صحنه ای که آندو در آن بازی را رها کرد تا جان پروانه ای را که هر لحظه ممکن بود له شود را نجات دهد. نه آن پاس گل زیبا ، نه آن شوت ویران کننده ، نه آن دوندگی های بی پایان و نه آن دست زخمی ، هیچکدام به اندازه لحظه ای که توجه تک عکاس ایرانی حاضر در ورزشگاه بوریرام را به خود جلب کرد ، ارزشی نداشت . ثانیه ای که عشق را میان دستانش به فوتبال ایران یادآور شد . پروانه ای که از بخت شوم به زمین چمن آنجا رسیده بود و هر استوکی می توانست عمر کوتاهش را تمام کند و دستان خسته آندو او را به گوشه ای دیگر از دنیا برد . این صحنه ماندگار و رفتار انسانی پسر نیک ایران ، بسان لبخندیست به این فوتبال پر حرص و طمع که برای ریالی بیشتر به هیچ اخلاقی پایبند نیست . به شعارهای پر از خالی و دعواهای زرگری ، به شنیده می شود های بی اساس ، به بی رحمی های بی پایان ، به ریختن آبروی هر انسان ! رفتار آندوی عزیز ، بهترین پیام برای شعار جوانمردانه فیفا بود ، به شیطنت تایلندی ها و به خودمان که عشق را میان این هیاهو به خاک سپرده ایم ,
چیزی در این عکس هست که حال آدم را خوب می کند...
لابد آن شوت مهلک استثنایی دقیقه آخر، هدیه ی پروانه بود به آندو!
یک جوری که به قول عشقی ها، انگار دستی توی کار بوده. خسته نباشی برادر « مسیحی »