جادوی فوتبال ستاره‌های بزرگی را از پای در آورد و تیم‌هایی کوچک‌تر را بر مسند خوشبختی نشاند؛ آرژانتین و پرتغال و اسپانیا از جام رفتند، کرواسی و اروگوئه ماندند و ایران و ژاپن نماد نبردهای جانانه شدند. این شگفتی‌های شیرین را چگونه باید تحلیل کرد؟

شنبه و یکشنبه در جامِ جهانی روزهایی بود که آسمانِ فوتبال ستاره‌های‌اش را از خاطر بُرد؛ لیونل مسی و دی‌ماریا، کریستیانو رونالدو، اینیِستا و دخیا ستاره‌های سه تیم پرطرفدار و قدرتمند (آرژانتین، پرتغال، و اسپانیا) ظرف یکی دو روز، رؤیاهای مردم امیدوارشان را در چمدان‌ها بستند و بزرگترین فستیوال فوتبالی جهان را بی‌هیچ دستاوردی ترک کردند.

در این بین مشکلات این سه تیم تا حدی مشترک بود و تا حدی خاص خودشان. دوتای این تیم‌ها (پرتغال و اسپانیا) در مرحله گروهی مقابل ایران بازی کرده بودند و تیم ایران دردسرهای ذهنی، جسمی، و تیمی زیادی برای آن‌ها ایجاد کرده بود. در واقع همان‌قدر که ایران تا واپسین ثانیه امیدوار صعود بود، اسپانیا و پرتغال هم تا آخرین دقایق پای‌شان لبِ پرتگاه حذف و سقوط قرار داشت. درست همینجاست که می‌توان به‌یاد آورد که آرژانتین هم در پایانِ روز دوم مسابقات سرمایِ تیغ حذف را روی گردن‌اش حس کرد. پرسش‌های مهمی در این بین مطرح است که به ما برای پیش‌بینی، تحلیل و درک ناب‌تر از مسابقات جام جهانی کمک می‌کند: مثلاً اینکه آیا آن صعودهای پردردسر و نامطمئن موجب خسته‌گی و تزلزل عملکرد این تیم‌های پرامید و بزرگ در اولین قدم مرحله‌ی حذفی شد؟ یا برعکس: ضعفی که این تیم‌ها را از پا درآورد همان ضعفی بود که در مرحله‌ی گروهی سبب دردسر و مشقت‌شان برای صعود شد؟ آیا اتکا به ستاره‌های نامی چون رونالدو و مسی (دو اسطوره‌ی فعال عالم فوتبال) در عمل منجر به ضعف کار تیمی و قدرت نتیجه‌گیری تیم و کادر مربی‌گری تیم‌شان شد؟ یا استرس و فشارِ توقعاتِ کهکشانی بود که این ستاره‌ها را از درخشش بازداشت؟

از همگروهی‌های ایران شروع کنیم. اسپانیا و پرتغال با یک مساوی پرگُل باهم شروع کردند و در ایستگاه ایران به دردسرهای غیرمنتظره خوردند. به یاد بیاوریم خشم رونالدو و کوارشما را مقابل تیم کی‌روش که با مهار پنالتی رونالدو توسط بیرانوند و رفتار خشونت‌آمیز بهترین فوتبالیست جهان حین بازی قابل‌ِ رؤیت بود و نیز با تنش‌های سنگین کوارشما در فضای مجازی علیه کی‌روش ادامه پیدا کرد. یا صحنه‌ای که بازیکنانِ ایران شانه به شانه‌ی هم روی خط دروازه ردیف شدند تا توپ از خط دروازه‌شان عبور نکند و به تأیید مدافع تیم ایران آن صحنه ضامن بازگشتنِ پرروحیه‌ی ایران به آن مسابقه بود.

به‌نظر می‌رسد سنگینی بازی‌های گروهی خسارتی روانی و جسمی و تیمی به هردوی این تیم‌ها وارد کرده است، خسارتی که مشابه‌اش را در صعود سخت و سنگین یاران مسی هم می‌توان دید. البته همیشه صعود سخت سبب حذف زودهنگام نیست، اما باید پذیرفت که کرواسی یا روسیه با قدم‌های اولیه مستحکم در مرحله‌ی گروهی، توانستند در دور حذفی عملکردی روان‌تر و موفق‌تر از بزرگانی چون اسپانیا و پرتغال و آرژانتینِ مدعی ثبت کنند، که در مرحله گروهی خطر حذف را لمس کرده بودند.

اگر از علل این ناکامی در مرحله حذفی و گروهی حرف بزنیم، ناگزیر است از انتظار و توقع بالایی بگوییم که سایه‌اش بالای سر این سه مدعی سنگینی کرد و چراغ آرزوی‌شان را کُشت! آرژانتینی که به رهبرى لیونل مسی می‌خواست به كسب جام برسد تا لیونل مسى تكرار خاطرات غرورانگيز مارادونا شود! اسپانیایی که قهرمان دو دوره قبلِ جام جهانی بود و امسال در مراحل آماده‌سازی توانست همه را به قدرت‌های پایان‌ناپذیر تیمی‌اش معترف کند! و پرتغالِ قهرمان اروپا كه به‌کمک مرد سال‌های اخیر فوتبال جهان و مستعدترين ياران‌اش نقشه‌اى برای نخستين قهرمانىِ «برزیلِ اروپا» كشيده بود! سایه‌ی همین انتظارات بالاست كه در مراحل و شکل‌های مختلف سببِ سنگینی ساق‌های بازیکنان این تیم‌ها مى‌شود: بالارفتن استرس و فشار و درگیری‌های غیرضروری درون تیم‌ها (چیزی که در تیم آرژانتین باعث دخالت لیونل مسی و بازیکنان برجسته‌ی تیم در تصمیمات فنی کادر مربی‌گری شد)، عدم تمرکز در تمام‌کردن موقعیت‌های گلزنی مسلم (از جمله از دست دادن ضربه پنالتی توسط مسی و رونالدو مقابل ایسلند و ایران)، عدم انسجام دفاعی تیم‌های اسپانیا و آرژانتین و پرتغال (با دریافت به ترتیب پنج،چهار، و پنج گل تنها در سه بازی مرحله گروهی) و... همه خبر از نشانه‌های بحران در عملکرد این تیم‌های بزرگ می‌داد.

در مقابل بیایید وضعیت روحی و کارآمدی تیم ایران را لحاظ کنیم که بدون انتظار زیاده از حد، با امید به بازی آبرومندانه و متحمل‌نشدنِ شکست‌های سنگین مقابل اسپانیا و پرتغال قدم به جام گذاشت و تیمی درخشان و جنگنده نشان داد؛ یا کرواسی که بدون چشم‌داشت به پيروزى‌هاى آسان و موفقیت‌های هیجانی و نتیجتاً با استرس کمتر مقابل آرژانتین بازی کرد و این تیم پرسابقه را با سه گل درهم‌شکست و اينک نيز به جمع ٨ تيم برتر جهان پيوسته است. اینجاست که باید گفت پیشتازیِ تاریخی تیم‌های بزرگ به پاشنه آشیل آن‌ها بدل می‌شود؛ ضعف مهلکی که می‌توان گفت آلمانِ قهرمانِ جهان را هم در همان مرحله گروهی از پا درآورد.

اگر از زاویه‌ای بازتر به پیروزی تیم‌های کوچک و افول ستاره‌های کهکشانی نگاه كنيم باز رمز جذابیت تمام‌نشدنی این ورزش محبوب ملل را خواهيم ديد... فوتبال ورزش همه طبقات است و تمامِ نژادها؛ ورزشی که علارغم آنهمه ریختنِ ثروت‌های سرمایه‌داران به آن، هنوز ورزش مردم مانده است، شاید مردمی‌ترین ورزش پرطرفدار جهان که هر دقیقه‌اش مستعدِ شگفتی تازه‌ای از جنس زنده‌گی و مبارزه است: از مهاجران آلبانیایی که در تیم ملی سوییس می‌درخشند و با نشان «ارتش آزاد کوزوو» مقابل تیم ملی صربستان فیفا را به چالش می‌کشند، تا کشورهای کوچکی چون کرواسی و اروگوئه که جام جهانی را به عرصه شکست‌دادنِ قدرت‌های قاهر فوتبال بدل کردند (همان‌ها كه پرچمِ امید مردم‌شان را بالاتر از پیش‌بینی متخصصان برافراشتند)، تا کارلوس کی‌روشی که مقابل تیم کشور خودش به ایران تعصب می‌ورزيد و برای دفاع از حقوق بازیکنان‌اش برابر تحریم‌های آمریکایی سينه سپر می‌کرد.

این صحنه‌های افتخار و نبرد که ظاهراً به نتایج تیم‌های بزرگ ربطی ندارد، حداقل به ما می‌گوید که جشنِ جهانیِ فوتبال درس‌های جدی‌ای از جنس زندگی و موفقیت مردم عادی درون خود دارد، پس عجيب نيست که ذهن و غرور مردم را از هر نژاد و ملیت و مذهب با خود به تلاطم می‌کشد. یکی از این درس‌ها هم البته این است که «انتظاراتِ بزرگ» تا چه حد از پای درآورنده‌ی شادی‌ها می‌تواند باشد... یکی هم اینکه مردم متحد شکست‌ناپذیرند، دُرُست مثل تیم‌های متحد، نه آنها که به معجزاتِ ناجیان خود چشمِ انتظار دوخته‌اند.

همین دو درس را اگر از مرور حذف آرژانتین مغرور، پرتغال جسور، و اسپانیای بزرگ بیاموزیم، وقت‌مان در تماشای فوتبال‌های پرهیجان و پُرشگفتى چندان تلف نشده است. فوتبال شبیه زنده‌گى است، و پیروزی تیم‌ها همانند مبارزه و پیروزی ملت‌ها...

شهاب اقبال

← از همین نویسنده: رستگاری در وقت اضافه؛ برانکو یا کی‌روش؟

نظر کاربران را اینجا ببینید. ( تعداد نظرات: ۲ )