عادل فردوسی پور ستاره روزگار بدون ستاره تلویزیون بود. در سالهای دهه هفتاد در گزارش فوتبال نامش پشت سر نام جواد خیابانی قرار داشت، اما ایدهاش در ساخت برنامه نود به کمکش آمد تا خود را از زیر سایه خیابانی خارج کند و خود تبدیل به گزارشگر شماره یک تلویزیون شد. از آن بهبعد او برعکس خیابانی که تعریفهای اغراقآمیز از همه را چاشنی گزارش خود میکرد، عادل با متلکها و انتقادهایش محبوب شد. او کسی بود که میتوانست با یک جمله، پرونده یک بازیکن و مربی را برای همیشه بپیچد. نود او را تبدیل به سلبریتی تلویزیون کرد و اصرارش بر غیرسفارشی ماندن برنامهاش باعث شد تا محبوبیت خود و برنامهاش بهخصوص در روزگاری که مدیران بیکفایت ورزش و فوتبال را میچرخاندند، نودِ او تنها سنگر مخالفان آن مدیریت در تلویزیون شود. انتقاد از مدیرانی که سر تا پای کارشان غلط اندر غلط بود، از دست هر آدمی با یک ضریب هوشی متوسط هم بر میآمد اما فردوسیپور نماینده همهی کسانی شد که تا قبل از آن تنها راهشان برای زیر اخیه بردن عملکرد آن مدیران ساخت جوک بود، اما حال فردوسیپور زبان گویای همان نسل معترض شده بود. او کار شاقی نمیکرد، بلکه در موقعیت و جایگاهی ایستاده بود که تنها به او رسیده بود والبته خود او تلاش زیادی برای گرفتن آن جایگاه به خرج داده بود.
عادل فردوسیپور نماینده نسل بچههای دهه پنجاه و شصتی بود که سالهای کودکی را با تلویزیونهای سیاهوسفید که اغلب برفک نشان میداد سر کرده بود. نسلی که برای دیدن یک فوتبال درست و حسابی از تلویزیون گاه هفتهها صبر میکرد. نسلی که اگر سردبیر خبر ساعت ۲۱ شبکه یک عشقش میکشید و چند خطی را به نتایج بازیهای لیگ اختصاص میداد کلاهش را به آسمان هفتم میانداخت و گرنه گاهی برای فهمیدن نتیجه یک بازی در روز جمعه باید تا شنبه دو هفته بعد صبر میکرد تا گزارش بازی را لای سطور دنیای ورزش و کیهان ورزشی بخواند. نسلی که نام بازیکنان خارجی را با تلفظهای اشتباه یاد گرفته بود و روبرتو باجو را باگیو میخواند و گیورگی هاجی را هاگی! نسلی که حتی بازیهای تیمملی را چند ساعت بعد به صورت خلاصه و با دانستن نتیجه بازی به صورت غیر زنده میدید. عادل فردوسیپور خود یکی از همین نسل بود که عشق به فوتبالش بیش از بقیه بود. به عشق فوتبال زبان انگلیسیاش را تقویت کرده بود و بلد بود چگونه اشتراک مجلههای خارجی را بگیرد. او آمد و آنتن تلویزیون را گرفت تا نماینده نسلی شود که حالا فوتبال را قورت میداد!
عادل فردوسیپور مهمترین و تاثیرگذارترین چهره رسانهای ایران است. هر چند که مخالفانش او را پادشاهی یکچشمی در شهر کورها بدانند اما در فضای آزادتر رسانهای نیز باز فردوسیپور حرفهای زیادی برای گفتن دارد. در مورد او حرفها و انتقادات زیاد است اما در روز تولد هر کسی معمولا باید او را ستایش کرد و از خوبیهایش گفت. پس حالا که او تا این حد در جامعه فوتبالی ایران منتفذ است و نظرش تبدیل به خواستی عمومی میشود، آرزو میکنیم که کمتر در بیان نظراتش اشتباه کند و کمتر از موضع همهچیز دانی که اشتباه نمیکند با مخاطبانش حرف بزند. نسل جدید مخاطبان او با ابزار فضای مجازی مو را از ماست بیرون میکشند و او باید مراقب اعتبار خود در بین آنها باشد. اعتباری که بین همنسلان خود دارد اما در بین جوانان نسل جدید زیادند کسانی که به شدت به او بدبیناند و باید مواظب باشد که استاندارهایش دوگانه نشود و برای بعضیها نگاه اغماضگر و برای برخی دیگر نگاه عیبسنج خود را به کار نگیرد.عادل بودن در دنیای امروز که عدالت مقولهای تشریفاتی و غیرواقعی شده کار سختی است، اما بیایید دعا کنیم که حالا که عادل درست یا غلط معیار درستی یا نادرستی بسیاری از تصمیمات فوتبالی شده، عادل، عادل بماند و کمتر اشتباه کند. آمین.