لینک‌های ارسالی توسط کاربران فوتبالی‌ترین فرستاده می‌شوند و محتوای آنها الزاماً بیانگر دیدگاه مدیریت فوتبالی‌ترین نمی‌باشد. چنانچه لینکی را در تضاد با قوانین سایت می‌دانید، لطفاً به ما اطلاع دهید.
یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۳ ۰ فوتبال ایران > تیم ملی - در دنیای متمدن و مدرن امروز باید خیلی چیزها را یاد بگیریم. ما باید در راستای متمدن شدن جهان کنونی، خودمان را با علم روز پیش ببریم. این که هنوز متوسل به روش‌های قدیمی شویم یا با شیوه‌های تاریخ مصرف گذشته بخواهیم در عصر مدرنیسم برخورد کنیم، طبعاً این ما هستیم که پذیرای شکست خواهیم بود. نمونه دم‌دستی شکست همه ما در مراودات روزمره، همین آقای کروش است. او از دنیای مدرنیسم وارد جهان به شدت سنتی ما شد و در روزگاری که فوتبال را در دنیای پسا مدرن آموخته بود، حالا باید با افرادی نشست و برخاست می‌کرد که هفته‌ای، دوهفته‌ای آب‌گوشت‌خوران و کله‌پاچه‌خوران‌شان به راه است. از کروش که گذشت. این مربی مثل آقای برانکو که بعد از جام‌جهانی‌ ۲۰۰۶ آلمان از همان‌جا رفت و دیگر برنگشت، پس از برزیل به اروپا می‌رود و دیگر به ایران نخواهد آمد. از کروش گذشت اما رفتار ما در آینده با امثال کروش که از تمدن اروپا وارد کشورمان می‌شوند، چگونه خواهد بود؟ ما مهدی رحمتی را به دلیل یک مشکل ادبیاتی و یک ادعای کودکانه از دست دادیم و حالا اگر هزار بار دیگر او را مقابل دوربین بیاوریم و با پخش یک کلیپ، گریه‌‌اش را دربیاوریم و مردم را احساساتی کنیم، کروش او را دعوت نمی‌کند. این رفتارها در دنیای متمدن امروزی منسوخ است چرا که در اروپا زندگی به صورت اتوماتیک و یک نظام دوار و حساب شده است. رفتارها در جامعه و خانواده بر اساس نظمی عمیق است و کسی از این چارچوب خارج نمی‌شود. آنها مثل ما نیستند که هر بار اشتباه می‌کنیم، به طرفه‌العینی با یک معذرت‌خواهی ساده تصور می‌کنیم که کار تمام است. بخشش در اروپا بی‌معناست. این انسان است که باید در چارچوب یک نظم نوین به زندگی‌‌اش ادامه بدهد و در این راه مرتکب خطا نشود. کروش از جهانی دیگر وارد فوتبال ایران شد و همان رفتارهای اروپایی و دیسیپلین خشک و عصبی را با ما ادامه داد. ما همچنان در رفتار با او دچار چالش‌های مختلفیم. پس از ۳ سال همچنان یاد نگرفته‌ایم که با یک اروپایی چگونه باید برخورد کنیم. هنوز منتقدان آقای کروش می‌گویند او کجا برود بهتر از فوتبال ایران و کروش آیا نباید به این‌ها بخندد که شما واقعاً چه می‌گویید؟ نمونه آشکار این ادبیات سخیف را در جاهای دیگر هم سراغ داریم. آنجا که همکاران ما در یک کنفرانس مطبوعاتی از کروش در باره چلوکباب‌های ایرانی پرسیدند و او تنها سرش را به علامت تأسف تکان می‌داد. زمان گذشته است دوستان. زمان بی‌رحمانه می‌گذرد. دنیا متمدن‌تر از همیشه می‌شود و تعداد آنارشیست‌ها در دنیا کم و کمتر می‌شود. جهان پسا مدرن در عصر مدرنیسم، آدم‌هایی مانند کروش را با هزینه‌های گزاف وارد فوتبال ما می‌کند. از کروش که گذشت اما اگر مثل کروش به فوتبال ما آمد، رفتارهای خود را اصلاح کنیم. کمی وارد عصر مدرنیسم شویم. باور کنید ما دیگر بزرگ شده‌ایم...
دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۳ ۰ فوتبال ایران > لیگ برتر - اول بهمن ۱۳۹۱ مهدی رحمتی در تصمیمی شوک‌برانگیز، از تیم‌ملی اعلام کناره‌‌گیری می‌کند. خبرگزاری فارس به نقل از این بازیکن می‌نویسد: «راستش تصمیمم یک تصمیم شخصی است. در دو ماه گذشته حرفی نزدم و سکوت کردم اما فشار زیادی را تحمل کردم. امروز هم به این نتیجه رسیدم تصمیمی را که چند وقتی بود به آن رسیده بودم را اعلام کنم. می‌خواهم استراحت کنم و نیاز به آرامش دارم برای همین، همان‌طور که گفتم با عذرخواهی از همه، می‌خواهم چند وقتی را دور از تیم‌ملی باشم.» ۲ بهمن ۱۳۹۱ طبق آنچه عادت فوتبال ایران است، همه پیش‌بینی می‌کنند کارلوس کروش مثل خیلی از مربیان این مرز و بوم، از رحمتی خواهش کند بازگردد. سرمربی تیم‌ملی اما برخلاف تمام اتفاقات تاریخ فوتبال ایران، به خبرنگاران می‌گوید: «دلیل این تصمیم‌ رحمتی را نمی‌دانم و اینکه آیا به مسائل شخصی مربوط است یا خانوادگی، ولی اگر واقعیت داشته باشد ما باید به چنین تصمیمی احترام بگذاریم. اگر واقعیت داشته باشد که از تیم‌ملی خداحافظی کرده، من برایش آرزوی موفقیت دارم! بنابراین از تیم‌ملی بیرون خواهد رفت.» او در ادامه با لحنی تندتر، توضیح می‌دهد: «بهترین جایگزین بازیکنانی خواهند بود که بالاتر از همه چیز خودشان را فدای تیم‌ملی می‌کنند و دوست دارند در جمع تیم‌ملی باشند و برای من مهم بازیکنانی هستند که خودشان را در اختیار تیم‌ ملی می‌گذارند. من بازیکنان ضعیف و بازیکنانی که دوست ندارند تا آخرین ثانیه تلاش کنند را از تیمم بیرون می‌گذارم چون این بازیکنان تمرکز کافی نخواهند داشت که تا آخرین ثانیه تلاش خودشان را انجام دهند. من باید مطمئن باشم آنهایی که به خودشان فکر می‌کنند و به منافع تیم فکر نمی‌کنند در تیم من نیستند و آنهایی که حاضر نیستند از خودشان بگذرند.» ۲ بهمن ۱۳۹۱ گویا کفاشیان نتوانسته شناخت خوبی از کروش پیدا کند، به همین دلیل حرف از بازگشت مهدی رحمتی می‌زند: «به نظر من رحمتی برای تیم‌ملی زحمت زیادی کشیده و یکی از بهترین دروازه‌بانان ایران است. من سعی می‌کنم با او و سرمربی تیم‌ملی صحبت کرده و زمینه بازگشت رحمتی را فراهم کنم. حتماً واسطه می‌شوم و سعی می‌کنم این مسئله به خوبی تمام شود و لطمه‌ای به تیم‌ملی وارد نشود.» ۱۱ بهمن ۱۳۹۱ مهدی رحمتی ناگهان پای نکونام را به ماجرا باز می‌کند: «افسوس می‌خورم که زبان اسپانیایی و پرتغالی بلد نیستم!» او که روی خط برنامه ۹۰ رفته بود، از کروش گلایه می‌کند: «برای تصمیم خداحافظی دلیل دارم و خواهش می‌کنم از دیدگاه خود قضاوت نکنید اما مصاحبه کارلوس‌ کروش دلایل کناره‌گیری من را به یقین تبدیل کرد. اختلافی با کسی نداشتم. حرف نزده را می‌توان همیشه زد اما یک سؤال دارم؛ اگر شما تصمیم بگیری برنامه‌ات را تعطیل کنی، مدیر شبکه‌ ۳ از شما دلیل این تصمیم را نمی‌پرسد و به شما می‌گوید خداحافظ؟» او پاسخی به اختلاف نظرش با جواد نکونام نمی‌دهد: «من صحبتی درباره این مسئله ندارم.» ۲۸ اسفند ۱۳۹۱ کروش در چند مصاحبه مهدی رحمتی را بازیکن «بازنشسته» از تیم‌ملی می‌خواند. او در مصاحبه‌های مختلف بار دیگر از تصمیم او انتقاد می‌کند و می‌گوید، نمی‌داند چرا درباره او بحث می‌شود: «باید درباره کسانی بحث کنیم که برای تیم‌ملی ایران اشک می‌ریزند.» مهدی رحمتی که گویا حرف‌هایش را جمع کرده، به ناگهان پس از تساوی استقلال و نفت تهران با گل وریا غفوری، فوران می‌کند: «امیرحسین صادقی از دیروز نمی‌تواند راه برود و امروز هم مصدوم شد، چون خدا را صد هزار مرتبه شکر سرمربی تیم‌ملی ما حرفه‌ای است و روز قبل از بازی لیست تیم‌ملی را منتشر می‌کند. صادقی و حمودی می‌توانستند در لیست باشند اما به خاطر خط خوردن نتوانستند امروز بازی کنند.» او با لحن تندی می‌گوید: «به موقع درباره کروش صحبت می‌کنم. ما رفته‌ایم و مربی از خارج آورده‌ایم که کارنامه‌‌اش مشخص است. او هر جا بوده به عنوان نفر دوم کار کرده و موفق هم بوده است. به همین خاطر من به فدراسیونی که به خاطر ترسش هیچ صحبتی نمی‌کندt پیشنهاد می‌دهم یک ایرانی را به عنوان سرمربی تیم‌ملی انتخاب کند و کروش را به عنوان دستیار کنارش قرار دهد، ببینند چه می‌شود و ایرانی چه کار می‌کند.» ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۲ چند روز بعد از دیدار مهدی رحمتی و کارلوس کروش در شهرک غرب. در این دیدار رحمتی می‌گوید از حرف‌هایی که زده، پشیمان است. عادل فردوسی‌پور روز ۱۶ اردیبهشت ۹۲ مهدی رحمتی را به برنامه‌‌اش دعوت می‌کند. دو روز قبل از برنامه، رحمتی تمام حرف‌ها را مرور می‌کند. او برخلاف پیش‌بینی عده‌ای، در این برنامه مقابل چشمان میلیون‌ها بیننده، بابت حرف‌های تندی که زده ابراز پشیمانی می‌کند: «حرف‌هایم را از روی عصبانیت زدم. وقتی یک نفر مربی رئال‌مادرید و منچستر بوده مگر می‌توان گفت او مربی بدی است؟» او در ادامه می‌گوید تیم‌ملی متعلق به کروش نیست، بلکه متعلق به مردم است. عادل فردوسی‌پور از رحمتی می‌پرسد آیا از کروش عذرخواهی می‌کند که او این کار را نمی‌کند: «کاری انجام ندادم که بخواهم معذرت‌خواهی کنم. من از مردم عذرخواهی می‌کنم چون چیزی نگفتم که بخواهم از کس دیگری معذرت‌خواهی کنم. من آن صحبت‌ها را در عصبانیت بیان کرده بودم و در همین‌جا می‌گویم کروش بهترین مربی‌ای است که به ایران آمده است.» ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۲ روزنامه خبرورزشی که از دیدار کروش و رحمتی باخبر است و نمی‌تواند این خبر را منتشر کند از بازگشت مهدی رحمتی به تیم‌ملی خبر می‌دهد. سرمربی تیم‌ملی به رحمتی فرصت می‌دهد که نامه عذرخواهی‌‌اش را امضا کند و برگردد. او ابتدا چراغ سبز نشان می‌دهد. خبرورزشی خبر قطعی بازگشت را می‌دهد اما معلوم نمی‌شود در دو، سه روز آینده چه اتفاقی می‌افتد که او این نامه را امضا نمی‌کند. ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۲ حالا دیگر مهدی رحمتی نمی‌تواند بگوید از وجود نامه عذرخواهی بی‌خبر است. خبرگزاری فارس، متن نامه عذرخواهی این بازیکن را منتشر می‌کند‌؛ نامه‌ای که کروش آن را نوشته بود و رحمتی پایش را امضا نکرد. در بخش‌هایی از نامه چنین جملاتی دیده می‌شود: «اینجانب مهدی رحمتی بدین وسیله اعلام می‌دارم که در تاریخ ۱/۱۱/۹۱بدون هیچ دلیلی که توجیه‌کننده تصمیم من باشد بازنشستگی موقت خود را از تیم‌ملی اعلام کردم... پس از آن تصمیم، یکسری اظهارنظرهایی را نیز مستقیماً خطاب به سرمربی تیم‌ملی فوتبال، جناب آقای کارلوس کروش انجام دادم که شدیداً راجع به این مسئله متأسفم... من متوجه شدم که این تصمیم نادرست و اعلام آن از طرف شخص بنده باعث ناراحتی و دلزدگی هم‌تیمی‌هایم، کادرفنی، فدراسیون و مخصوصاً طرفداران فوتبال ایران در این زمان حساس که ما صعود به جام‌جهانی و همین‌طور جام‌ ملت‌های آسیا را پیش‌رو داریم‌؛ شده است و...» اول خرداد ۱۳۹۲ تیم‌ملی ایران راهی اردوی ۱۲ روزه در امارات می‌شود. قرار است پس از این اردو، سه بازی حساس و حیاتی ایران مقابل قطر، لبنان و کره‌جنوبی برگزار شود. علیرضا منصوریان که آن روزها آنالیزور کروش شده بود، همراه تیم‌ملی به امارات نمی‌رود تا از سوی فدراسیون مأمور شود رحمتی را به تیم‌ملی بازگرداند. کروش حتی بعد از امضا نشدن نامه از سوی رحمتی، دوباره به این بازیکن فرصت می‌دهد تا از همین جا داستان‌های اصلی رقم بخورد. ۷ خرداد ۱۳۹۲ علی کفاشیان و مهدی محمدنبی راهی موریس می‌شوند تا در اجلاس سالانه فیفا شرکت کنند. مأموریت بازگرداندن رحمتی به علیرضا منصوریان سپرده می‌شود. رحمتی که گویا تاریخ‌ها را فراموش کرده، در مصاحبه خود می‌گوید: «قرار شد آقای نبی ۲۰ دقیقه بعد به من زنگ بزند تا به فدراسیون بروم و نامه عذرخواهی را امضا کنم.» دریغ از اینکه در آن تاریخ اصلاً نبی در ایران حضور نداشت که ۲۰ دقیقه بعد با رحمتی تماس بگیرد. موضوعی که ممکن است با گفته‌های دبیر کل فدراسیون فوتبال روشن‌تر شود. ۸ خرداد ۱۳۹۲ قصه از همین جا شروع می‌شود. نبی و کفاشیان قبل از ترک تهران، نامه عذرخواهی مهدی رحمتی را در پاکتی قرار می‌دهند. به دلیل سفر آنها به موریس، پاکت به آیت‌اللهی نایب‌رئیس اول سپرده می‌شود. نبی با منصوریان تماس می‌گیرد که از این پس، آیت‌اللهی کارها را می‌کند. قرار می‌شود رحمتی به فدراسیون برود، پاکت را از او بگیرد، نامه را امضا کند و پاکت را بازگرداند تا هادی آیت‌اللهی آن را برای کروش ارسال کند. حالا حرف‌های نایب‌رئیس اول فدراسیون می‌تواند موضوع را شفاف‌تر کند: «آقای کفاشیان نامه را به ‌دست من داد. نامه در یک پاکت بود. آن را باز نکردم. من فقط مأمور بودم پاکت را به رحمتی بدهم، نامه را امضا کند و بقیه کارها صورت بگیرد. مهدی رحمتی پیش من آمد. او اصلاً پاکت را از من نگرفت و رفت!» یعنی مهدی رحمتی از نامه خداحافظی خبر داشته، به فدراسیون فوتبال مراجعه کرده و بدون آنکه پاکت را باز کند، فدراسیون را ترک کرده. متن نامه هم که روز ۳۰ اردیبهشت منتشر شده و او دقیقاً می‌داند نامه داخل پاکت حاوی چه نوشته‌ای است. آیت‌اللهی ادامه می‌دهد: «من فقط نقش یک پیام‌آور را داشتم. من و رحمتی نشستیم، بحثی هم نشد. قرار بود نامه را بگیرد و امضا کند، ولی نامه را نگرفت‌؛ همین.» نایب‌رئیس اول فدراسیون فوتبال در پاسخ به این سؤال که آیا فدراسیون فوتبال در ماجرای عدم بازگشت رحمتی به تیم‌ملی تأثیرگذار بوده، می‌گوید: «تا آنجا که من می‌دانم او خودش اعلام کرد که نمی‌‌آید. موضوع به ما ربطی ندارد. فکر می‌کنم رحمتی اگر موضوع را رسانه‌ای نمی‌کرد، می‌شد او را به تیم‌ملی بازگرداند. امیدوارم او همیشه موفق باشد چون برای تیم‌ملی خیلی زحمت‌کشیده. امیدوارم مشکل حل شود و او دوباره به تیم‌ملی بازگردد.» آیت‌اللهی در پاسخ به این سؤال که آیا در آن تاریخ اصلاً آقای نبی یا کفاشیان ایران بودند، می‌گوید: «نه، آنها در ایران نبودند!»
علی فتح‌الله‌زاده کیست؟ چگونه در دولت‌های مختلف با گرایش‌های سیاسی گوناگون، مدیران ورزشی جابه جا می‌شوند اما او به عنوان مدیرعامل باشگاه استقلال که پیشینه ورزشی هم نداشته، در سمت خود باقی می‌ماند. (مهدی رستم پور)
کامران احمدپور چهارشنبه هفته پیش محمد مایلی‌کهن لباس رفتگری به تن کرد و به استادیوم انزلی رفت تا مسابقه ملوان بندرانزلی – استقلال را از نزدیک ببیند و البته جدا از این حرکت بسیار شایسته به چند عکاس هم کمک کرد تا از سد ماموران بگذرند و از او عکس بگیرند! مایلی‌کهن انسان فوق‌العاده با هوشی است و به مصداق ضرب‌المثل «تا «ف» را بگیره می‌ره یک راست فرحزاد» تا کلمه رفتگر از دهان علی دایی بیرون آمد، یک راست به فرحزاد قصه ما یعنی همان ورزشگاه تختی بندرانزلی رفت تا بار دیگر سوژه رسانه‌ها بشود، البته در فصل بیکاری، مردی که معمولا در فصول بی‌تیمی و بیکاری زیاد دست به این کارها می‌زند. پوشیدن لباس اقشار ضعیف و آسیب‌پذیر جامعه و همدردی با آنها خیلی خوب است اما اول باید دید افراد در نیات خود چقدر صاف هستند و مهم‌تر از همه متخلص شدن به اخلاق آن قشر و صنف است نه ملبس شدن به آن، که در این صورت نه یک قدم بلکه صدها گام جلو رفته‌ای. پرواضح است که من، مایلی‌کهن و امثال من که غرق در رفاه هستیم هیچ‌گاه توانایی درک و لمس سختی‌ها و محرومیت‌های یک رفتگر را نداریم یعنی حداقل از نظر ظاهر زندگی هم نمی‌توانیم زندگی آنها را درک کنیم اما از نظر باطنی چی؟ من خودم تجربه زندگی و همسایگی با چند رفتگر در جنوب شهر را دارم، آنها از نظر اخلاقی جزو خاضع‌‌ترین، خاشع‌ترین، با گذشت‌ترین، کم‌ادعاترین و مظلوم‌ترین اقشار جامعه هستند و اینقدر بر نفس خود چیره گشته‌اند که حاضرند دست به زباله‌ها و واپس‌مانده‌های مردم بزنند و در میان آن همه آشغال و گند و کثافت و بوی بد کار که چه عرض کنم زندگی کنند چرا که شاید بیشترین لحظات عمرشان در همان محل کارشان سپری می‌شود تا در خانه، اما آیا این نفس غره ما اجازه این کار را به ما می‌دهد؟ آیا این نفس خیره‌سر ما، به ما اجازه می‌دهد در مقابل تیکه‌ها و بی‌احترامی‌ها و بعضا توهین‌های بعضی از افراد جامعه به رفتگران زحتمکش که فقط می‌ایستند و سکوت می‌کنند و نگاهت می‌کنند، ما هم اینچنین باشیم و در مقابل توهین‌ها و طعنه‌ها و کنایه‌های دیگران خشم و کینه خود را فرو بخوریم؟ رفتگران هیچ‌گاه با کلام و عضله زبان خود دیگران را نرنجانده‌اند اما آیا من و مایلی‌کهن هم در لباس رفتار و نه در لباس و پوشش ظاهری این‌گونه بوده‌ایم؟ مایلی‌کهن در مصاحبه‌هایش فردوسی‌پور را شومن، قلعه‌نوعی را شعبان بی‌مخ، کوتوله، نوچه پرور، گنده باقالی، گروهبان قندلی و عوام فریب، مقداد نجف‌نژاد را بی‌مقدار نجف‌نژاد، علی دایی را آقای خاله، اسطوره پول‌پرستی، فروشنده اجناس بنجل به مردم و خصوصا به مراکز دولتی آن هم با نرخ‌های چند برابر، حبیب کاشانی را مرد هزار چهره و مرفه بی‌درد که سرش را مثل کبک زیر برف فرو برده، فیروز کریمی را دلقک، مهدی تاج را آدم دو رو و ریا کار و... خطاب می‌کند اما آیا واقعا مردم، دوستان، همسایگان و همکاران یک رفتگر هم اینقدر در معرض آماج حملات لفظی و کلامی او هستند و از زبان او در آزارند؟ رفتگران هیچ‌گاه با زبانشان دیگران را نمی‌زنند، رفتگران آستانه تحمل بالایی دارند اما آیا من و محمد مایلی‌کهن هم چنین آستانه‌ای داریم؟ همین چند ماه پیش محمد مایلی‌کهن به جرم نوشتن چند مقاله و یک مصاحبه از اصغر شرفی، نگارنده یعنی بنده را به ۹۱ روز زندان محکوم کرد و نام مرا در سیاهه سابقه‌داران قرارداد! می‌دانید چرا؟ چون سردبیر ما نوشته بود آقای مایلی‌کهن! مگر تو داروغه فوتبال هستی که به همه توهین می‌کنی! به زعم محمد مایلی‌کهن کلمه داروغه یعنی پلیس، توهین است و او به دادگاه شکایت می‌برد و دادگاه نیز کلمه داروغه را توهین تلقی می‌کند! دیگر مطلبی که مایلی‌کهن از آن رنجیده بود مصاحبه یکی از پیشکسوتان بود که گفته بود به مسجد رفتم تا احترام به پیشکسوتان را به مایلی‌کهن یاد بدهم و این جمله هم به زعم مایلی‌کهن توهین تلقی شده بود و البته دادگاه هم آن را وارد دانست!! مایلی کهن مصاحبه‌ای کرده و اصغر شرفی را دائم‌الخمر خطاب کرده بود و اصغر شرفی هم جوابش را داد و مایلی‌کهن هم به خاطر مصاحبه اصغر شرفی از ما شکایت کرد و به خاطر همین جملات من یعنی کامران احمدپور به ۹۱ روز زندان محکوم شدم! واقعا اگر قرار بود کسی از جملات و توهین‌های خود مایلی‌کهن شکایت کند این جملات و توهین‌ها چند قرن زندانی داشت؟ راستی آقای مایلی‌کهن! شما به جز شباهت لباس رفتگری، در اخلاق و باطن چقدر به خصوصیات اخلاقی رفتگران شباهت دارید، به سادگی آنها، به گذشت آنها، به بی‌ادعا بودن آنها، به صبر و متانت آنها؟ SHOOT هر روز که پیامبر از آنجا رد می‌شد از بالای پشت بام شکمبه شتر و زباله روی سر حضرت می‌پاشید. ۳-۲ روزی از آن مرد خبری نبود و حضرت از اصحاب سراغ آن مرد یهودی را گرفت. خبر دادند مریض است. پیامبر با اصحاب به در منزل مرد یهودی مراجعه کرد مادرش و خودش وحشت‌زده شدند، گفتند پیامبر مسلمانان و یارانش برای جبران و تلافی به در خانه ما آمده‌اند اما وقتی که فهمیدند برای عیادت بیمار آمده‌اند، جوان یهودی شرمنده شد، به دست و پای پیامبر افتاد و اسلام آورد، این است الگوی واقعی مسلمانان و هر که به اخلاق او نزدیک‌تر است مسلمان‌تر. دوستان را کجا کنی محروم تو که با دشمنان نظر داری
بازی زیبا بین استقلال و پاس در سال ٦٨