پیش از هر چیز، باید از کاربرانی که یادداشتهای من را در این بخش (عکسهای ارسالی کاربران) میبینند پوزش بطلبم. اگر امکان دیگری داشتم، مثلاً اگر بخشی مربوط به نوشتههای کاربران موجود بود، قطعاً یادداشتها را به آنجا میفرستادم. از مدیریت محترم فوتبالیترین هم عذر میخواهم اگر با ارسال این «عکسها» چینش و زمانبندی کل مجموعه را بهم میریزم. چون مطالب من به صورت نوشته هستند، اغلب عکس جالبی ندارند و شاید مربوط به بخش عکسهای کاربران نشوند. به هر حال، این آخرین نوشته من خواهد بود که در این مکان به اشتراک گذاشته میشود.
- - - - -
در پی بالا گرفتن شایعۀ بازگشت کیروش به تیم ملی و تغییر اسکوچیچ که از دیروز طوفانی از مصاحبهها، مقالات مخالف و موافق، بیانیهها و اخبار متناقضی به راه انداخته به چند نکته ذیلاً اشاره میکنم.
۱. بسیاری از رسانهها و تحلیلگران خارج و داخل ایران معتقدند که سیاسیون ایران بخاطر ترس از شکست مقابل آمریکا و انگلستان در جام جهانی تصمیم به تغییر سرمربی فعلی گرفتهاند. گزینههای جانشینی را هم کارلوس کیروش و یا یک مربی داخلی معرفی میکنند.
از نظر نگارنده این تحلیل در خوشبینانهترین حالت سطحی و در بدبینانهترین حالت محصول بازیهای رسانهای حکومت ایران است. ایران بارها آمریکا را در زمینههای ورزشی گوناگون از جمله شطرنج، کشتی، والیبال و فوتبال شکست داده و هیچ اتفاق عمدهای هم نه برای آمریکا و نه برای جمهوری اسلامی در صحنۀ سیاست بینالمللی و یا داخلی نیافتاده. آمریکا هم بارها ایرانیان را در آوردگاههای مختلف ورزشی شکست داده است. مقداری از این هذیان خود بزرگبینی را میشود به هواداران و دستاندرکاران فوتبال ربط داد که برای ورزش، بخصوص فوتبال، وزنی بیش از آنچه در واقعیت دارد قائل هستند. در عین حال، سودی که جمهوری اسلامی از بابت این شایعهها حاصلش میشود یکی اینست که صحنۀ سیاست را از زمین اصلی خود که همان اقتصاد و روابط قدرت در جامعه است به محلی منتقل میکند که جمع کردنش بسیار سادهتر است. واقعیت اینست که اگر حتی تیم ملی جمهوری اسلامی با ۹ امتیاز به دور دوم جامجهانی صعود کند، هیچ تغییری در وضعیت اقتصادی و اجتماعی ایرانیان حاصل نمیشود. هیچ کشور خارجی هم هیچ امتیاز ویژهای برای برد تیم ملی فوتبال ایران مقابل آمریکا به ما نمیدهد. اگر هم بدون امتیاز مسابقات را ترک کنیم، باز هم وضعیت تغییری نخواهد کرد و مردم، تحلیلگران و رسانهها در آخر به نوعی شکستها را نزد خود توجیه خواهند کرد و پروندۀ این جام هم به فراموشی سپرده خواهد شد. البته، در صورت صعود ایران به دور بعد جمهوری اسلامی میتواند مقداری برداشت تبلیغاتی از این بابت بکند، ولی این سود و منفعت در سطحی نیست که هواداران متعصب فوتبال گمان میکنند. پخش اخبار عجیب و بحثبرانگیز در رابطه با تغییر سرمربی و جامجهانی در وضعیت فعلی مقداری از فشارهای اجتماعی اقشار مختلف مردم را به فضای مجازی و ورزش منتقل خواهد کرد. ولی، این نظریه که جمهوری اسلامی با شکست مقابل انگلستان و آمریکا صدمهای جبران ناپذیر خواهد دید به نظر گزافه میرسد. یادآوری میکنم که یکی از پخشکنندگان «خبر» تغییر سرمربی تیمملی پیمان اسدیان، مجری شبکه خبر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، بوده است.
۲. «تحلیلگرانی» هم به واسطۀ اینکه صفحۀ رسمی تیم ملی فوتبال ایران صفحه رسمی کارلوس کیروش را در اینستاگرم «فالو» کرده به این نتیجه رسیدهاند که لابد مربی پرتغالی قرار است به ایران بازگردد. این استدلال کلاً مسخره است. فدراسیون فوتبال لحظاتی بعد صفحۀ کارلوس کیروش را «آنفالو» کرد. حال چه باید گفت؟ سازمانها و افراد به دلایل بسیار گوناگونی تصمیم به «فالو» و «آنفالو» کردن یکدیگر میگیرند. همین عمل میتواند بخشی از جریانی باشد که در بالا مختصراً به آن پرداخته شد. شاید هم اینطور نباشد. ولی، قدر مسلم «فالو» کردن و «آنفالو» کردن یک صفحه نمیتواند بخودی نشانۀ تغییر سرمربی فوتبال یک کشور باشد. دیروز، خبرگزاری «خبرآنلاین» خبری تحت عنوان «کیروش در اینستاگرام سرمربی تیم ملی شد» منتشر کرد. این مضحک نیست؟ آیا کسی به این نوع نشر خبر اعتراضی میکند؟ یا اینکه ما آنقدر سرگرم منویات فوتبالی خود هستیم که اخبار اینچنینی را هم به راحتی قبول میکنیم؟
حاصل این جنجال رسانهای چیست؟
پس از این طوفان، چندین فوتبالیست قدیمی و «تحلیلگر» و روزنامهنگار و میلیونها هوادار وارد معرکه شدند و هر کدام چیزی گفتند. بساط سرگرم کردن یک ملت جور شد و فعلاً فشارهای روانی-سیاسی-اجتماعی میلیونها ایرانی در جویبار پَهن و پُرآب فوتبال ریخته شد. یادمان نرود که یکی دو روز پیش هم شخص معلومالحالی که قلم خود را با نوشتن نام او در این یادداشت به لجن نمیکشم، صحبتهایی دربارۀ فوتبالیستها کرده بود. آیا ربطی بین این جنجالهای زنجیرهای هست؟ آیا باید منتظر جنجالهای بعدی باشیم و بدین ترتیب در پنج شش ماه آینده کل مسائل مملکت و حقارتهای سیاسی و اجتماعی خود را از موفقیت و یا شکست یک تیم ورزشی طلب کنیم؟
ضرر اصلی، اما، در این میان متوجه فوتبال ملی شد. بازیکنان تیمملی حال در دو جبهۀ جداگانه صفآرایی کرده و موضع گرفتهاند. این فشارها عیناً بر سرمربی محترم هم وارد شده و مسلماً کار وی را برای ادارۀ تیم مشکلتر کرده. آیا تیم ملی ما در این میان قربانی بازیهای قدرت نشده؟ یادمان نرود کشوری که با سیاست «اوجب واجبات» اداره میشود، تیم ملی که سهل است، حکومت حتی از منابع طبیعی یک ملت هم خواهد گذشت.
راهکار؟
نگارنده هیچ راهکار اساسی برای هیچ فدراسیونی که در این حکومت کار میکند ندارد. معتقد به یک قالب کلی هستم که در آن مدیریت سازمانها در دل الگوی اقتصادی و نظام سیاسی-اجتماعی خاصی به فعالیت میپردازند. مدیریت سازمانها همواره تابعی از آن نظام اقتصادی و شیوۀ حکومت سیاسی-اجتماعی خواهد بود. کمی بالاتر و یا پایینتر؛ چیز قابل ملاحظهای در این حکومت در فوتبال ایران تغییر نخواهد کرد.
اما، در کوتاه مدت، شاید بهتر باشد که فدراسیون تنها یک سخنگو داشته باشد و به هیچیک از اعضای هیئت مدیره اجازه مصاحبه و اظهار نظر دربارۀ تیم ملی ندهد – چیزی که خصوصاً در این چند ماه گذشته فراوان شاهد آن بودهایم. فدراسیون هیچگونه مذاکرهای با حکومت بر سر تغییر مربی نکند و خود بر اساس معیارهای فنی ابتکار عمل را بدست بگیرد. بازیکنان را برای دخالت در امری که فعلاً به آنها مربوط نیست بازخواست کند. باید به بیانیۀ گروهی از بازیکنان تیم که در فضای مجازی پخش شد رسیدگی جدی شود. در آخر، توصیه میشود که فدراسیون مطلقاً به بازیهای کلیکدزدان مجازی وارد نشود.