امیر حاج‌رضایی کارشناس فوتبال کشورمان که از کشتی هم سررشته دارد در گفت‌وگویی متفاوت درباره این رشته صحبت کرد؛ از تختی گفت و شکست یزدانی برابر تیلور.

به گزارش خبرنگار ورزشی خبرگزاری تسنیم، امیر حاج‌رضایی را بیشتر با فوتبال می‌شناسیم، مردی که ۷۰ سال از عمرش را در فوتبال گذرانده و یکی از برجسته‌ترین کارشناسان این حوزه در بیش از نیم قرن کشورمان بوده که سال‌های سال در برنامه‌های تلویزیونی از فوتبال گفته و در چندین تیم نیز کار مربیگری انجام داده است؛ اما خاطرات و فَکت‌هایی که از کشتی و «جهان پهلوان تختی» دارد را کمتر شنیده‌اید و از این رو گفت‌وگوی متفاوتی انتظارتان را می‌کشد.

حاج‌رضایی نمی‌خواهد در مورد فوتبال صحبت کند، اما چون می‌دانستیم به همان میزانی که از فوتبال اطلاعات ناب و جالب دارد، از کشتی هم سررشته دارد، در این خصوص سراغش رفتیم؛ حرف‌مان از آقا تختی و صدایی که بعد از حدود نیم قرن، سال گذشته از سوی کمیته ملی المپیک منتشر شد گفتیم و رسیدیم به المپیک ۲۰۲۴ پاریس و حسن یزدانی.

صحبت‌های امیر حاج‌رضایی را با خبرنگار ورزشی خبرگزاری تسنیم در زیر می‌خوانید:

* فوتبال برایم هست اما نیست!

حاج رضایی در ابتدا گفت: ابداً در مورد فوتبال صحبت نمی‌کنم، سوای مسائلی که اتفاق افتاده، دوره ما تمام شده و نسل جوان باید بیاید. این جبر همیشه وجود دارد. بعد از پنج سال در برنامه‌ای حاضر شدم، اما آنجا هم راجع به فوتبال حرف نزدم، درددلی داشتم و آنها را گفتم و خودم یک مقداری تخلیه شدم. واقعیت این است که خیلی صحبت‌ها را نمی‌شود مطرح کرد، امروز دغدغه‌ام فوتبال نیست. حتی در جرین جام ملت‌ها برایم فرقی نمی‌کرد چه نتیجه‌ای حاصل شود. گاهی کلاسی می‌گذارم، گاهی گپ و گفتی، نویسنده‌های جوان هم گاهی دست‌نویس‌شان را برایم می‌فرستند و من یک مقدار به آنها کمک می‌کنم.

وی ادامه داد: کارهایی که این روزها می‌کنم، هیچ ارتباطی به فوتبال ندارد. در واقع فوتبال برایم هست، ولی نیست؛ در حالی که تمام عمرم را با فوتبال سپری کردم. در مقاطع مختلف شکل آن تغییر کرده اما همیشه بوده، با افزایش سن آدم نمی‌تواند مثل جوانی فعال باشد. فوتبال را صرفاً از تلفن همراهم و یکی دو کانالی که عضوش هستم، دنبال می‌کنم و در جریان فوتبال روز هستم. حتی برنامه ‌هایی هست که دعوتم می‌کنند اما نمی‌روم. چند وقت پیش رونمایی از کتاب دختر دکتر مرحوم صدر بود، من هم تهران بودم و دختر خانمش با من تماس گرفت. این جور جاها را دوست دارم و می‌روم ولی همایش‌ها را نه.

* ساعت‌ها انتظار آقا تختی را کشیدم اما همه چیز در یک دقیقه تمام شد

حاج‌رضایی عنوان کرد: در مقدمه باید بگویم که از نوجوانی در سالن شهدای هفتم تیر فعلی، کشتی را تماشا می‌کردم. یک برگه همراه داشتم که جدول مسابقات بود که چه کسی با چه کسی کشتی می‌گیرد. آن روزها تماشاگران کشتی هم خیلی کشتی را می‌دانستند و اگر داور به جای ۳ امتیاز مثلاً ۲ پوئن می‌داد صدای‌شان درمی‌آمد. فنون را می‌گفتند و من هم از اطلاعات‌شان استفاده می‌کردم.

این کارشناس گفت: یکی از افتخاراتم دیدن کشتی‌های مرحوم آقا تختی با عصمت آتلی قبل از المپیک ۱۹۶۰ بود که ایشان با امتیاز بالا پیروز شد. بعد با کولایف روس مسابقه داشت، آن را هم دیدم. یک کشتی با کشتی‌گیر بلغار بود، آن مسابقه را در سالن حیدرنیای فعلی برگزار کردند، دقایقی کوتاه از این کشتی باقی مانده بود که آن کشتی‌گیر؛ کشتی را بخشید. چند کشتی با حریفان داخلی هم از آقا تختی دیده بودم، دیدن او خوشحالم می‌کرد. یک خاطره خیلی خوبی هم دارم.

وی گفت: تیم راه‌آهن پاکستان به تهران آمده بود که با تیم راه‌آهن ایران مسابقه بدهد. مرحوم تختی به یک وزن بالاتر آمده بود. بلیت هم داشتم اما از ساعت ۴-۵ بعدازظهر حوالی سالن می‌پلکیدم و جمعیت آنقدر زیاد بود که نمی‌شد داخل رفت. در نهایت موفق شدم خودم را با دردسر فراوان به سالن برسانم و از دست پلیس هم دررفتم تا این کشتی را ببینم. دیروقت بود که نوبت کشتی مرحوم تختی شد و حریفش را خیلی زود زد و در حالی که از ۴ بعدازظهر منتظر همین کشتی بودم، در یک دقیقه همه چیز تمام شد. آنهایی که کشتی بلد بودند به محض اینکه آقا تختی خدابیامرز حریفش را خاک کرد، گفتند می‌رود سگک کلاته. این شگرد آقا تختی بود و بعد کار تمام شد. حالا بیا خانه و جواب پدر و مادر را بده که تا این موقع شب کجا بودی، این برای من خیلی خاطره انگیز بود.

* هیچ‌وقت جرأت نکردم خودم را به تختی برسانم

حاج‌رضایی یادآور شد: وقتی اواخر سال گذشته صدای آقا تختی پخش شد، برای من حالت رؤیایی داشت. آن روزهایی که برای تماشای کشتی به سالن می‌رفتم هیچ‌وقت جرأت نکردم از پله‌های سالن سمتش پایین بروم و سلامی کنم. در حالی که خیلی‌ها این کار را می‌کردند و گاهی جایی که من نشسته بودم آنقدر فاصله‌اش با آقا تختی کم بود که می‌شد خودم را به او برسانم و سلام کنم و او هم جواب سلامم را بدهد. حقیقت این بود که او ابهتی داشت که برای من خیلی مقدس بود. دیدید جلوی بزرگتر آدم خودش را جمع می‌کند؟ البته نه هر بزرگتری، بزرگترهایی که آدم خیلی برای‌شان احترام قائل است.

این کارشناس تصریح کرد: خیلی دلم می‌خواست به آقا تختی سلام کنم و او هم جوابم را بدهد، ولی به خاطر آن ابهت، هرگز این اتفاق رخ نداد. من هرگز صدایش را نشنیده بودم. گاهی اوقات در جایی می‌نشستم که خلوت‌تر بود ولی سر کشتی او همیشه، سالن شلوغ بود. وقتی که صدای‌شان می‌کردند روی تشک بیایند، دوبنده‌اش پایین بود و همین که می‌آمد، دوبنده را سر شانه‌اش بگذارد، به این فکر می‌کردم بروم و سلام کنم اما برای منِ نوجوان ۱۵-۱۶ ساله، ایشان هِیمنه‌ای داشت که قابل وصف نبود. همیشه علاقه خاصی به آقا تختی داشتم.

* هفدهم دی ماه شب کابوس‌واری بود و هست

حاج‌رضایی اظهار داشت: وقتی آن اتفاق (مرگ) برای آقا تختی افتاد من کارمند بانک بودم، از بانک که بیرون آمدم دیدم خیابان یک شکلی است. شعبه خیابان نادری بودم، تا سر چهارراه استانبول پیاده آمدم و رسیدم به کیوسک، همه چیز تمام شد، مثل آوار خبر، روی سرم ریخت. خیلی‌ها را دیدم که گریه می‌کردند. شب وحشتناک و کابوس‌واری بود و هنوز هم هست. زمستان بود، ما همیشه در این فصل کرسی می‌گذاشتیم، نشستم زیر کرسی و گریه کن، و بعد دوستانی که کشتی می‌گرفتند، گفتند تمام سالن‌های کشتی تعطیل شده و کسی تمرین نمی‌کند. مرگش خیلی شوک‌آور و تکان‌دهنده بود و سالها گذشت. اغراق نمی‌کنم ولی در این ۵۶ سال هر بار که به هفدهم دی ماه رسیدیم، اذیت می‌شوم. او مرد بزرگی بود که چه چیزهایی ازش خودم در کشتی دیده بودم و چه چیزها که از او شنیده بودم.

* به بزرگی و منش آن مرد فکر می‌کنم که از سکو رفتن کنار کشید

وی گفت: یادم می‌آید مسابقات برگ زیتون طلایی برگزار می‌شد، در سنگین‌وزن ۴ نفر شرکت کرده بودند و به ۳ نفر اول جایزه داده می‌شد. آقا تختی هم کشتی گرفت، هر حریفی یکی دو دقیقه مبارزه می‌کرد و بعد شانه‌های او را می‌بوسید و کشتی را می‌بخشید. بعد بلندگوی ورزشگاه اعلام کرد که آقا تختی کنار رفتند و با کنار رفتن نفر اول، سه نفر روی سکو رفتند و حتی نفر چهارم هم جایزه گرفت. حالا این یک چیز خیلی کوچک بود اما من خودم ناظر بودم و هروقت یادم می‌آید باز هم به بزرگی و منش آن مرد فکر می‌کنم. من خاطرات خوبِ آن سالن (هفتم تیر) را دوست داشتم، بیشتر خاطرات کشتی‌ام از آنجاست.

حاج‌رضایی افزود: خانه‌مان جنوب شهر تهران بود و خودم را به سالن می‌رساندم و کشتی‌های جهانی تهران را تماشا کردم. بعدها یک کشتی‌گیر از محله‌‌مان، سیدحسین تهامی در کشتی مطرح شد که در تولیدو هم مدال برنز جهانی گرفت. او محمدعلی صنعتکاران را برد و برای تیم ملی انتخاب شد. بعداً به هوای او بیشتر سالن می‌رفتیم ولی هدف نهایی، مرحوم تختی بود که افتخار می‌کردم او را ببینم.

* تختی جوانمردی بود که جوانمرگ شد

این کارشناس در پاسخ به این سؤال که حسی که از صدای آقا تختی گرفتید چه بود، خاطرنشان کرد: حس حسرت که صاحب این صدا در بین ما نیست. آیا صاحب این صدا باید جوانمرگ می‌شد؟ در ۳۷ سالگی و بعد از آن همه افتخار باید آن برخورد را می‌کردند؟ چراهای خیلی زیادی همیشه برایم وجود داشت.

حاج‌رضایی ادامه داد: گاهی عده‌ای در شخصیت ایشان غلو می‌کنند، اما همین اغراق هم از روی عشق و علاقه‌ای است که به او دارند. برخی داستانک از خودشان درست می‌کنند، آن هم از روی عشق است که داستان او را حماسی کنند ولی نهایت امر او جوانمرد بزرگی بود که جوانمرگ شد و این جوانمرگی خیلی دردناک بود؛ خیلی خیلی دردناک و من اصلاً بعد از این اتفاق، دیگر کشتی‌های آقای تختی برایم اولویت نداشت و بیش از آن، این پایان تراژیک و تلخ خیلی اذیتم کرد و آزارم داد.

این کارشناس گفت: نمی‌دانم می‌شود تختی را به قهرمانان شاهنامه تشبیه کرد یا نه؛ مثل سهراب، سیاوش و... که جوانمرگ شدند و اگر تختی در دوران فردوسی بود قطعاً در شاهنامه جایگاهی اساطیری داشت. همان که شاعر در موردش سرود: «رستم از شاهنومه رفت، برکت از کومه رفت»؛ همین گویی حق مطلب را در مورد او تمام می‌کند. آقا تختی جزو اساطیر ورزش و جامعه ما، پهلوان و قهرمان ماست و متأسفم باوجود دو فیلمی که از او ساخته شده ولی هنوز زوایای فکری و تفکراتش را نتوانستند به تصویر بکشند که آن هم به نظر من عدم شناخت از این شخصیت اسطوره‌ای است.

* به من برمی‌خَورد خبرنگاران واژه اسطوره را رایگان حراج می‌کنند

حاج‌رضایی گفت: بعد از مرحوم تختی، خبرنگاران ما، به برخی می‌گویند اسطوره و این همیشه به من برمی‌خورد که چرا واژه‌ها را به این آسانی و رایگان حراج می‌کنند. اگر یک کتاب اسطوره شناسی بگیرند متوجه می‌شوند بافت و قالب اسطوره را چه چیزی تشکیل می‌دهد. در آن وقت همه درها به روی این پهلوان بسته شد و این خیلی تلخ است. تلخ است که تو پهلوان و قهرمان جهانی و به آن شکل برخورد می‌کنند. این گویی یک سیلی به گوش همه ماست، نه ایشان؛ ما مردمی که عاشقانه دوستش داشتیم و به او عشق می‌ورزیدیم.

وی تأکید کرد: دوست داشتن تختی نه صرفاً برای قهرمانی‌هایش که به خاطر خصایل اخلاقی‌اش بود. در بچگی دیدم از خودش گذشت تا نفر چهارم هم جایزه بگیرد که کسی دست خالی به خانه نرود، حسی که بعد از بخشیدن سکوی زیتون طلایی به من دست داد، این بود که این آدم اینقدر سخاوتمند و بخشنده که خودش روی سکو نمی‌آید تا همه رقبا به سکو بروند. شاید برخی از این سطحی بگذرند، ولی از نظر من خیلی عمیق است اینکه آبروی کسی را بخری و از چیزی که از آن توست به خاطر دیگری بگذری.

* خوشحالم صحنه ضربه شدن حسن یزدانی را ندیدم

حاج‌رضایی گفت: از مرحوم تختی گفتیم، اما من امروز نگران المپیک هستم. خبرهایی که از کشتی می‌شنوم، خوب نیست. یکی دو نفر مصدوم هستند، یکی دو نفر سر وزن نیستند و چند وزن هم سهمیه نگرفتیم. مجموعه اینها هست و امیدوارم بعد از این سال کهنه، این دل مردگی‌های کهنه هم برود.یاد یک مطلبی از گروس عبدالملکیان افتادم؛ «مگر ما چند بار به دنیا می‌آییم که اینقدر باید بمیریم». این خیلی زیباست و امیدوارم در سال جدید خیلی چیزها تغییرکند و اتفاقات خوب بیفتد.

این کارشناس یادآور شد: کشتی را فوق‌العاده دوست دارم و چقدر خوشحالم که اختلالی در صفحه تلویزیونم پیش آمد و ضربه شدن حسن یزدانی را در مسابقات جهانی ۲۰۲۳ مقابل دیوید تیلور ندیدم، چقدر دیدن این صحنه اذیتم می‌کند؛ همانطور که شما گفتید باخت بزرگانی مثل او و عبدالرشید سعدالله‌یف، تلخ است و آدم را ناراحت می‌کند. خیلی از قهرمانان زمین خوردند، همین سالن هفتم‌تیر از گذشته تا امروز شاهد زمین خوردن قهرمانان زیادی بوده، اگر خودت به موقع کنار نروی، یک نفر پیدا می‎شود و تو را شکست می‌دهد.

حاج‌رضایی تصریح کرد: به اعتقاد من یک قهرمان در آن سطح باید به موقع از صحنه خارج شود. صرفاً در مورد کشتی نمی‌گویم، یک آدم فرهیخته می‌گفت برخی اوقات برای ماندن، باید رفت، یعنی باید خودت این را درک کنی که چه وقتی دیگر باید رفت که بمانی. بچه که بودیم اگر دارو را نمی‌‎خوردیم به زور آن را داخل حلق‌مان می‌ریختند، ورزش هم گاهی همین است، اگر خودت وقت رفتن را تشخیص ندهی، زمانه، تلخی را خودش وارد حلقت می‌کند.

* حسرت المپیک ۲۰۱۶ سوریان را می‌خورم

وی گفت: خیلی حسرت باخت حمید سوریان در المپیک ۲۰۱۶ را می‌خورم، باختی که خیلی از آن ناراحت شدم، آنقدر کیلو کم کرده بود که ۳ دقیقه بیشتر نمی‌توانست کشتی بگیرد. نفسش دیگر نمی‌کشید، خودش هم بیرون آمد، گفت حیف که بد تمام شد. برای اینکه بد تمام نشود باید به موقع بروی و از این مسئله درک درستی داشته باشی. زمین خوردن این آدم‌ها را دوست ندارم، من مشوقان آنها برای ماندن هم دلخورم. آنهایی که اصرار می‌کنند تو هنوز می‌توانی‌، ولی بعضی مواقع واقعاً نمی‌شود.

* خودمان را فریب ندهیم که کشتی برد و باخت دارد

حاج‌رضایی عنوان کرد: صحنه‌ای از شکست حسن یزدانی که من ندیدم و از این بابت هم خوشحالم، صحنه‌ دردناکی است. یکسری افراد که مشوقان خوبی نیستند، می‌گویند برگرد، در حالی که اگر حُسن نیت و آگاهی داشته باشند، این را نمی‌گویند. بعد از المپیک ۲۰۲۰ و جهانی پس از آن، حسن یزدانی رفته رفته رو به افول رفت و دیوید تیلور بالا آمد. در جهانی ۲۰۲۲ تیلور با اختلاف یزدانی را برد و در جهانی ۲۰۲۳ هم که ضربه فنی‌اش کرد. این واقعاً دردناک است، می‌توانیم خودمان را فریب دهیم که ورزش است و برد و باخت دارد ولی دیدن چنین روزگاری برای تک چهره‌های ورزش‌مان خیلی دردناک است.

او افزود: یک بار دیگر این تجربه را در تهران از مرحوم تختی دیدیم که ۲۰ تا زیر از مدوید گرفت و مدوید از تشک خارج شد. قوانین امروز نبود که اینها امتیاز داشته باشد و در مدوید با یک خاک برد و آن شب تلخ من بود که سال بعد مساوی کردند و در وزن کشی مدوید سبک‌تر بود و طلا را او گرفت. دیدن شکست برخی از این قهرمانان خیلی تلخ است و خودشان هم باید این را درک کنند.

این کارشناس گفت: در یک مصاحبه از یورگن کلوپ پرسیدند ادوارز می‌تواند شما را وادار کند که در لیورپول بمانی، کلوپ پاسخ داد او احمق نیست و من راجع به هر تصمیمی فکر می‌کنم و با فکر از لیورپول می‌روم. کلوپ در اوج افتخار می‌رود چون فهمیده زمانش در این باشگاه سر رسیده است. مربیان بزرگ اول که وارد یک باشگاه می‌شوند دنبال در خروجی هستند که به وقتش آنجا را ترک کنند. شما سیر نزولی محمدعلی گرایی را ببینید، این همه وزن کم کرده، اینکه زمان رفتن را بدانی، اتفاق خیلی مهمی در زندگی قهرمانی تو است.

← لطفاً ثبت‌نام کنید یا واردشوید و نظر خود را اضافه کنید.