دلنوشتی به شما... اغا غلام مثل دوران فوتبالت مردونه جنگیدی.. بخواب اروم كه دیگه هیچ دردی سراغت نمیاد،، میدونم كه روزگارت با دوست و یاور و سنگربان دیرینه ات خیلی خوشه،،، ببخش كه به خاطرت تو خیابون شمعی روشن نكردیم.....
قهرمانان ملی مرزو بوم را پاس بداریم
غلامحسین مظلومی ازمیانه ما رفت. بنده از سنین کم طرفدار تیم آبی بودم و بازی های فوتبال را دنبال میکردم. اما فارغ ار هر رنگ و جهتی، بنده یک ایرانی هستم و به ایرانی بودن خود افتخار میکنم. از این حیث کسانی که برای ایران نقش آفرینی کرده و در هر میدانی برای این وطن افتخار آفریدند، نه تنها واجد ارزش که واجد ستایش هستند. کسانی که با لباس پر افتخار ملی زیر پرچم سه رنگ زیبای میهن در میادین ورزش افتخار می آفرینند، از همین سنخ هستند. کسانی که از موضع فضل مآبانه به قلمروهای مختلف از جمله هنر، ورزش مینگرند و حتی فلان ورزشکار یا هنرمند را تحقیر میکنند، بنده بیشتر به منش این بزرگان تشکیک وارد میکنم. زیرا نقش آفرینی و افتخار برای ملک و میهن تنها در قلمرو اندیشه صوتر نمیگیرد. کسی که در بازی ایران و استرالیا با دو پای علیل با چند آمپول خود را سرپا نکه داشت و با مجاهدت خود ۱۰۰ دقیقه از دروازه ایران پاسبانی کرد و موجب شد ایران در بدترین شرایط آن زمان به جام جهانی راه یابد، این فرد قابل ستایش است.
-----
بزرگترین دفاع، دفاع از خاک و مرزها هست. کسی که لباس رزم می پوشد و در این میدان ظاهر میشود، نه تنها دارای ارزش که دارای قداست است (نمی گیوم جنگ مقدس که دفاع مقدس). بگذریم از اینکه مبانی دفاع در داخل میهن توسط جریانی که خود از آن کسب مشروعیت کرد، تحت تخطئه جنگ قدرت سیاسی شده. برخی ایرانیان خارج از کشور هم از اساس با این مسئله مشکل دارند (تا جایی که صدام را محقّ میدانستند !) . در حالی که از دید بنده کسانی که برای استقلال این مرزوبوم سینه سپر میکنند و جان برومند خویش را فدا میکنند، آنان با کسانی که برای آزادی و حاکمیت ملی جهد میکنند، چندان تفاوتی ندارند. استقلال زمینه و مبنایی برای استقرار آزادی و حاکمیت ملی است.
بقول مولوی که می گوید:
ای شهان کشتیم ما خصم برون
ماند خصمی زو بتر در اندرون
کشتن این کار عقل و هوش نیست
شیر باطن سخرهٔ خرگوش نیست
قد رجعنا من جهاد الاصغریم
با نبی اندر جهاد اکبریم
------------
آدمی در هر عرصه از زیست بقول پل تلیخ، همواره باید شجاعت بودن، یا بقول سورن کیر گارد پروای پسین داشته باشد. هر لحظه انسان در آزمونی است که باید از آن سربلند بیرون بیایید. شاملو به درستی میگوید: انسان زاده شدن تجسّد ِ وظیفه بود.
-------------
آن دروازه بانی که قبل از اینکه به زمین فوتبال بیایید و از او بخواهند که تابلوی فرتور شاهان را دستش بگیرد و او امنتاع میکند و وقتی در دروازه می ایستد مانند شیر از این دروازه دفاع میکند. به وی چه میتوان گفت! همین فرد رفتن پیش مقامات سیاسی را موجب تدوام بازی ملیش میدانستند ولی باز او امنتاع کرد و در نهایت تبعیدش کردند؛ این فرد واجد ارزش و به جرأت او قهرمان ملی است. صحنه زندگی ما فقط لباس فاخر روشنفکرانه نیست، هر کسی با هر لباسی می تواند بر اصول خود پای بفشارد و هدف انسانی و میهنی برای خویش ترسیم کند. اما کسانی نظیر تختی نه تنها قهرمان که پهلون بودند. او کشتی برایش تنها تفریح نبود بلکه مبارزه بود. همین بود که در یک مسابقه جهانی در شوروی به خاطر بندبازی حزب توده شرکت نکرد.
------------
صحنه زندگی ما صحنه ساده ای نیست. چه درون گود و میدان باشی چه بیرون آن. معرفت شناسان معتقدند که در عالم معرفت، هیچ تماشاگری تنها تماشگر صرف نیست، بلکه خود بازیگر هم هست. بقول سعدی؛ ما تماشاکنان بستانیم / شهروند هوای جانانیم. هر گلی که نو در جهان آید ما به عشقش هزار دستانیم. بنابراین صحنه زندگی صحنه تجلی وجود آدمی است و آدمی در معرض آزمون. آزمون؛ محک تجربه ای است بقول حافظ که انسان وجود خود را متجلی میکند.
سعدی در غزلی عاشقانه میگوید:
مرا دو چشم به راه و دو گوش بر پیغام
تو فارغی و به افسوس می‌رود ایام
شبی نپرسی و روزی که: «دوستدارانم
چگونه شب به سحر می‌برند و روز به شام؟»
چه دشمنی تو، که از عشق دست و شمشیرت
مطاوعت به گریزم نمی‌کنند اقدام
ملامتم نکند هر که معرفت دارد
که عشق می‌بستاند ز دست عقل زمام
---------
ورزش ایران در گذشته چونین نبود؛ صحنه ورزش آلوده به دام و دانه (سیاست و پول و جاه طلبی) نبود. هنوز فرهنگ عیاران و آیین جوانمردی و فتوت در آنان وجود داشت. زمانی که سهم آسیا + چند قاره دیگر در جام جهانی تنها یکی بود. سالها ورزشکاران این دیار بدون درم و پاداشی در زمینهای غیر استاندارد با امکانات بسیار کم، برای افتخار ایران و ایرانی افتخار و شادی می آفریدند.
زمانی که مرحوم غلامحسین مظلومی حیات داشت بنده در چند جا درباره او نوشتم گفتم او با کمترین امکانات از خوزستان به تهران آمد و با قدرت و عشقش توانست بر پیشانی خط حمله ایران و تاج قرار بگیرد. نمونه بارز تعصب و جنگندگی بود. در یکی از بازیهای مقدماتی جام جهانی ود که یادم هست ایشان دو گل به تیمی زدو ان دو گل را فراموش نمیکنم. که به رغم اینکه ایشان سر زن بودند، اما هر دو کل با تیزهوشی و سرعت و تاکنیک بی نظیرش ( با دربیل نه زمینی بلکه جریان توپ در هوا) به ثمر رسید.
یا دو گل او به کره در سال ۱۹۷۴ واقعا نشان از بازیکنی جامع و حتی کامل میدهد. اما آنچه که برای من همیشه مطرح بود که او حتی در اخرین روزهای بازی فوتبالش هم جوانمرد بود و هم جنگده و متعصب. نکته دیگر اینکه برخی از بازیکنان در بازیهای داخلی خوب نمی درخشند یا درخشش کمی دارند. اما مظلومی بازیکنی بود که در بازیهای ملی جه در تیم ملی و چه در بازیهای جام باشگاه ها خوب میدرخشید. او وقتی گلی میزد به سمت هواخواهان می رفت و تعظیم میکرد،حال وظیفه ماست که ادای احترام به این قهرمان ملی کنیم و پاسداری های وی را پاس بداریم .
روانش شاد یادش گرامی
با هم ببنیم گلهای زیبای وی به تیم کره در سال ۱۹۷۴
http://www.youtube.com/watch?v=۳Bt۱D۱tNPIk
← لطفاً ثبت‌نام کنید یا واردشوید و نظر خود را اضافه کنید.