ایران در بند سیاه روزگار!
|
|
|||||
|
||||||
گیرم که در باورتان به خاک نشستهام،
و ساقههای جوانم از ضربههای تبرهاتان زخمدار است،
با ریشه چه میکنید؟
گیرم که بر سر این بام،
بنشسته در کمینِ پرندهای
پرواز را علامت ممنوع میزنید،
با جوجههای نشستهی در آشیانه چه میکنید؟
گیرم که باد هرزهی شبگرد،
با های و هوی نعرهی مستانه در گذر باشد،
با صبح روشنِ پُرترانه چه میکنید؟
گیرم که میزنید...
گیرم که میبُرید...
گیرم که میکُشید...
با رویش ناگزیر جوانه چه میکنید؟
|
|