره كه نتيجه اش هرج و مرجي بود كه در دوران مصدق السلطنه ي نواده ي قبله ي عالم هاي قاجاريِ والي فارس ديديم، با لجبازي و فقط براي فريب مردم و البته همزمان فريب توده اي و فاطميِ وطن فروشِ اجنبي پرستِ ضد ايران رو خورده، چنان بلايي سر ايران و مردم ايران و صنعت نفت ايران اورد كه اگر نبود تيمسار زاهدي الان ايرانستاني در اتحاد جماهير شوروي بيش نبوديم و زبان ملي مان هم روسي مي شد! باز با همه ي رشادتها و مجاهدت ها ي تيمشار زاهدي از صدق سر مصدق السلطنه ي حافظ منافع بريتانياي ضد ملي شدن صنعت نفت ( برعكس چيزي كه يك مشت چپ وطن فروش به خورد خلق الله دادن) نفت ايران تا همين امروز ملي نشد كه نشد! قرارداد و مذاكراتي كه مي شد بسيار بسيار بهتر درش عمل كرد كه نه حساسيت بريتانيا را برانگيخت و نه به ضرر ملت ايران كار كرد را تبديل به يك انرژي هسته ي احمدي نژادي كردن و ملت ايران رو تحقير شده تر، فقيرتر و بدبخت تر از دوران احمدي نژاد كردن و تازه بعدش ملت ايران مجبور شد تا سال ٥٧ كماكان با كنسرسيوم همكاري كنه و نزديك بيست و پنج سال زحمات شاه و رويايي كه براي سال ٥٧ و پايان قرارداد نفتي با بريتانيا داشت رو همان وطن فروشان به خميني و يارانش سپردن! مشكل از شاه نبود كه يك مشت جانيِ بلفطره مثل رجوي، كيانوري، خميني، خلخالي و امثالهم رو تو زندان نگه مي داشت، بلكه مشكل ملتي بودن كه گذشته ي سياه پنجاه سال قبلشان را بسادگي فراموش كردن و البته همان شاه جوان بختٍ دموكرات را از يك طرف با تملق و از طرف ديگر با ترور و فلج كردن مملكت و نقشه هاي سراسر در خدمت بيگانه براي فروپاشي ايران چنانكه در سال ٥٧ ديديم تبديلِ به يك ديكتاتورِ دلسوز و ميهن پرست كردن كه حتي كسي را كه نقشه كشيده بود و اسلحه خريده بود تا زن و فرزند و خانواده اش را نابود كند را فقط در ازاي يك عذرخواهي ساده مي بخشيد چنانكه در جريان دادگاه گلسرخي تنها دو نفر اعدام شدن و ان دو نيز حاضر به عذرخواهي نشدن و الباقي حتي بعدها به سناتوري هم رسيدن! شاه ايران خدا نبود كه بري از هرگونه خطا باشد پس احتمالا كه نه حتما ايرادات بسياري در خود او در نظامش وجود داشت اما همه ي تقصير گردن او نيست چرا كه همين مردم و روش ان فكران نظام شاه و اركان مملكت را مي ساخت و مي سازد! همين مردم كه تا خودشان به كوچكترين قدرتي مي رسند حتي اگر يك سرباز صفرِ اسلحه به دوشِ جلوي پاسگاه پليس باشد، ديگر هيچ خدايي را بنده نيست و چنان در ظلم به مردم و فساد و رشوه ( در حد اعلاي توان خود) مي كوشد كه حدي برايش قابل تصور نيست! همين مردم فاسد براي مخفي كردن فساد خود گزارشات اشتباه مخابره مي كردند و شاه هم در مقام يك انسانِ مسئول خيالش راحت بود كه چرخ مملكت در حال گشتن است و شيوه ي مردمداري و حكومتش مورد رضايت عامه ي مردم! پس اگر امثال چپي ها و خميني ها سد راه هست بنام مردم ايران بايد از سر راه به هر قيمتي برداشته مي شد و كاملا هم طبيعيست كه خشك تر در اينگونه مواقع خواهند سوخت چرا كه وقتي همگي سوار يك كشتي هستيم و هيچ كس از سرنشينان كشتي نسبت به كسي كه در خال خسارت و ضربه زدن به كشتي هست واكنش و اعتراضي نشان ندهد البته كه همگان غرض خواهند شد چنانكه در سال ٥٧ شدند! امروزِ روز و بعد از سپري شدنِ دورانِ مشهور به زمان هيجان و هيستريك ديگر هيچ انسان عاقلي نسبت به ميهن دوست بودن شاه ايران و رو به پيشرفت بودن مملكت در ان زمان و اينده ي درخشان در صورت ادامه ي حيات ان و همچنين نالازم ترين، بدترين، فاسدترين و مرگبارترين و منفي ترين انقلاب تاريخ دنيا شكي به دلش راه نمي دهد مگر انكه يا از لحاظ عقلي در سطح انرمالي باشي و يا از پس مانده هاي همان خود فروخته هاي كيانوري ها و خميني ها و رجوي ها و موسي خياباني ها ست! اقاي موحد افتخار ورزش ايران هست اما ايشان هيچ به اعمالي كه برادرش، خودش و خانواده اش در تقابل با نظام پيشين كرده اند اشاره اي نمي كنند، من بخاطر اينكه از يك خانواده ي كشتي گير امده ام كه نسل اندر نسل اين ورزش را به ارث برده اند ارادت ويژه اي به جهان پهلوان تختي و عبدالله موحد دارم اما دليل نمي شود كه چشم به روي واقعيت ها ببندم! سوئد، نروژ و دانمارك جزو ازادترين كشورهاي جهان هستند اما در همين كشورهاي ازاد تنها اهانت كلامي به پادشاه و يا ملكه مجازات زندان در پي دارد تا چه رسد به سوقصد و نقشه ي ادم ربايي و وووو زيرا ملكه و پادشاه در اين كشور يعني ملت و كشور و فرهنگ و تاريخ و گذشته ي انها و براي همين هم به پادشاه، ملكه، كشور، فرهنگ، تاريخ و گذشتگان خود احترام ويژه اي قائل هستند اما ايا ما هم همين احترام را به سمبل يگانگي ملي و تماميت ارضي و تاريخ پرشكوه و ميراث گذشتگانمان ( به عنوان مبتكر سيستم پادشاهي در تاريخ) و فرهنگمان گذاشتيم كه اينطور طلبكارانه منتظر اين بوديم كه شاه شخصا به تك تكِ ما ابراز جان نثاري و نوكري كند و جيبهايمان را پرپول و مغزهايمان را شخصا پردانش و شكمهايمان را سير و جايمان را گرم نگه دار؟ پس لطفا بعضي از اين دوستان لطف كنند و از يابويي كه سوار ان هستند كمي پياده شوند و اندكي هم زمان را به تفكر كردن و مطالعه بپردازند و كلاه خودشان را قاضي كنند كه اگر انها بجاي محمد رضا شاه بودند خودشان چه گلي به سر اين مملكت و مردمش مي زدند؟ مطلب طولاني اما لازم بود و پوزش از طولاني شدن ان!

Mikehammer متشکر برای بازگویی واقعه بالا، ما همه داستانهایی داریم که در یک سایت عمومی بازگو کردنش مشگله.... Aussiemanدیکتاتورها با هم فرقی ندارن. کسی که به ناحق آدم کشت قاتله. از نظر روانشناسی قاتل خوب وبد نداریم. شاه در خفا آدم میکشت و بعد نوکرنش داستان سازی میکردن . شاپور بختیار که با تمام وجود از سرکوبی مردم توسط ارتش حمایت میکرد با شاپور بختیاری که خود توسط شاه زندانی شد و شاهد تیرباران شدن اعضا جبهه ملی بود دو فرد مختلف بودن. اعضاء جبهه ملی بدون استثنا او را خایُن خواندن واز جبهه ملی طرد شد. .. صدام ضد دین با بیرحمی تمام آدم کشت ولی زمانی محاکمه با قران به جلسات محاکمه میرفت!! . حیقیت اینست که در کنفرانسی با حضور امریکا و دیگر کشور های غربی در مورد شاه تصمیم گرفته شد (کنفرانس گوادلوپ). به شاه دستور داده شد که کشتار مثل کشتار میدان ژاله ممنوع هر جه زودتر از ایران خارج شو. تا ارتشی را که ما تربیت کردیم و محافظ منافع ماست در مقابل مردم قرار ندادی . اشک تمساح شاه و رفتار مظلومانه صدام فقط دو گونه عکس العمل از یک نوع شخصیت بود. متاسفم که انقلاب شکوهمند مردم ایران برای شما یک شورش بود. هر چند انقلاب مردمی بدست آخوندها از مسیر خودش خارج شد و متاسفانه بی عدالتی دو باره جایگزین شد. اگر حکومت پهلوی پولی را که فقط برای جشن های ۲۵۰۰ ساله خرج کر د ، در راه سواد آموزی مردم خرج کرده بود. مردم نگاهشان تو ماه نبود وقتی حقشون را یه مشت آخوند می بلعید ند تو روز روشن.

Bamaua با سپاس از تمامی توضیحات. مشکل که در 37 سال پیش، فقدان فضای باز سیاسی آن هم توسط شاه فقید بود. حالا که دیگه آن زمان نیست و نرخ سواد عمومی هم بالاتر هست. پس بهانه ای برای گروههای مخالف نیست تا انسانیت گرفته شده را به ملت بازگردانند. هر چند که ما چیزی ندیدیم

عزیز جان bamua آخه چرا چیزیرو که نمیدونی درباره آن قصه بافی‌ میکنی‌؟بنده کی‌ گفتم ۲۸ مرداد کسی‌ اعدام نشده.عرض کردم سال ۵۷ یک زندانی سیاسی از جمله داریوش فروهر کریم سنجابی یا شاپور بختیار نداشتیم.کجاش به نظر حاضرت عالی‌ انقلابی چرت و پرت بوده؟دکتر علی‌ امینی از افراد رتبه بالا جبهه‌ ملی‌ مشاور شاه فقید بودن حتا تا سال ۵۷.عزیز جان برو یک ذره بیشتر تحقیق کن برادر ایرانی‌

شما را رجوع میدهم به گفتگوی شاه فقید با علی امینی در رابطه با یکی از سخنرانیهای سنجابی و گله شاه از سنجابی از لحن سنجابی.فکر میکنید شاه فقید از زبان مشترکی با گلسرخی یا جزنی استفاده میکردن؟البته بنده تصور میکنم شما عقاید چپی یا کمونیستی داری و احتیاجی به دفاع از جبهه ملی از شما نیست.

لطف بفرمایید تعریف دیکتاتوری را هم اضافه کنید.آیا شاه فقید دیکیتاتور بودن یا یا افراد ذیل.استالین,.چایچسکو,فیدل کاسترو,معمر قذافی,صدام حسین؟مگر مرام جناب عالی به دیکتاتوری پرولتاریا احترام نمیزارین؟حالا چرا من ایرانی ۱۴۰۰ سال تو سری خورده نباید به دیکتاتوری ناسیونالیستی و اقتصادی عام المنافع محمدرضا شاه احترام بذارم ؟

جوانان عزیز,بنده سر و پا تقصیر هم در ان قلاب ۵۷ ارث جد هفتم هم از خدا بیامرز محمدرضا شاه میخواستم اما اینقدر وجدان دارم که با تمام وجود بگم شکر زیادی خوردم و کتمان هم نمیکنم.جایزه خودم هم را گرفتم و فرار را بر قرار ترجیح دادم اما ذره ای به کرملین یا قم دلبستگی نداشتم و فقط به دنبال فرار از مکتب بودم و بس!

اینها شعارهای انقلابی بنده احمق و دوستان احمق من بود تا حضرت امام برای شما بیاد..برای حفظ شیشه مدرسه تعطیل میشه.به گفته خمینی پرداخت پول برق حرام است.فرح دوست دختر کارتره.به کوری چشم شاه,عکس امام خمینی در ماه دیده میشه!

آقای موحد عزیز بنده خدمات شما عرض میکنم شکر زیادی خوردم گفتم مرگ بر شاه,شما خود میدانید جواب فرزندانتان را چه بدهید

آقای موحد عزیز بنده خدمات شما عرض میکنم شکر زیادی خوردم گفتم مرگ بر شاه,شما خود میدانید جواب فرزندانتان را چه بدهید

michiganuni دوست من زیاد سخت نگیر . هر کسی نسبت فراخور سن و سال و دانستهاش نظر و برداشتی داره که باید محترم شمرده بشه . در رژیم گذشته بعد از ۲۸ مرداد نظامیان در بیشتر ادارات دولتی و کارخانهای بزرگ دفتری داشتند که با لباس نظامی پشت میز مینشستند . و در جامعه وبازار و خیابان شهربانی چیها خدایی میکردند و چنان ترس و وحشتی مردم از شهربانی داشتند که نگو . کوچکترین درجه دار شهربانی که گروهبان سوم بود بتنهایی هر که را که میخواست میگرفت ٬ دستبند میزد ٬ کتک میزد ٬ باج میگرفت و در تهران بعضی مناطق مثل بازار ٬ لاله زار و قلعه محله بدنام پاسبانها انقدر باج و حق حساب میگرفتند که حالت سرقلفی پیدا کرده بود و بین خودشون خرید و فروش میشد و طبعاٌ نارضایتیها کم کم زیاد و زیادتر شد و واقعاٌ کسی جرعت شکایت از رفتار شهربانی را نداشت و البته هجوم مردم از شهرستانها به شهرهای بزرگ برای کار در کارخانهای مونتاژ و نبود مکان زندگی برای افراد جدید و نهایتاٌ بوجود امدن حلبی اباد ها در حاشیه شهرهای بزرگ و نزدیک شدن به نقطه انفجار و در اخر انفجار و این فقط قطره ای از دریای مشگلات بود ٬ ولی پول هم بود بیکاری کم بود یا اصلاٌ نبود تفریح هم بود .

Mikehammer: دوست عزيز، شما يك سري از مشكلاتي وجود داشت رو بخوبي بيان كردي ولي پرسش من اينجاست كه تقصير شاه اينجا چيه؟ يعني شخص اول مملكت بايد جلوي كشاورزي كه تا ديروز و بزور تو سري خان تو دهاتش مجاني كار مي كرد و بلطف اَنقلاب سفيد شاه داراي زمين و درامد شخصي شده بود و يكهو هوس پولدار شدن به سرش مي زد و روانه ي حلبي أباد هاي حاشيه ي شهر مي شد رو مي گرفت؟ يا اينكه مثلا ارتشي ها و پاسبان هاي شاه از كره ي مريخ امده اند يا بسيجي ها و سپاهي هاي امروز؟ وقتي ملتي به خودش رحم نمي كنه و از يك طرف ظلم سيستماتيك رو مي پذيره تا به نقطه ي انفجار برسه تقصير شاه چيه؟ وقتي مردمي از ظلم خسته مي شن بجاي عاقلانه فكر كردن دست به انتحار مي زنن تقصير شخص اول مملكت چيه؟ يه جوري مي گن شاه بايد به مردم سواد ياد مي داد كه انگار نه انگار دولت شاه رتبه ي اول سواد اموزي و پيشترفت رو در تمام كشورهاي جهان سومي و در خال توسعه داشت! ولي به نظر شما مردم بيسواد اَنقلاب كردن يا اتفاقا او دسته كه پول مردم و لطف شاه از خر سواري يهويي سر از خيابانها و دانشگاههاي پاريس و لندن و واشنگتن در اوردم و مثلا تحصيل كردن؟ برو سخنراني شاه در مورد همين تحصيل كرده ها رو در يوتوب بشنو! مي گه يارو مي ره اروپا يه مدرك در حد ديپلم خودمون مي گيره بر مي گردن ولي صرفا بخاطر اينكه رفته خارج ديگه خدايي رو بنده نيست و به كمتر از رياست راضي نمي شه و اگرم بهش بگي بابا ما خودمون كلي ديپلمه داريم أسلحه ورميداره و چريك مي شه و مردم رو مي كشه! نهاياتا برخلاف نظر دوستان أفراد عامي جامعه تنها در سه ماه اخر منجر به اَنقلاب از شاه به ضرب تبليغات اخوندها ناراضي شدن و جرات شركت در تظاهرات رو پيدا كردن و پيش از اون اتفاقا فقط تحصيل كرده ها بودن كه عكس اقا رو تو ماه ديدن و ريشش رو لاي قران و نوارهاش رو مثل وحي منزل دست به دست كردن! مردم عامي خميني رو نمي شناختن و اتفاقا بسيار بسيار شاه دوست بودن و علت عمده روي اوردن گروههاي تحصيل كرده به اسلحه همين خشم از شاهدوستي مردم بود كه همان تحصيل كرده ها با چاپ شب نامه، إيجاد ميتينگها و تبليغات سراسر دروغ و نيرنگ شاه رو ديو و ديو واقعي يعني خميني رو فرشته كردن و به خورد ملت دادن! أساسا در فرايند اَنقلاب بيشتر جوگير بودن نسل روشنفكر هست كه تعيين كننده ست نه عامه ي مردم چون هميشه عامه ي مردم دنباله روي روشنفكران و بزرگان خود هستند!

اين بهانه ها كه شاه بايد سواد ياد ملت مي داد سكسي حرف مفته مانند همه ي حرفهاي دروغ و مفت روش ان فكران مخالف شاه كه از روز اول و تا همين امروز قصد داره فريب خوردگي، بي شعوري، جو زدگي، ساده دلي، طمع كاري و در يك كلام مسئوليت جنايات و فاجعه ي ٥٧ رو به گردن ديگري بندازه چرا كه اين نسل بخصوص از تحصيل كرده ها كه ملقب به روش ان فكر هستن از روز اول تنها به دنبال أراضي تمايلات خود بوده و بس و گرنه كيست كه نداند مردم عامي و بي سواد و كم سواد هيچ وقت خود به خودي دست به شورش نمي زنن تا موقعي كه روشن فكران و رهبران و بزرگانشون دست به كاري نزدن! مثال واضحش اسكاتلند كه صدها ساله بخاطر خود فروختگي بزرگان و رهبرانش اسير انگليسه و مردمش در تاريخ هر از گاهي پشت سر يكي از بزرگانش دست به شورش مي زدن كه اتفاقا با خيانت يا مقاومت بقيه ي بزرگان و رهبران خودشون شكست مي خوردن كه حتي ديگه كار به انگليس و ارتشش هم نمي رسيد!

Michiganuni , من به جای بی ادبی و تفتیش عقاید شما باز حرف خودتون را تکرار میکنم ""سومین گروه مخالفانی ملایم مانند جبهه ملی بودن که نظام خطری از جانب این گروه حس نمیکرد و حتا یک زندانی در سال ۵۷ نداشتند". شما حتما مطلع هستید که در اواخر حکومت شاه (سال ۱۳۵۳ به بعد ) نه تنها جبهه ملی بلکه مشتقاتش (جبهه ملی1و جبهه ملی2 ...و حتی نضهت آزادی ) و اصولا هیچ حزب سیاسی غیر از خز ب رستا خیز وجود نداشت - بر عکس گفته شما افرادی چون بارزگان و سنجابی برای مدت هر چند کوتاه ( به سبب وضح انقلابی)به زندان افتادن , ...وی[سنجابی ]در سال 57 مقابل دوربین تلویزیون‌های بین‌المللی در منزل خود در تهران در آغاز یک مصاحبه مطبوعاتی، همراه داریوش فروهر دستگیر و زندانی می‌شود. منبع : سعید سنجابی ------- بعد از مصدق فعالیون جدی سیاسی به این نتیجه رسیده بودند که با کسی که انسانهای صلح دوستی همچو دکتر فاطمی و... را اعدام میکند, کار سیاسی معنا ندارند. احزاب یا گروه های جدی از ان پس فقط به فعالیت مسلحانه روی کردن . حرفم را کوتاه کنم . 1--حتی شاه در "آخرین نطق محمدرضا شاه پهلوی پادشاه فقید ایران در تهران"-روی یوتیوپ موجوده. به فساد و ظلم وستم حکومت خود اقرار میکنه. 2-- برای اگاهی وضیعت باسوادی به آمار سازمان ملل در سال 1976 میلادی مراجعه کنید . ... برای بقیه دوستان تا ما با صداقت کامل تاریخ خود را مورد بررسی ونقد قرا ر ندهیم هیچ پیشرفتی در اوضاع ایران بوجود نخواهد آمد. حکومت بعدی !!! هم از حالا صد تا صاحب داره که به خون هم تشنه اند . حفظ عدالت در هر جامعه ایی نیاز به انصاف سیاسی - اجتماعی شهروندان آن کشور دارد . بعد از ترک کمپانی های خارجی تازه ما متوجه شدیم که صنعت 100 سال قبل دنیا را هم نداریم . هر چند در زمان وجودشان احساس خدایی میکردیم . اگر امروز شرکتهای خارجی از عربستان بروند وضع عربستان چگونه خواهد بود ؟ ما یک انقلاب شکوهمند داشتیم و مردم ایران صادقانه جهت پیشرفت "واقعی" تلاش کردن ولی ما این همه زحمات را دو دستی تقدیم کسانی کردیم که موقعه انقلاب حتی در ایران نبودند و یا نقشی نداشتن.

یک با سواد به معنای واقعی به این راحتی "فريب خوردگي، بي شعوري، جو زدگي، ساده دلي، طمع كاري " نمیشه. در فرهنگ ما با سواد یعنی مدرک داشتن. در جوامعه ایی که پیشرفت داشتن با سواد به معنی " خود و جامعه" اگاه ست.

من فقط یک سوال دارم، چند سال از انقلاب فرانسه گذشت تا رسیدن به جاییکه مهد حقوق بشر شدن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

عبداله موحد نابغه کشتی ایران و جهان کسی که ۶ دوره پیاپی قهرمان طلای جهان و طلای المپیک شده بود در اوج دوران قهرمانی توسط تیمسار سپهبد حجت برای همیشه از ورزش محروم شد .

و صد البته با آرزوی سلامتی(امیدوارم که ایشون در قید حیات باشن )برای جناب موحد و خانواده محترمشون.والی جناب موحد هوای ابری رفت ولی به جای آفتاب طوفان و سیل همه چیز را با خود برد یا هنوز هم دارد میبرد.دست همگی شما درد نکنه

آقای قلیچ خانی هم تمایلات کمونیستی ولی هر دو نفر حتا از سر اجبار و اکراه در مناسبتهای گوناگون دست شاه را بوسیده اند.پس نبوسیدن دست مردوده چون اصولا کسی جرات چنین کاری رو نداشته حتا از آقای موحد خیلی بزرگتر شادروان تختی

در هیچ جای این مصاحبه دلیل محرومیت آقای موحد توسط ایشون به طور صریح بیان نمیشود.عدم تمایل به بوسیدن دست کسی؟گزارشات ساواک؟آسیب دیدگی دست ایشون؟بنده به شما صریحا عرض میکنم از تختی تا قلیچ خانی همگی دست شاه را بوسیده اند.آقای تختی تمایلات سیاسی به جبهه ملی داشتن و پنهانش هم نمیکرد

نظام گذشته ایرادات بسیاری دشت,اما در کنار ان محااسنات بسیاری هم داشت,اشاره شد به برادر جناب موحد بعد از وقایع ۲۸ مرداد و گرایشات چپ (مختص به حزب توده ایران در ۱۳۳۲) که جناب موحد به جای ذکر ان شروع کردن به سوابق شغلی خانواده را بر شمردن.

عمو mike عزیز از توضیح طولانی‌ عذر می‌خوام ولی فکر کنم بد نبود حالا که شما یاد تیمسار حجت و جناب موحد افتادین حداقل دلیل محرومیت رو هم ذکر میکردین و یا آقای موحد در کامل شجاعت و صداقت مانند آقای قلیچ خانِ عقاید خود و یا خانواده گرامشون هم را بیان میکردن تا قضاوت به عهده خواننده یا شنونده محول میشد

در مورد گزارشات ساواک,گزارش ساواک چی بوده که نظام یا دستگاه امنیتی وقت قید یک چهره ورزشی محبوب را میزنه؟مگر شادروان تختی حتا بعد از مخالفت و درگیری با دستگاه امنیتی در مسابقات یا حتا المپیک شرکت نکردن؟پس گزارش باید حساسیت شدید ساواک به حزب توده یا جریانات کمونیستی وقت رو بر انگیخته باشه

ایراد زرگ زمانیست که جناب موحد مشخصا از سوابق سیاسی خود و خانواده فقط با ذکر فرهنگی بودن عبور میکنن .بابا من مخاطب بی سواد میخام بدونم شما و یا خانواده گرام به خاطر فرهنگی بودنتون مشگل داشتین یا طرفداری و یا عضویت در حزب توده ایران؟

دشمنان نظام پیشین ۳ گروه بودن .جریان چپ کمونیستی شدیدا وابسته به شوروی,گروه های مذهبی و اسلامی که بعضن با تلفیق کمونیسم و مذهب همراه بود و سومین گروه مخالفانی ملایم مانند جبهه ملی بودن که نظام خطری از جانب این گروه حس نمیکرد و حتا یک زندانی در سال ۵۷ نداشتند

کودتا و ۲۸ مرداد مال سال ۱۳۳۲ بوده اقای موحد سال ۵۳ و بعد از این همه قهرمانی از ورزش محروم شده و ان گزارشی که حجت بعد از جرو بحث با موحد در اردو کشتی نوشت علت اصلی بوده . بیشتر کشتی گیرها این موضوع را میدانند .

برای اطلاع مجبورم داستانی که آنروز در اردو تیم کشتی اتفاق افتاد برای دوستان تعریف کنم این داستان را آقا عبداله اینطور تعریف میکنه . ورزش ایران خود را برای المپیک سال ۷۴ در مونیخ آماده میکرد ٬ رئیس تربیت بدنی و کمیته المپیک ایران در آن مقطع تیمسار سپهبد حجت بود و ایشان با برنامه قبلی بدیدار کشتی گیران میرود آقا موحد میگه ۱ ماهی بود که در اردو بودیم و منزل یکی از کشتی گیران در نبودنش مورد سرقت قرار میگیره و آقا موحد که کاپیتان تیم نیز بوده به تیمسار حجت جریان را میگه و تیمسار میپرسه چی سرقت شده و آقا موحد میگه دو تا فرش ۲۰ هزار تومنی و تیمسار در جواب میگه برو بابا من تو خونم فرش ۲۰ هزار تومنی ندارم کم دروغ بگو و بچه کشتیگیرانی که اونجا بودند میگن که جرو بحث تندی بین اقا موحد و تیمسار در ان روز در میگیره و تیم ایران نیز در المپیک نتیجه خوبی نمیگیره که بلافاصله بعد از برگشت از المپیک اقا موحد و خدابیامرز سیدعباسی برای همیشه از ورزش محروم میشن .

آقای موحد عزیز بنده خدمات شما عرض میکنم شکر زیادی خوردم گفتم مرگ بر شاه,شما خود میدانید جواب فرزندانتان را چه بدهید

شكي نيست كه رضا شاه در ابتدا به دنبال ايجاد يك جمهوري لائيك بود ولي روش ان فكران ( بهتره اينجوري بنويسيم!!!) اجازه ي اينكار رو حتي به رضا شاه ندادن! شكي نيست كه دوازده سال نخست پادشاهي محمد رضا شاه جزو دموكراتيك ترين دوران تاريخ اسياست ولي همان روش ان فكرانِ تازه خر فروخته ي سوار درشكه شو ي از شپش پاك شده ي لباس مدرن پوش شده چنان كاري با شاه جوان ايران كردن كه گفت ازادي براي اين ملت در حال حاضر سمه! ملتي كه گرسنه و تحقير شده و بي سواده از ازادي فقط ترور و تظاهرات و اعتصاب بخاطر اهداف هيچ و پوچ رو ياد مي گيره كه نتيجه اش هرج و مرجي بود كه در دوران مصدق السلطنه ي نواده ي قبله ي عالم هاي قاجاريِ والي فارس ديديم، با لجبازي و فقط براي فريب مردم و البته همزمان فريب توده اي و فاطميِ وطن فروشِ اجنبي پرستِ ضد ايران رو خورده، چنان بلايي سر ايران و مردم ايران و صنعت نفت ايران اورد كه اگر نبود تيمسار زاهدي الان ايرانستاني در اتحاد جماهير شوروي بيش نبوديم و زبان ملي مان هم روسي مي شد! باز با همه ي رشادتها و مجاهدت ها ي تيمشار زاهدي از صدق سر مصدق السلطنه ي حافظ منافع بريتانياي ضد ملي شدن صنعت نفت ( برعكس چيزي كه يك مشت چپ وطن فروش به خورد خلق الله دادن) نفت ايران تا همين امروز ملي نشد كه نشد! قرارداد و مذاكراتي كه مي شد بسيار بسيار بهتر درش عمل كرد كه نه حساسيت بريتانيا را برانگيخت و نه به ضرر ملت ايران كار كرد را تبديل به يك انرژي هسته ي احمدي نژادي كردن و ملت ايران رو تحقير شده تر، فقيرتر و بدبخت تر از دوران احمدي نژاد كردن و تازه بعدش ملت ايران مجبور شد تا سال ٥٧ كماكان با كنسرسيوم همكاري كنه و نزديك بيست و پنج سال زحمات شاه و رويايي كه براي سال ٥٧ و پايان قرارداد نفتي با بريتانيا داشت رو همان وطن فروشان به خميني و يارانش سپردن! مشكل از شاه نبود كه يك مشت جانيِ بلفطره مثل رجوي، كيانوري، خميني، خلخالي و امثالهم رو تو زندان نگه مي داشت، بلكه مشكل ملتي بودن كه گذشته ي سياه پنجاه سال قبلشان را بسادگي فراموش كردن و البته همان شاه جوان بختٍ دموكرات را از يك طرف با تملق و از طرف ديگر با ترور و فلج كردن مملكت و نقشه هاي سراسر در خدمت بيگانه براي فروپاشي ايران چنانكه در سال ٥٧ ديديم تبديلِ به يك ديكتاتورِ دلسوز و ميهن پرست كردن كه حتي كسي را كه نقشه كشيده بود و اسلحه خريده بود تا زن و فرزند و خانواده اش را نابود كند را فقط در ازاي يك عذرخواهي ساده مي بخشيد چنانكه در جريان دادگاه گلسرخي تنها دو نفر اعدام شدن و ان دو نيز حاضر به عذرخواهي نشدن و الباقي حتي بعدها به سناتوري هم رسيدن! شاه ايران خدا نبود كه بري از هرگونه خطا باشد پس احتمالا كه نه حتما ايرادات بسياري در خود او در نظامش وجود داشت اما همه ي تقصير گردن او نيست چرا كه همين مردم و روش ان فكران نظام شاه و اركان مملكت را مي ساخت و مي سازد! همين مردم كه تا خودشان به كوچكترين قدرتي مي رسند حتي اگر يك سرباز صفرِ اسلحه به دوشِ جلوي پاسگاه پليس باشد، ديگر هيچ خدايي را بنده نيست و چنان در ظلم به مردم و فساد و رشوه ( در حد اعلاي توان خود) مي كوشد كه حدي برايش قابل تصور نيست! همين مردم فاسد براي مخفي كردن فساد خود گزارشات اشتباه مخابره مي كردند و شاه هم در مقام يك انسانِ مسئول خيالش راحت بود كه چرخ مملكت در حال گشتن است و شيوه ي مردمداري و حكومتش مورد رضايت عامه ي مردم! پس اگر امثال چپي ها و خميني ها سد راه هست بنام مردم ايران بايد از سر راه به هر قيمتي برداشته مي شد و كاملا هم طبيعيست كه خشك تر در اينگونه مواقع خواهند سوخت چرا كه وقتي همگي سوار يك كشتي هستيم و هيچ كس از سرنشينان كشتي نسبت به كسي كه در خال خسارت و ضربه زدن به كشتي هست واكنش و اعتراضي نشان ندهد البته كه همگان غرض خواهند شد چنانكه در سال ٥٧ شدند! امروزِ روز و بعد از سپري شدنِ دورانِ مشهور به زمان هيجان و هيستريك ديگر هيچ انسان عاقلي نسبت به ميهن دوست بودن شاه ايران و رو به پيشرفت بودن مملكت در ان زمان و اينده ي درخشان در صورت ادامه ي حيات ان و همچنين نالازم ترين، بدترين، فاسدترين و مرگبارترين و منفي ترين انقلاب تاريخ دنيا شكي به دلش راه نمي دهد مگر انكه يا از لحاظ عقلي در سطح انرمالي باشي و يا از پس مانده هاي همان خود فروخته هاي كيانوري ها و خميني ها و رجوي ها و موسي خياباني ها ست! اقاي موحد افتخار ورزش ايران هست اما ايشان هيچ به اعمالي كه برادرش، خودش و خانواده اش در تقابل با نظام پيشين كرده اند اشاره اي نمي كنند، من بخاطر اينكه از يك خانواده ي كشتي گير امده ام كه نسل اندر نسل اين ورزش را به ارث برده اند ارادت ويژه اي به جهان پهلوان تختي و عبدالله موحد دارم اما دليل نمي شود كه چشم به روي واقعيت ها ببندم! سوئد، نروژ و دانمارك جزو ازادترين كشورهاي جهان هستند اما در همين كشورهاي ازاد تنها اهانت كلامي به پادشاه و يا ملكه مجازات زندان در پي دارد تا چه رسد به سوقصد و نقشه ي ادم ربايي و وووو زيرا ملكه و پادشاه در اين كشور يعني ملت و كشور و فرهنگ و تاريخ و گذشته ي انها و براي همين هم به پادشاه، ملكه، كشور، فرهنگ، تاريخ و گذشتگان خود احترام ويژه اي قائل هستند اما ايا ما هم همين احترام را به سمبل يگانگي ملي و تماميت ارضي و تاريخ پرشكوه و ميراث گذشتگانمان ( به عنوان مبتكر سيستم پادشاهي در تاريخ) و فرهنگمان گذاشتيم كه اينطور طلبكارانه منتظر اين بوديم كه شاه شخصا به تك تكِ ما ابراز جان نثاري و نوكري كند و جيبهايمان را پرپول و مغزهايمان را شخصا پردانش و شكمهايمان را سير و جايمان را گرم نگه دار؟ پس لطفا بعضي از اين دوستان لطف كنند و از يابويي كه سوار ان هستند كمي پياده شوند و اندكي هم زمان را به تفكر كردن و مطالعه بپردازند و كلاه خودشان را قاضي كنند كه اگر انها بجاي محمد رضا شاه بودند خودشان چه گلي به سر اين مملكت و مردمش مي زدند؟ مطلب طولاني اما لازم بود و پوزش از طولاني شدن ان!

michiganuni دوست من زیاد سخت نگیر . هر کسی نسبت فراخور سن و سال و دانستهاش نظر و برداشتی داره که باید محترم شمرده بشه . در رژیم گذشته بعد از ۲۸ مرداد نظامیان در بیشتر ادارات دولتی و کارخانهای بزرگ دفتری داشتند که با لباس نظامی پشت میز مینشستند . و در جامعه وبازار و خیابان شهربانی چیها خدایی میکردند و چنان ترس و وحشتی مردم از شهربانی داشتند که نگو . کوچکترین درجه دار شهربانی که گروهبان سوم بود بتنهایی هر که را که میخواست میگرفت ٬ دستبند میزد ٬ کتک میزد ٬ باج میگرفت و در تهران بعضی مناطق مثل بازار ٬ لاله زار و قلعه محله بدنام پاسبانها انقدر باج و حق حساب میگرفتند که حالت سرقلفی پیدا کرده بود و بین خودشون خرید و فروش میشد و طبعاٌ نارضایتیها کم کم زیاد و زیادتر شد و واقعاٌ کسی جرعت شکایت از رفتار شهربانی را نداشت و البته هجوم مردم از شهرستانها به شهرهای بزرگ برای کار در کارخانهای مونتاژ و نبود مکان زندگی برای افراد جدید و نهایتاٌ بوجود امدن حلبی اباد ها در حاشیه شهرهای بزرگ و نزدیک شدن به نقطه انفجار و در اخر انفجار و این فقط قطره ای از دریای مشگلات بود ٬ ولی پول هم بود بیکاری کم بود یا اصلاٌ نبود تفریح هم بود .

Michiganuni نوشت "سومین گروه مخالفانی ملایم مانند جبهه ملی بودن که نظام خطری از جانب این گروه حس نمیکرد و حتا یک زندانی در سال ۵۷ نداشتند".مگر مجبوری در موارد که گوچکترین اطلاعاتی نداری صحبت کنی؟ جبهه ملی در سال1328 توسط دکتر محمد مصدق بنیانگذاری شد و تقریبا تمام کسانی که در این جبهه بودن توسط شاه کشته ( دکتر فاطمی و...) یا زندانی (مصدق و... حتی شاپور بختیار!!) شدند. در مورد شاه و ساواک اونا هم هر آدم محبوب و مردمی را یا کنترل یا زندانی میکردند. جهان پهلوان تختی ,بعنوان مثال. شاه چنان از سرنگون شدند هراس داشت که گوچکترین " رفتار ساده ولی نامتعارف " را سر کوب میکرد. برادر هویدا در کتابی که اوایل انقلاب نوشت , میگوید که یکبار با افرادی دیگری بقول خودش به حضور "اعیلحضرت شرفیاب شدن" او مینویسد که همه دست شاه را بوسیدن ولی من فقط تعظیم کردم ولی این جریان ساده هیچ وقت از ذهن شاه پاک نشد و به دلیل آن من سختیهای زیادی کشیدم. اگر با " نوکرشاه" اینطور رفتار میشود آیا جای تعجب دارد که با جهان پهلوان تختی یا عبداله موحد طور دیگری رفتار شود؟ آیا با گذشت اینهمه سال و زمانی که قهرمان وزنه برادری جهان , حسین زاده ,باید به خدمت "آقا"برسه که یه خونه در تهران تهیه کنه , شما هنوز خصلت دیکتاتورها را درک نکرده اید ؟

آقای موحد عزیز بنده خدمات شما عرض میکنم شکر زیادی خوردم گفتم مرگ بر شاه,شما خود میدانید جواب فرزندانتان را چه بدهید

Mikehammer: دوست عزيز، شما يك سري از مشكلاتي وجود داشت رو بخوبي بيان كردي ولي پرسش من اينجاست كه تقصير شاه اينجا چيه؟ يعني شخص اول مملكت بايد جلوي كشاورزي كه تا ديروز و بزور تو سري خان تو دهاتش مجاني كار مي كرد و بلطف اَنقلاب سفيد شاه داراي زمين و درامد شخصي شده بود و يكهو هوس پولدار شدن به سرش مي زد و روانه ي حلبي أباد هاي حاشيه ي شهر مي شد رو مي گرفت؟ يا اينكه مثلا ارتشي ها و پاسبان هاي شاه از كره ي مريخ امده اند يا بسيجي ها و سپاهي هاي امروز؟ وقتي ملتي به خودش رحم نمي كنه و از يك طرف ظلم سيستماتيك رو مي پذيره تا به نقطه ي انفجار برسه تقصير شاه چيه؟ وقتي مردمي از ظلم خسته مي شن بجاي عاقلانه فكر كردن دست به انتحار مي زنن تقصير شخص اول مملكت چيه؟ يه جوري مي گن شاه بايد به مردم سواد ياد مي داد كه انگار نه انگار دولت شاه رتبه ي اول سواد اموزي و پيشترفت رو در تمام كشورهاي جهان سومي و در خال توسعه داشت! ولي به نظر شما مردم بيسواد اَنقلاب كردن يا اتفاقا او دسته كه پول مردم و لطف شاه از خر سواري يهويي سر از خيابانها و دانشگاههاي پاريس و لندن و واشنگتن در اوردم و مثلا تحصيل كردن؟ برو سخنراني شاه در مورد همين تحصيل كرده ها رو در يوتوب بشنو! مي گه يارو مي ره اروپا يه مدرك در حد ديپلم خودمون مي گيره بر مي گردن ولي صرفا بخاطر اينكه رفته خارج ديگه خدايي رو بنده نيست و به كمتر از رياست راضي نمي شه و اگرم بهش بگي بابا ما خودمون كلي ديپلمه داريم أسلحه ورميداره و چريك مي شه و مردم رو مي كشه! نهاياتا برخلاف نظر دوستان أفراد عامي جامعه تنها در سه ماه اخر منجر به اَنقلاب از شاه به ضرب تبليغات اخوندها ناراضي شدن و جرات شركت در تظاهرات رو پيدا كردن و پيش از اون اتفاقا فقط تحصيل كرده ها بودن كه عكس اقا رو تو ماه ديدن و ريشش رو لاي قران و نوارهاش رو مثل وحي منزل دست به دست كردن! مردم عامي خميني رو نمي شناختن و اتفاقا بسيار بسيار شاه دوست بودن و علت عمده روي اوردن گروههاي تحصيل كرده به اسلحه همين خشم از شاهدوستي مردم بود كه همان تحصيل كرده ها با چاپ شب نامه، إيجاد ميتينگها و تبليغات سراسر دروغ و نيرنگ شاه رو ديو و ديو واقعي يعني خميني رو فرشته كردن و به خورد ملت دادن! أساسا در فرايند اَنقلاب بيشتر جوگير بودن نسل روشنفكر هست كه تعيين كننده ست نه عامه ي مردم چون هميشه عامه ي مردم دنباله روي روشنفكران و بزرگان خود هستند!

اين بهانه ها كه شاه بايد سواد ياد ملت مي داد سكسي حرف مفته مانند همه ي حرفهاي دروغ و مفت روش ان فكران مخالف شاه كه از روز اول و تا همين امروز قصد داره فريب خوردگي، بي شعوري، جو زدگي، ساده دلي، طمع كاري و در يك كلام مسئوليت جنايات و فاجعه ي ٥٧ رو به گردن ديگري بندازه چرا كه اين نسل بخصوص از تحصيل كرده ها كه ملقب به روش ان فكر هستن از روز اول تنها به دنبال أراضي تمايلات خود بوده و بس و گرنه كيست كه نداند مردم عامي و بي سواد و كم سواد هيچ وقت خود به خودي دست به شورش نمي زنن تا موقعي كه روشن فكران و رهبران و بزرگانشون دست به كاري نزدن! مثال واضحش اسكاتلند كه صدها ساله بخاطر خود فروختگي بزرگان و رهبرانش اسير انگليسه و مردمش در تاريخ هر از گاهي پشت سر يكي از بزرگانش دست به شورش مي زدن كه اتفاقا با خيانت يا مقاومت بقيه ي بزرگان و رهبران خودشون شكست مي خوردن كه حتي ديگه كار به انگليس و ارتشش هم نمي رسيد!

من فقط یک سوال دارم، چند سال از انقلاب فرانسه گذشت تا رسیدن به جاییکه مهد حقوق بشر شدن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یک با سواد به معنای واقعی به این راحتی "فريب خوردگي، بي شعوري، جو زدگي، ساده دلي، طمع كاري " نمیشه. در فرهنگ ما با سواد یعنی مدرک داشتن. در جوامعه ایی که پیشرفت داشتن با سواد به معنی " خود و جامعه" اگاه ست.

Michiganuni , من به جای بی ادبی و تفتیش عقاید شما باز حرف خودتون را تکرار میکنم ""سومین گروه مخالفانی ملایم مانند جبهه ملی بودن که نظام خطری از جانب این گروه حس نمیکرد و حتا یک زندانی در سال ۵۷ نداشتند". شما حتما مطلع هستید که در اواخر حکومت شاه (سال ۱۳۵۳ به بعد ) نه تنها جبهه ملی بلکه مشتقاتش (جبهه ملی1و جبهه ملی2 ...و حتی نضهت آزادی ) و اصولا هیچ حزب سیاسی غیر از خز ب رستا خیز وجود نداشت - بر عکس گفته شما افرادی چون بارزگان و سنجابی برای مدت هر چند کوتاه ( به سبب وضح انقلابی)به زندان افتادن , ...وی[سنجابی ]در سال 57 مقابل دوربین تلویزیون‌های بین‌المللی در منزل خود در تهران در آغاز یک مصاحبه مطبوعاتی، همراه داریوش فروهر دستگیر و زندانی می‌شود. منبع : سعید سنجابی ------- بعد از مصدق فعالیون جدی سیاسی به این نتیجه رسیده بودند که با کسی که انسانهای صلح دوستی همچو دکتر فاطمی و... را اعدام میکند, کار سیاسی معنا ندارند. احزاب یا گروه های جدی از ان پس فقط به فعالیت مسلحانه روی کردن . حرفم را کوتاه کنم . 1--حتی شاه در "آخرین نطق محمدرضا شاه پهلوی پادشاه فقید ایران در تهران"-روی یوتیوپ موجوده. به فساد و ظلم وستم حکومت خود اقرار میکنه. 2-- برای اگاهی وضیعت باسوادی به آمار سازمان ملل در سال 1976 میلادی مراجعه کنید . ... برای بقیه دوستان تا ما با صداقت کامل تاریخ خود را مورد بررسی ونقد قرا ر ندهیم هیچ پیشرفتی در اوضاع ایران بوجود نخواهد آمد. حکومت بعدی !!! هم از حالا صد تا صاحب داره که به خون هم تشنه اند . حفظ عدالت در هر جامعه ایی نیاز به انصاف سیاسی - اجتماعی شهروندان آن کشور دارد . بعد از ترک کمپانی های خارجی تازه ما متوجه شدیم که صنعت 100 سال قبل دنیا را هم نداریم . هر چند در زمان وجودشان احساس خدایی میکردیم . اگر امروز شرکتهای خارجی از عربستان بروند وضع عربستان چگونه خواهد بود ؟ ما یک انقلاب شکوهمند داشتیم و مردم ایران صادقانه جهت پیشرفت "واقعی" تلاش کردن ولی ما این همه زحمات را دو دستی تقدیم کسانی کردیم که موقعه انقلاب حتی در ایران نبودند و یا نقشی نداشتن.

اینها شعارهای انقلابی بنده احمق و دوستان احمق من بود تا حضرت امام برای شما بیاد..برای حفظ شیشه مدرسه تعطیل میشه.به گفته خمینی پرداخت پول برق حرام است.فرح دوست دختر کارتره.به کوری چشم شاه,عکس امام خمینی در ماه دیده میشه!

جوانان عزیز,بنده سر و پا تقصیر هم در ان قلاب ۵۷ ارث جد هفتم هم از خدا بیامرز محمدرضا شاه میخواستم اما اینقدر وجدان دارم که با تمام وجود بگم شکر زیادی خوردم و کتمان هم نمیکنم.جایزه خودم هم را گرفتم و فرار را بر قرار ترجیح دادم اما ذره ای به کرملین یا قم دلبستگی نداشتم و فقط به دنبال فرار از مکتب بودم و بس!

Mikehammer متشکر برای بازگویی واقعه بالا، ما همه داستانهایی داریم که در یک سایت عمومی بازگو کردنش مشگله.... Aussiemanدیکتاتورها با هم فرقی ندارن. کسی که به ناحق آدم کشت قاتله. از نظر روانشناسی قاتل خوب وبد نداریم. شاه در خفا آدم میکشت و بعد نوکرنش داستان سازی میکردن . شاپور بختیار که با تمام وجود از سرکوبی مردم توسط ارتش حمایت میکرد با شاپور بختیاری که خود توسط شاه زندانی شد و شاهد تیرباران شدن اعضا جبهه ملی بود دو فرد مختلف بودن. اعضاء جبهه ملی بدون استثنا او را خایُن خواندن واز جبهه ملی طرد شد. .. صدام ضد دین با بیرحمی تمام آدم کشت ولی زمانی محاکمه با قران به جلسات محاکمه میرفت!! . حیقیت اینست که در کنفرانسی با حضور امریکا و دیگر کشور های غربی در مورد شاه تصمیم گرفته شد (کنفرانس گوادلوپ). به شاه دستور داده شد که کشتار مثل کشتار میدان ژاله ممنوع هر جه زودتر از ایران خارج شو. تا ارتشی را که ما تربیت کردیم و محافظ منافع ماست در مقابل مردم قرار ندادی . اشک تمساح شاه و رفتار مظلومانه صدام فقط دو گونه عکس العمل از یک نوع شخصیت بود. متاسفم که انقلاب شکوهمند مردم ایران برای شما یک شورش بود. هر چند انقلاب مردمی بدست آخوندها از مسیر خودش خارج شد و متاسفانه بی عدالتی دو باره جایگزین شد. اگر حکومت پهلوی پولی را که فقط برای جشن های ۲۵۰۰ ساله خرج کر د ، در راه سواد آموزی مردم خرج کرده بود. مردم نگاهشان تو ماه نبود وقتی حقشون را یه مشت آخوند می بلعید ند تو روز روشن.

با سپاس از هر دو دوست عزیز. مایک عزیز فکر نمی کنم فاصله زمانی سال 32 تا 53 باعث ربط نداشتن به برکناری آقای موحد باشد. شکی بر وجود مشکلات در قبل شورش 57 نیست. اما عمده مخالفان اگر زنده باشند به اجبار ترک وطن کردند. جالبه این روزها که کرملین در حکم قبله سوم جمهوری ولایت فقیه شده

با سپاس از بیان نقل قول. مجددا می گم، شکی بر وجود مشکلات در قبل شورش 57 نیست. اما بعد این همه سال در مقایسه با تمام نقایص آن زمان، عمده امکانات ورزشی بازمانده از همان روزگار است. ای کاش هم دلی بیشتری بین تمامی افراد در آن زمان بود که به شور بختی امروز دچار نمی شدیم. با همه این وجود پهلوانانی چون موحد و حبیبی همیشه جاودانه اند. کسی با آن همه افتخار می توانست خیلی راحتتر در ایالات متحده زندگی کند. اما حاضر نبود که باورش را به خیلی چیزها بفروشد. به امید هم دلی بیشتر

Bamaua با سپاس از تمامی توضیحات. مشکل که در 37 سال پیش، فقدان فضای باز سیاسی آن هم توسط شاه فقید بود. حالا که دیگه آن زمان نیست و نرخ سواد عمومی هم بالاتر هست. پس بهانه ای برای گروههای مخالف نیست تا انسانیت گرفته شده را به ملت بازگردانند. هر چند که ما چیزی ندیدیم

عزیز جان bamua آخه چرا چیزیرو که نمیدونی درباره آن قصه بافی‌ میکنی‌؟بنده کی‌ گفتم ۲۸ مرداد کسی‌ اعدام نشده.عرض کردم سال ۵۷ یک زندانی سیاسی از جمله داریوش فروهر کریم سنجابی یا شاپور بختیار نداشتیم.کجاش به نظر حاضرت عالی‌ انقلابی چرت و پرت بوده؟دکتر علی‌ امینی از افراد رتبه بالا جبهه‌ ملی‌ مشاور شاه فقید بودن حتا تا سال ۵۷.عزیز جان برو یک ذره بیشتر تحقیق کن برادر ایرانی‌

لطف بفرمایید تعریف دیکتاتوری را هم اضافه کنید.آیا شاه فقید دیکیتاتور بودن یا یا افراد ذیل.استالین,.چایچسکو,فیدل کاسترو,معمر قذافی,صدام حسین؟مگر مرام جناب عالی به دیکتاتوری پرولتاریا احترام نمیزارین؟حالا چرا من ایرانی ۱۴۰۰ سال تو سری خورده نباید به دیکتاتوری ناسیونالیستی و اقتصادی عام المنافع محمدرضا شاه احترام بذارم ؟

شما را رجوع میدهم به گفتگوی شاه فقید با علی امینی در رابطه با یکی از سخنرانیهای سنجابی و گله شاه از سنجابی از لحن سنجابی.فکر میکنید شاه فقید از زبان مشترکی با گلسرخی یا جزنی استفاده میکردن؟البته بنده تصور میکنم شما عقاید چپی یا کمونیستی داری و احتیاجی به دفاع از جبهه ملی از شما نیست.

@Bamaua هر چند هر دو سوی شورش 57 از دید شما دیکتاتور هستند. اما کمی منصفانه ببین تمامی آنهایی که در زندان ساواک بودند چه بلایی یر سززمین ویران شده آوردند؟ اگر شاه فقید در آن حد از جبهه ملی هراس داشت، بختیار به عنوان نخست وزیر انتخاب نمی شد. دیکتاتور ایجاد شده توسط جماعتی است که دنبال محبوبشان در ماه یا چاه جمکران می گردند. "هرگز کسی این چنین فجیع به کشتن خویش برنخواست که من به زندگی نشسته ام"