یادداشتی پیرامون یک نقد
مجید وارث، چهرۀ نام‌آشنای سال‌های دور برنامه‌های ورزشی تلویزیون ایران، به تازگی مطلبی تحت عنوان «نقدی بر صحبتهای علی دایی- نگاه ملی، دوای دردهای ما» در یوتیوب عرضه کرده که ذیلاً به برخی نکات آن بطور خلاصه می‌پردازم. شما می‌توانید صحبت‌های وارث را در همین سایت «فوتبالی‌ترین» و در بخش «ویدیوهای ارسالی» بشنوید.

در کل، صحبت‌های وارث جالب است و نگارنده در پاره‌ای از انتقادات با او هم‌نظر. محتوای یادداشت من بیشتر مربوط به دلایل آقای وارث است؛ قصد دفاع از علی دایی را ندارم. اگر لازم باشد، لابد دایی خودش به مطلب مجید وارث رسیدگی خواهد کرد. من از جانب خودم به این مطلب می‌پردازم چون حرف‌های وارث محدود به دایی نمی‌شود و در کل آن را قابل تأمل یافتم.

در یک جمله: آنطور که به نظر من رسید، مجید وارث در صحبت‌هایش صداقت علی دایی را در انتقادهای اخیری که از سرمربی تیم ملی کرده به زیر سؤال می‌برد.

مشروح انتقادهای وارث به ترتیب و در پی ارقام:

۱. برداشت وارث این است که بسیاری از منتقدانِ سرمربی فعلی تیم ملی فوتبال ایران راهکاری نداشته و بیشتر در جهت خودنمایی در اینجا و آنجا مصاحبه کرده و قلم می‌زنند. اما، به گمان وارث، دایی جزء این دسته نیست چون با توجه به سوابق و محبوبیت‌اش او اصلاً نیازی به این نوع خودنمایی ندارد. لذا، انتظار وارث از دایی این‌ست که ایشان با نظرداشت وضع اسفبار فعلی ایران، یا راهکاری جلوی پای تیم ملی بگذارد، یا سکوت کند و یا حمایت. به زعم وارث، کاری که دایی می‌کند بیشتر شبیه به سوزاندن سرمایه‌های ملی ایران است و او باید از این کار بپرهیزد. به نظر وارث، این رفتار بیشتر از کسانی سر می‌زند که با هوچی‌گری در پی بدست ‌آوردن سرمایه و توجه عمومی هستند.

اولین نکته‌ای که دربارۀ این صحبت وارث می‌توان گفت این است که علی دایی در حال حاضر نه بازیکن و نه سرمربی تیم ملی است. او نیز مانند من و شما حق اظهار نظر دارد. در عین حال، مشکلات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، زیست‌محیطی و امثال این‌ها کلاً بغرنج هستند و اصولاً نمی‌توان به آن‌ها جواب‌های سر راست مثل برخی معادلات ریاضی داد. مشکلات اجتماعی-سیاسی گاهی چنان پیچیده‌اند که فرد از ارائۀ راهکاری مشخص برای آن‌ها درمی‌ماند و در این مواقع شاید بجای سکوت و یا حمایت تنها به ارائۀ چند انتقاد بسنده کند تا بعدها با همفکری بیشتر پاسخی برای آن‌ها پیدا شود. واقعیت فعلی کشور ما به گونه‌ای‌ست که در بسیاری موارد راهکار همه‌پسندی برای مشکلات ما موجود نیست. برای نمونه، ما در منطقه‌ای قرار گرفته‌ایم که بسیاری از همسایگان دور و نزدیک ما به بمب اتمی مسلح هستند (پاکستان، روسیه، هندوستان، چین و اسرائیل). طبق نظر برخی از متخصصان غیر ایرانی روابط بین‌الملل، ایران چنانچه از برنامۀ هسته‌ای خود صرف‌نظر کند، قافیه را در منطقه خواهد باخت. رفتار قدرت‌های بزرگ جهان را در گذشته و امروز با کشورهایی مانند لیبی و اوکراین دیده‌ایم. راهکار چیست؟ اگر ادامه دهیم، پس از دستیابی به بمب اتمی، تکلیف ما با جمهوری اسلامی چه خواهد بود؟ از سوی دیگر، ادامه این روند خطرات نظامی دیگری برای ما خواهد داشت. روابط اقتصادی و اجتماعی ما هم در این میان درگیر همین موضوع است؛ روابط ورزشی ما هم به همین قیاس. چه کسی در این وضعیت می‌تواند یک راهکار همه‌پسند ارائه دهد؟ من شخصاً در حال حاضر راهکاری برای این مورد ندارم. نظر متخصصان در اینباره بسیار متفاوت و گاهی کاملاً متناقض است. آیا باید سکوت کنم؟ باید حمایت کنم؟ نه لزوماً. من در این وضعیت، با اینکه متخصص هم نیستم، ترجیح می‌دهم که موارد مثبت و منفی این کار را، اگر به فکرم برسد، با باقی ایرانیان درمیان بگذارم. یعنی، نقد می‌کنم – چه نقد مثبت و چه منفی و آن هم بدون یک راهکار مشخص. ایرادی دارد؟

۲. وارث در عین حال به دایی ایراد می‌گیرد که صحبت‌های او دربارۀ تیم ملی بیشتر حالت کنایه و متلک دارد. وارث پیشنهاد می‌کند که دایی بدون کنایه و متلک بطور قاطع و محکم حرف خود را بزند همانطور که چندی پیش در کیش گفته بود «من اینجا هستم که بگویم اینجا خلیج فارس است». البته، تحلیل وارث در اینجا لحن کنایه‌آمیز به خود می‌گیرد که در ویدیو کاملاً روشن است – یعنی، از طرفی از دایی می‌خواهد که بدون کنایه و واضح صحبت کند و از طرف دیگر خودش با دایی با کنایه و ریشحند برخورد می‌کند. در واقع، کنایه و متلک وارث به دایی در این فراز فهم حرف وی را مشکل می‌سازد. از سویی به دایی می‌گوید مثل صحبت‌هایت در کیش دربارۀ تیم ملی هم محکم صحبت کن! از سوی دیگر، این محکم صحبت کردن او را در کیش استهزاء می‌کند و آن را پوپولیسم می‌داند. لذا، بر من معلوم نشد که بالاخره حرف وارث در اینباره چیست.

۳. مجید وارث، اما، صحبت‌های کنایه‌آمیز خود را ادامه می‌دهد. به آن «نوجوانانی» که هوادار کیروش و یا برانکو بوده و پخش صحبت‌های‌شان در برنامه‌های تلویزیونی به ایجاد یک دوقطبی نابخردانه انجامیده اشاره می‌کند. مجید وارث می‌گوید از کسانی که آگاهانه و یا نا‌آگاهانه به این جنجال‌‌‌ها در تلویزیون و رسانه‌های دیگر دامن زده‌اند تا جامعه ما به وضعیت فعلی برسد هیچ توقع و انتظار خاصی ندارد. وارث، اما، با اشاره به دایی می‌گوید که چرا بعد از این همه مدت پس از رفتن کیروش و با توجه به کارنامه او در ایران هنوز از او صحبت می‌کند و به عبارتی ول کن این مربی پرتغالی نیست. وارث می‌پرسد که آیا باید هنوز دنبال کیروش و آن حرف‌ها بود؟

به نظر من هم بسیاری از آن برنامه‌های جنجال‌آفرین تلویزیونی جالب نبود. چرا؟ چون به طرز بسیار غیر مفیدی ایرانیان را سرگرم می‌کرد و از مشکلات واقعی ورزش ایران نوعی «سرگرمی» ساخته بود. ادبیات، نوع اجرا و نوع طرح مسئله در آن برنامه‌ها بی‌اشکال نبود. ولی، آن برنامه‌ها خود معلول وضعیتی بوده و هستند که ما در این دهه‌های اخیر با آن مواجه هستیم. مشکل را نباید به چند برنامۀ تلویزیونی و طرفداری چند «نوجوان» و یا فلان مجری برنامه از شخص کیروش یا برانکو تقلیل داد. این موضوع به جامعه‌شناسی ورزش مربوط است و باید بیشتر مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. در این میان نمی‌توان دایی و نوجوانان و مجری برنامه را یکطرفه به دادگاه برد. اینکه چرا دایی هنوز پس از چند سال از کیروش حمایت می‌کند هم احتمالاً بی‌دلیل نیست. کیروش نظم فوق‌العاده‌ای داشت؛ جنگنده بود؛ بازیکن‌ساز بود؛ بازی‌های قابل قبولی را با تیم ایران مقابل بعضی تیم‌های بزرگ دنیا رهبری کرده. اینجا بحث من تبرئۀ کیروش نیست، ولی موفقیت در فوتبال فقط در برد و باخت و یا صعود به مرحلۀ حذفی جام‌جهانی هم نیست.

۴. مجید وارث سپس انتقاد می‌کند که دایی گفته «من الان اگر سرمربی شوم صلاح نیست». وارث می‌پرسد که به صلاح چه کسی نیست؟ به صلاح دایی نیست یا تیم ملی؟ یا چه کس دیگری؟ وارث می‌گوید اگر بخاطر وطن بود، که الان حساس‌ترین موقعیت است و دایی باید این کار را قبول ‌می‌کرد. به دایی می‌گوید شما اگر قرار بود جانی برای ایران بگذارید، الان موقع‌اش بود؛ وقتی که تحریم نباشد و همه چیز گل و بلبل باشد که این کارها دیگر از عهدۀ همه برمی‌آید. به دایی می‌گوید که اگر میخواست از خودش مایه بگذارد، الان وقتش بود.

دربارۀ این اعتراضات آقای وارث چه می‌توان گفت؟ چون آقای وارث بارها در انتقادات خود از روزنامه‌نویسان و منتقدان درخواست کرده که بر اساس واقعیات صحبت کنند، من هم به نوبۀ خود، با اینکه نه روزنامه‌نویس هستم و نه منتقد، از این پیشنهاد ایشان استقبال می‌کنم. از واقعیت شروع می‌کنم. جناب وارث، امروز واقعیت حاکم بر فوتبال ایران چیست؟ سازمان یتیمی به نام فدراسیون فوتبال با یک عده مترسک تحت عنوان کمیته فنی و عدۀ دیگری که برخی از آنان در زندان و برخی غایب هستند بر یک عده بازیکن خودمختار که در تعیین سرمربی و رئیس فدراسیون دخالت می‌کنند مثلاً حاکم است. از محافل سیاسی گرفته تا هشتاد و پنج میلیون ایرانی هم که ذاتاً متخصص فوتبال هستند و گوشی به دست تیم ملی را اَرنج می‌کنند. عده‌ای هم پیش کسوت داریم که در مواقع بحرانی با فراخوان و یا بطور کاملاً خودجوش به صحنه می‌آیند. منتقدان و تحلیلگرانی هم داریم که با عرض معذرت به بیماری «اسهال ویدیو» مبتلا هستند و همه محتویات ذهنی خود را چه بجا و چه نابجا در فضای مجازی خالی می‌کنند. اینها از باب متلک و کنایه نیست آقای وارث. این‌ها را می‌نویسم چون شما پیشنهاد کردید که بر اساس واقعیات صحبت کنیم. در عین حال، چند هفتۀ دیگر هم مسابقات شروع می‌شود ولی ما هنوز سرگرم تعیین سرمربی جدید هستیم. خب، از دایی چه انتظاری دارید؟ آیا آمدن دایی به صلاح خودش بود؟ آیا به صلاح تیم ملی بود؟

۵. وارث سپس ویدیویی از صحبت کوتاه علی دایی با خبرنگاران در کیش پخش می‌کند. دایی در این صحبت کوتاه می‌گوید که برای خودش دیدگاه‌هایی دارد که با آنها زندگی می‌کند؛ عقاید دیگری دارد و الان زمان مناسبی نیست برای همکاری با تیم ملی. وارث می‌گوید: علی آقا، شما در این سالیان طولانی با همه کار کردید؛ دیگر مگر کسی هم مانده که شما با او کار نکرده باشید؟ این دیدگاه‌های شما چه هستند؟ به ما هم بگویید!

در اینجا می‌توان به وارث حق داد. علی دایی گاهی طوری صحبت می‌کند که انگار کارت برنده در جیب اوست و چنانچه به او امکان مناسب داده می‌شد، می‌توانست ناجی تیم ملی شود. اینطور نیست. بر اساس واقعیات موجود، دایی که سهل است، خودِ امام زمان هم کار خاصی در این وضعیت نمی‌تواند انجام دهد. فوتبال یک ورزش کاملاً سازماندهی شده است. سازمان‌ها همواره در دل یک نظام اقتصادی و سیاسی خاص که متأثر از تاریخ و فرهنگ و ارزش‌های یک جامعه هستند قرار می‌گیرند. آشفتگی اجتماعی، ورشکستگی اقتصادی و هرج و مرج سیاسی در حکومت فعلی شدیداً بر سازمان‌های دولتی و غیر دولتی که در این نظام فعالیت می‌کنند تأثیر می‌گذارد. هر چند حکومت مایل است مردم فکر کنند که با تغییر رئیس فدراسیون و یا با یک سرمربی جدید فوتبال ما متحول خواهد شد، اما اهل فن بخوبی می‌دانند که این‌ها وعده‌های سر خرمن است و در دراز مدت ما جای دوری نخواهیم رفت. جناب وارث، اگر علی دایی از خودش هم مایه می‌گذاشت و مسئولیت قبول می‌کرد، شما مطمئن باشید که کار خاصی از او برنمی‌آمد.

۶. در ادامه، صحبت‌های دایی با فردوسی‌پور پخش می‌شود و در آن دایی اشاره می‌کند که کارنامه آقای اسکوچیچ کم‌بار است. وارث نتیجه می‌گیرد که کارنامه کاندیداهای دیگر، به غیر از قلعه نویی، همه در همان سطح اسکوچیچ هستند. سوال دیگری که از دایی می‌پرسد این است که این کمیته فنی شما را بخاطر مربی گری شما در فوتبال کاندید کرده بود و یا کارهای اجتماعی و شهرت شما؟ به زعم وارث، این دو موضوع اصلاً ربطی به هم ندارند. گلزن خوب و تاجر موفق بودن ضامن این نیست که فردی در مربی‌گری هم موفق شود. به نظر وارث، دایی خودش اصولاً کارنامۀ مربی‌گری آنچنانی ندارد که بخواهد از این موضع صحبت کند. وارث می‌گوید که انگار دایی در این میان منت هم بر سر ایرانیان می‌گذارد.

این نظر وارث به نظر من صحیح است: کارنامۀ مربی‌گری علی دایی آنچنان هم پربار نیست. ولی، در عین حال، این دلیل نمی‌شود که دایی به واسطۀ کارنامه ضعیف خود نتواند از کارنامۀ ضعیف اسکوچیچ خورده بگیرد! دربارۀ اینکه یک فوتبالیست خوب که تاجر موفقی هم هست لزوماً یک مربی توانا نمی‌شود هم حق کاملاً با مجید وارث است.

۷. وارث در اواخر برنامه‌اش از دایی سؤال میکند: شما به ما بگویید که برای ما که نتایج این تیم برای‌مان مهم است چه باید بکنیم؟ راه حل چیست؟ او می‌گوید که توضیح واضحات دادن آسان است. از نظر وارث، همه می‌دانیم که بازی تدارکاتی نداریم و تحریم هستیم و پول نداریم و غیره. وارث می گوید بیایید بگویید که این فوتبال چگونه بهتر می شود. وارث پیشنهاد می‌کند که کمی ملی به موضوع نگاه کنیم. به نظر او، ملی گرایی فقط در نام بردن از خلیج فارس خلاصه نمی شود. وارث سپس خطاب به همه ما می‌گوید که ببینید ما تیمی را که با آن وضعیت درخشان به جام جهانی رفت به چه روزی انداختیم! وارث ادامه می‌دهد که ممکن است بعضی از انتقادات درست بوده باشند، ولی آیا ارزش آن را داشته که وضعیت تیم ملی اینگونه شود؟ وارث می‌گوید که بیشتر انتقادات در حد حرف بوده و او چیز خاصی ندیده که بر پایه آن بتواند استدلال کند. وارث می‌پرسد: آیا این هیاهو ارزش‌اش را داشته؟ وی ادامه می‌دهد: حالا همه خوشحال هستیم؟ همه به نظر وارث میخواهند بگویند که «دیدی من راست ‌می‌گفتم، دیدی من از شما واردترم!»« دیدی همه به من احترام می‌گذارند؟ من را دعوت می‌کنند به مراسم جام جهانی تا بخشی از آن برنامه باشم!». در آخر، وارث می‌گوید که در حال حاضر نزد ما نگاه ملی یا موجود نیست و یا بسیار کم است. به نظر وارث یک راه هست: این من را بشکنیم و در خدمت چیزی قرار بگیریم که اگر چیزی هم شدیم بشود «منِ ایران».

همانطور که توجه کردید، مجید وارث در اواخر برنامه چندین موضوع را بطور سریع و گذرا با هم ترکیب می‌کند که برای پرهیز از اطاله کلام از پرداختن به تک تک آن‌ها می‌گذرم. برای اتمام این یادداشت، فقط چند جمله خدمت آقای وارث می‌نویسم.

جناب وارث، حق با شماست. مواردی نظیر کمبود بازی تدارکاتی، کمبود پول، تحریم‌های دولت‌های مختلف علیه جمهوری اسلامی، نابسامانی اداری، دزدی و دلالی و امثال این‌ها بسیار تکرار شده و به نوعی برای همه ما «توضیح واضحات» و «تکرار مکررات» است. ولی، خواهی نخواهی این وضعیت فعلی ماست و مملکت در بن‌بستی قرار گرفته که نه شما، و نه هیچکس دیگری هیچ نسخۀ همه‌پسندی برای درمان آن در دست ندارد. در بالا عرض کردم، مسائل اجتماعی و سیاسی با فرمول‌های ریاضی حل شدنی نیستند. این عجیب نیست که شخصی مثل دایی نتواند راه حل به ما نشان بدهد. این اصلاً کار دایی و امثال او هم نیست. جراح میگوید برای عمل جراحی نیاز به تیغ و چاقو، تخت جراحی، نور مناسب و کارکنان زبده دارد. شخص دیگری می‌گوید که این‌ها موجود نیست و بی‌جهت وقت ما را با تکرار مکررات ضایع نکنید و سریعاً مشغول عمل جراحی بر روی بیمار شوید. گاهی انسان فکر می‌کند که برای هر مشکلی راه حلی هست، اما من فکر می‌کنم که این توهمی بیش نیست. حرف‌های کلیشه‌ای مانند اینکه «انسان با امید زنده است» را من هم شنیده‌ام. ترویج یأس نمی‌کنم، ولی همیشه اینطور نیست که «خواستن توانستن» باشد.

پیشنهاد می‌کنید که «کمی ملی به موضوع نگاه کنیم». جناب وارث، توانایی ملی نگاه کردن به موضوعات تنها با ارادۀ فرد میسر نمی‌شود. هر چند عدۀ زیادی به استقلال فکری خود ایمان دارند، ولی اثباتاً بسیاری از تفکرات انسان‌ها جمعی هستند. در سرزمینی که قدرتمداران آن چهل و پنج سال است ملی‌گرایی را به طور سازماندهی شده سرکوب می‌کنند، نمی‌توان جامعه و دید افراد را با یک مقاله یا با یک ویدیوی یوتیوبی به ملی‌گرایی معطوف کرد. می‌شود، ولی زمان نیاز دارد. می‌شود، ولی نه در این حکومت. چهل و پنج سال است که بطور منظم و سازماندهی شده یک ملت را در لباس امت کرده‌اند. خوشبختانه سن و سال شما طوری‌ست که باید تک تک وقایع اوایل انقلاب و پس از آن را بخوبی یادتان باشد. پس از این همه سال، حکومت هم مثل ما تجربه‌اش بیشتر شده. شواهد بسیاری موجود است که نشان می‌دهد که امروز حکومت از ملی‌گرایی به عنوان «قدرت نرم» برای خود سود می‌جوید. حکومت، فوتبال و پرچم ایران و کشتی و والیبال را تنها برای تثبیت قدرت خود می‌خواهد – نه برای ایران و ایرانی. فرضاً، اگر امروز یک ایرانی نیکوکار حاضر باشد که مبلغ بیست میلیون دلار برای بازی‌های تدارکاتی و مشکلات مالی تیم ملی به فدراسیون هدیه کند، این هدیه مستقیماً در خدمت «قدرت نرم» جمهوری اسلامی بکار خواهد رفت – نه برای تیم ملی من و شما. من دقیقاً نمی‌دانم منظور شما از ملی‌گرایی چیست، ولی من این راه حل فرضی را (که انجام آن کاملاً ممکن است) هیچگاه به عنوان یک حرکت ملی ارزیابی نمی‌کنم. نگاه ملی در داخل حکومتی که از ملی‌گرایی هم ابزاری برای منویات مضر خود ساخته می‌تواند کاری بس مخاطره‌آمیز باشد. باید کاملاً مراقب باشیم. یادمان نرود که ما در مملکتی زندگی می‌کنیم که سیاست «اوجب واجبات» در آن کاملاً واقعیت دارد. این جملۀ آخر را نوشتم چون احساس می‌کنم که شما از نظرات مبنی بر واقعیات دفاع می‌کنید.

شما گفتید که «ببینید ما تیمی را که با آن وضعیت درخشان به جام جهانی رفت به چه روزی انداختیم!» این صحبت شما هم جالب و قابل تأمل است. فرض بگیریم که من قبول کنم که شخصاً سهمی در بدبختی فعلی تیم ملی داشته باشم. ولی، شما قبل از اینکه یقۀ امثال مرا بگیرید باید به کسانی که قدرت بیشتری دارند و در رأس کار هستند بتازید؛ به همان نسبت که قدرت بیشتری دارند، مسئولیت بیشتری نیز خواهند داشت. علی دایی هم، تا آنجا که من می‌دانم، مشغول رستوران داری و ساخت و ساز است و با خانوادۀ خود مشغول. منتها، من می‌توانم صحبت شما را از زاویه‌ای دیگر قبول کنم. ما در دنیای ارتباطات زندگی می‌کنیم. هر گوشی به یک رسانه تبدیل شده و افراد جامعه به طرز رقت‌باری در باتلاق اخبار گوناگون دست و پا می‌زنند. در میان ما هستند کسانی که از «کلیک» ارتزاق می‌کنند – از تحلیلگر گرفته تا روزنامه‌نگار و امثال این‌ها. هستند کسانی که از این وضعیت سوءاستفاده می‌کنند و اهداف خود را پیش می‌برند. من هم بخشی از این وضعیت اسفبار را مربوط به سودجویی صرف سایت‌های ورزشی، روزنامه‌ها، ارباب رسانه و یا حتی افراد عادی جامعه می‌دانم که گاهی دانسته و یا ندانسته باعث آشفتگی و زیان می‌شوند. تصور من این است که اکثریت انسان‌های معاصر هنوز راه استفادۀ بهینه از ابزار ارتباط جمعی را نیافته‌اند – خودم را از این عده مستثنی نمی‌کنم.

در آخر، جناب وارث، من هم مثل شما نگران هستم. از وضع فلاکت‌ بار تیم ملی هم خوشحال نیستم. من هم مثل شما فکر می‌کنم که مفهوم «ملی‌گرایی» بسیار فراتر از حمایت از نام «خلیج فارس» در توئیتر و اینستاگرام است. امیدوارم که روزی کشور ما طوری اداره شود که افراد بتوانند آزادانه، بی رودربایستی و بدون واهمه از اشکال‌تراشی برای تجارت‌شان، دربارۀ تیم ملی نظر بدهند. گاهی صحبت در لفافه و توسل به کنایه به دلیل ترس از به خطر افتادن موقعیت و حقوق انسانی افراد در جامعه‌ای است که در آن زندگی می‌کنند.
نظر کاربران را اینجا ببینید. ( تعداد نظرات: ۵ )