تحلیلی دربارۀ حذف از جام‌جهانی
جام جهانی برای بسیاری از ایرانیان به پایان رسید و تیم اعزامی جمهوری اسلامی زودتر از آنچه حاکمان در سر می‌پروراندند به کشور بازگشت. اکثر مقالاتی که در این دو-سه روز پس از باخت به تیم منسجم آمریکا منتشر شده است اینطور وانمود می‌کنند که این تیم فوتبال از میانگین سنی بالایی برخوردار بود و قدرت بدنی مناسبی برای این سه بازی را در هشت روز نداشت. عده‌ای هم به چینش و گزینش بازیکنان اشاره دارند. بیشتر جراید و تحلیلگران داخل ایران به ابعاد صرفاً فنی مانند تعداد پاس‌ها و مالکیت توپ و شیوۀ بازی تیم کارلوس کیروش پرداخته‌‌اند که البته غلط نیست. اما، در این جام جهانی بخصوص، از نظر من تیم اعزامی حکومت (یا همان تیم ملی برای عده‌ای دیگر) پیش از مسائل عمدتاً فنی، «قافیه» را باخته بود. لذا، هرگونه تجزیه و تحلیل صرفاً فنی نوعی نشانی اشتباه دادن، رد گم کردن و یا ماست مالی کل موضوع است.

حذف این تیم، اگر بخواهیم برخی از تحقیقاتی را که دربارۀ عوامل صعود تیم‌ها از مرحلۀ گروهی در جام جهانی شده است به حساب بیاوریم، بیشتر بواسطۀ عوامل روانی-اجتماعی بود تا صرفاً فنی. تحلیلگران با تجزیه و تحلیل آمار به دو عامل مهم برای صعود از مرحلۀ گروهی جام‌جهانی رسیده‌اند که من حدوداً شش ماه پیش در یکی از نوشته‌هایم در همین سایت مختصراً به آن پرداختم: اول، حکمرانی مردم‌سالارانه در کشور؛ اینکه در کشور حکومت اجازه شنیده شدن صداهای دیگر را می‌دهد یا خیر از نظر آماری مهم ارزیابی می‌شود. اینکه در کشور آزادی بیان برای رسانه‌ها، گروه‌های مدنی و شهروندان موجود باشد عاملی‌ست که بر عوامل دیگر تأثیر بسزایی دارد. کشورهایی که طبق «شاخص‌های حکمرانی جهانی» در یک سوم بالای جدول هستند از هفتاد درصد شانس برای صعود به مرحلۀ یک شانزدهم نهایی بهره می‌برند. ایضاً، کشورهایی که در یک سوم پایین جدول «شاخص‌های حکمرانی جهانی» هستند تنها سی درصد بخت صعود از مرحلۀ گروهی دارند. از این رو، کشور ایران بر اساس آمار و این تجزیه و تحلیل تنها سی درصد بخت صعود از مرحلۀ گروهی را داشت. اینکه ایران تنها یکی از سه بازی خود را برد شاید به نوعی همان سی درصد را در ذهن متبادر کند.

در عین حال، تحلیلگران معتقدند که تعداد هواداران یک تیم که برای تماشا به مسابقات می‌روند اهمیت فراوانی دارد. به این ترتیب، میزبان جام جهانی امتیاز ویژه‌ای در اختیار دارد. بخشی از موفقیت کشورهای واقع در آمریکای مرکزی، جنوبی و شمالی مرهون همین عامل است. هواداران این کشورها برای تماشای مسابقات جام جهانی و تشویق تیم‌های خود سفرهای فراوانی می‌کنند. در واقع، هر دوی این عوامل دو روی یک سکه‌اند. حکمرانی خوب در کشور (از بالا به پایین) پاسخگویی مسئولین به مردم در رابطه با مسائل تیم ملی را تضمین می‌کند و شرکت هواداران (از پایین به بالا) تیم ملی و حکمرانی مناسب را در روند مسابقه حمایت می‌کند. در واقع، شرکت، همیاری و آزادی بیان هواداران از طریق تحلیل و تفسیر در رسانه‌های آزاد به یاری تیم ملی می‌آید و به پاسخگویی و مسئولیت‌پذیری مدیران می‌افزاید. منتها، در این جام‌جهانی، همانطور که شاهد بودیم، این عامل مهم (یعنی هواداران و رسانه‌ها) به پاشنۀ آشیل تیم ملی تبدیل شد – اینجا بحث من سیاسی نیست و صحیح و یا اشتباه بودن عمل هواداران و رسانه‌ها را به عهدۀ تحلیلگران سیاسی می‌گذارم.

تیم فوتبال اعزام شده به قطر، از نظر من، از چند ماه پیش حذف شده بود. با توجه به تحقیقاتی که بخشی از آن در بالا آمده، من بُعد روانی-اجتماعی را عامل اصلی حذف می‌دانم. ینکه جراید داخلی کمتر به این موضوع می‌پردازند می‌تواند به دلیل ترس از حکومت، جانبداری از نظام و یا صرفاً برای پاک کردن صورت مسئله باشد. واقعیت این است که توانایی‌های ورزشکار زمانی مثمر ثمر واقع می‌شود که فرد از روحیه و انگیزۀ بالایی هم برخوردار باشد. از ذهن و روحیۀ متلاشی شده فوتبال خوب پدید نمی‌آید. وضعیت روحی فوتبالیست‌ها به کنار، حتی خود سرمربی این تیم هم در وضعیتی قرار گرفته بود که هیچ تصمیم مناسبی نمی‌توانست بگیرد. از یک سو او حقوقش را از حکومت می‌گیرد و به نوعی کارمند دولت است؛ از سوی دیگر باید به اخلاق و وجدان انسانی خود می‌پرداخت؛ مردم و تقاضاهای آن‌ها از تیم هم یک ضلع این چند ضلعی بود؛ در عین حال، با سرپیچی از بعضی دستورهای حکومتی او حتی می‌توانست اخراج و یا متهم به سیاسی کاری شود و پرونده‌اش به فیفا برده شود. کیروش، مسئولیت کسانی را که با او کار می‌کردند هم به دوش می‌کشید – هرگونه تصمیم (خوب یا بد) بر کار و آینده همکاران او نیز تأثیر می‌گذاشت. به هیچ عنوان قصد توجیه هیچ چیز را ندارم. ولی، در میانۀ یک انقلاب، با وضعیت عجیب فدراسیون فوتبال و مربی سابق آن در این دو-سه ماه گذشته و با دو-سه بازی تدارکاتی با مربی جدید، صعود این تیم اگر نه غیر ممکن، ولی حداقل بسیار مشکل و پیچیده بود.

چند کلمه‌ای هم باید به آقای اسکوچیچ، مربی سابق و محترم، یادآور شد. آقای اسکوچیچ، شما هم به احتمال بسیار این وضعیت اجتماعی-سیاسی-روانی را نمی‌توانستید جمع کنید تا تیم را به مرحلۀ بعد ببرید. شما حتی در زمان خودتان هم از جمع کردن تیم عاجز بودید؛ نیازی به قلم فرسایی در این مورد نیست.
نظر کاربران را اینجا ببینید. ( تعداد نظرات: ۱۰ )