همانطور که نمی‌توان گفت همه سخنرانان آدم‌های خوبی هستند، نمی‌توان گفت همه فوتبالیست‌ها نیز آدم‌های بدی هستند. اساساً هر منطق صفر و صدی دیگری رد شده است و نمی‌توان یک صفت را مطلقاً به یک جامعه یا گروهی خاص از افراد نسبت داد.

همانطور که نمی‌توان گفت همه سخنرانان آدم‌های خوبی هستند، نمی‌توان گفت همه فوتبالیست‌ها نیز آدم‌های بدی هستند. اساساً هر منطق صفر و صدی دیگری رد شده است و نمی‌توان یک صفت را مطلقاً به یک جامعه یا گروهی خاص از افراد نسبت داد. گروه ورزشی خبرگزاری تسنیم - علی عابدیان: کفش‌های فوتبالش را آویخت و برای چهارمین بار راهی جبهه شد. برادرش می‌گوید او هنگام شهادت زیر لباس رزم، لباس ورزشی بر تن داشت. ساق قرمز، شلوار آبی سه خط و یک پیراهن سفید. با کمک دوستانش در دوکوهه لیگ راه انداخت. فوتبال را به جبهه برد تا روحیه‌ شود برای دفاع، برای حمله. در میان رفت و‌ آمد‌هایش بین فوتبال و جنگ، به تیم بزرگسالان کره ‏جنوبی گل زد،‌ آنهم چه گلی. او در اوج، افتخارآفرینی‌اش را از تیم ملی و پرسپولیس به جبهه‌های جنگ منتقل کرد، بازوبند کاپیتانی را باز کرد و سربندِ یا زهرا (س) بست. او شهید مهدی رضایی‌مجد است، کاپیتان تیم ملی جوانان، کسی که از همه خط آفسایدها فرار کرد و خود را به دروازه بهشت رساند.

این مقدمه‌ای بود درباره سخنان سخنرانی که اعتقاد دارد: «فوتبالیست‌ها یک نفر‌شان هم لیاقت شهید شدن ندارند». جناب آقای حسن عباسی پیش از این نیز سابقه حمله به فوتبال و فوتبالیست‌ها را داشته و حالا صحبت‌های جدید او دوباره ورزش واکنش‌برانگیز شده است. او در جدید‌ترین حرف‌های خود عنوان کرده «کسی که زنش چادری و دین‌دار باشد، اصلاً فوتبال را دنبال نمی‌کند» و نمی‌توان از بین فوتبالیست‌‌ها کسی را پیدا کرد که «مصلح اجتماعی» باشد،‌ آنها لیاقت شهادت ندارند، چون «شهید» زندگی نمی‌کنند».

امّا آیا واقعاً عملکرد قشر فوتبال ایران، اینطور در فرهنگ شهادت مایه خجالت است؟ در بین جماعتِ فوتبالی‌ کسی افتخار کسب عنوان شهادت را نداشته است؟ حتماً در پاراگراف بالا پاسخ آمده است و حتماً در پاراگراف پایین بیشتر به آن پرداخت می‌شود.

رضایی‌مجد تنها شهید فوتبالیِ دفاع مقدس نیست. شهید ابوالفضل پارسا، شهید حسن غازی، شهید محمدرضا آذر، شهید منوچهر برزویى، شهید عباس چراغدار، شهید مهدى زراعتى، شهید جمشید زمانى، شهید محمد شاملو، شهید ناصر شاملى، شهید شاپور عبدالمحمدى، شهید اکبر فرامرزى‌پور، شهید ناصر فکرى نوش‌آبادى، شهید محمّدرضا گائینى، شهید عبدالرضا گلشنى بختیارى، شهید مجید گل میرزایى، شهید محمود گودرزى، شهید زوریک مرادى، شهید صادق مزدستان، شهید محمد مظلومى و شهید پرویز مهدیان جویبارى از جمله افرادی بودند که از زمین چمن فوتبال به زمین‌ خاکی‌ جنگ رسیدند، به جای شادی بعد از گل، در جبهه اشک ریختند و از وجب به وجب خاک کشور دفاع کردند تا ایران گل نخورد. به این تعداد، ۱۰ شهید زمین فوتبال چوار را هم اضافه کنید که نمادی بزرگ از مظلومیت و حقانیت ایران در جنگ تحمیلی با رژیم بعثی بود.

با این حال «فوتبال قمار است و تماشای آن معادل تماشای نبرد گلادیاتورهاست». این اظهارنظری دیگر از آقای حسن عباسی درباره فوتبال است. وقتی این ادعا را از دریچه افتخار و جانفشانی و ایثار و شهادت، نگاه می‌کنیم، می‌توانیم از آن برداشت دیگری داشته باشیم. شهدای فوتبالیست، قماربازانی هستند که روی جان خود شرط بستند و چرا نباید ورزشکاری که از میدانِ قهرمانی، بی‌پروا خود را به میدانِ پهلوانی و شهادت می‌رساند با هر عنوان جنگجویانه‌ای مثل گلادیاتور ستایش نکرد؟ درست است؛ فوتبال می‌تواند قمار باشد و فوتبالیست قمار‌باز یا حتی گلادیاتور؛ اگر پای خدا در میان باشد.

فوتبال به‌عنوان پرهوادار‌ترین رشته ورزشی کشور از ابتدای انقلاب مورد توجه همه ارکان نظام بوده است،‌ حتی برخی نیرو‌های نظامی و لشگری با تیم‌داری حرفه‌ای در فوتبال، به رشد و توسعه این رشته در کشور کمک کرده‌اند. فوتبال حتی مورد توجه مقام معظم رهبری هم واقع شده و ایشان بار‌ها توجه‌شان را به این رشته نشان داده‌اند. نقش فوتبال در کشور ما در حدی است که حتی رهبر انقلاب برای دولتی‌ها از فوتبال و نمایش تیم ملی ایران مقابل اسپانیا در جام جهانی ۲۰۲۲ مثال می‌زنند. ایشان در این باره می‌گویند: «شما ملاحظه کردید ما در بازی فوتبال امسال مقابل اسپانیا گل خوردیم، اما همه، تیم ما را تأیید کردند ... گفتم: «کارتان عالی بود». مردم هم آمدند در خیابان‌ها در حالی که گل خورده بودیم. چرا؟ چون خوب بازی کردند، چون همه دیدند که اینها در میدان تلاش کردند، عرق ریختند، ابتکار به خرج دادند، شجاعت به خرج دادند. دروازه‌بان با هوشمندی و فداکاری و سرعت عمل یک کاری کرد که کارستان بود». رهبر انقلاب همچنین بعد از پایان جام جهانی طی پیامی به ملی‌پوشان گفتند: «شما پیروز و سرافراز برگشتید. آفرین. ان‌شاءالله موفّق باشید.» البته این توجه تنها برای فوتبال نیست، به طور کلی چنین نگاهی به کل ورزش کشور وجود دارد.

همانطور که نمی‌توان گفت همه سخنرانان آدم‌های خوبی هستند، نمی‌توان گفت همه فوتبالیست‌ها نیز آدم‌های بدی هستند. خلاف این دیدگاه، هر منطق صفر و صدی دیگری رد شده است و نمی‌توان یک صفت را مطلقاً به یک جامعه یا گروهی خاص از افراد نسبت داد، آنهم بدون تحقیق و بدون انصاف. انتقاداتی به فوتبال امروز و فوتبالیست‌ها وارد است، کسی منکر وضع آشفته موجود در این رشته نیست، ولی باید دید با چه متر و معیاری از یک مسئله ورزشی به یک مسئله دینی و اعتقادی می‌رسیم، با چه منطقی، کسی که زنش چادری است نباید فوتبال را دنبال کند؟ یا چرا کسی که فوتبالیست است لیاقت شهید شدن ندارد؟

با وجود خودنمایی زشت و آزار‌دهنده لکه‌های سیاه روی پیکره فوتبال که مطمئناً‌ باید در جهت پاک کردن آنها قدم برداشته شود، در دلِ فوتبال اتفاقات خوبی رخ می‌دهد که امید را برای دوست داشتن این رشته و البته نقش مهمی که ایفا می‌کند، حفظ کند. فوتبال به‌عنوان یک رشته تأثیرگذار و فوتبالیست‌ها به‌عنوان یک جامعه موردتوجه مردم، با همه حواشی تلخ و شیرینی که در متن و حاشیه خود دارند، در برهه‌هایی حساس مثل دیگر آحاد جامعه در خدمت کشور بوده‌اند. مثل حضور اعضای تیم ملی درمناطق جنگی برای روحیه دادن به رزمندگان.

در بین فوتبالیست‌های کنونی هم افرادی هستند که به ارزش‌ها‌ی مقدس‌شان پایبندند، برای شهدا ارزش قائلند و به امور خیریه و مذهبی توجه زیادی دارند. یک بازیکن جایزه‌اش را به شهید مدافع حرم تقدیم و دیگری قراردادش را صرف امور خیریه می‌کند. یک ستاره شب یلدا به دیدار خانواده شهید مدافع حرم می‌رود و اسطوره‌ای دیگر در روز‌هایی که مردم زلزله‌زده به او نیاز دارند، خود را به آنها می‌رساند. تعداد قابل توجهی از ستاره‌های امروز و دیروز فوتبال در مراسم‌های ملی و مذهبی نقش پررنگی دارند. در بین فوتبالیست‌ها تعداد زیادی برادر شهید و فرزند شهید هستند، به غیر شهدا، تعداد زیادی از جامعه فوتبال رزمنده و جانباز به حساب می‌آیند که کریم باوی یکی از این چهره‌هاست. باوی درباره روز‌هایی که خرمشهر اشغال بود، می‌گوید: «دو ماه با دست خالی از شهر دفاع کردیم. چقدر کشته دادیم. اما نمی‌توانستیم دل بکنیم. از چه چیزی باید دل می‌کندیم؟ آنجا خانه‌مان بود».

«ای خدای من تو را به حسینت، تو را به زینب، تو را به زهرایت، تو را به علی‌ات، مرا از درب خانه‌ات ناامید مگردان، مرا جلوی پدران و مادران شهدا رو سیاه نکن. خانواده‌های شهدا بدانند که ما رهرو راه فرزندان شهیدشان هستیم. هر چند ما گناهکار هستیم، اما به درگاهت آمده‌ایم و عجز و ناله سر می‌دهیم».

اینها فرازی بود از وصیت نامه شهید مهدی رضایی‌مجد.

← لطفاً ثبت‌نام کنید یا واردشوید و نظر خود را اضافه کنید.