|
||||||
|
||||||
به گزارش ایسنا، احسان محمدی با این مقدمه در «عصر ایران» نوشت: خوزستانیها بعید است به این زودیها اردیبهشتماه ۹۵ را فراموش کنند. انگار خدا بغلشان کرده بود. استقلال خوزستان قهرمان لیگ برتر شد و حالا صنعت نفت هم در یک روز گرم به لیگ برتر صعود کرد تا باز هم برنامه ۹۰ پر شود از آن مصاحبههای بامزه. اینکه یک نفر با موهای فرفری و پوست کاکائویی و عینک ریبن رو به دوربین خیلی جدی بگوید: «برزیل بخشی از آبودان بود که به آمریکای جنوبی رفت»!
آنها تنور لیگ را دوباره داغ میکنند، دوباره سنج و دمام، دوباره پرچمهای زرد، دوباره تماشاگرهایی که بعد از بازی همدیگر را هل میدهند و به جای غر زدن در مورد اینکه امکانات ندارند و مسئولین به فکر تیم نیستند خیلی جدی میگویند: «ای چه ارنجیه گذاشتن؟ تیمو چپه کردن. ای تیم باید ٤-٢-٣-١ بازی کنه خو»!
نادر دستنشان که زمانی ستاره نساجی قائمشهر بود، زیر آفتاب داغ جنوب به داد صنعت نفت رسید. او که فصل را با ماشینسازی در تبریز شروع کرده بود و با نتایج خوب حتی لقب «سپه دار» را از هواداران گرفته بود، به یکباره کنار گذاشته شد تا رسول خطیبی روی نیمکتش بنشیند. از سرمای تبریز به گرمای آبادان آمد؛ بین مردمی که گرچه مهماننواز هستند اما در دنیای توپ گرد جز خوزستانی و برزیلی اصولا کسی را قبول ندارند. او که معمولا در هر تیمی یک سال میماند، توانست صنعت نفت را به لیگ برتر بیاورد؛ جایی که طلاییپوشان میتوانند به سبک جناب خان برای تیمهای حریف کُری بخوانند که «اومدیم براتوووون»!
آبادانیها اینطور خودشان را توصیف میکنند: «یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود، آبادان نمونه بود، آبادان گرمای سخت، آبادان صنعت نفت، آبادان رفاهی داشت، آبادان صفایی داشت، آبادان بریمی داشت، آبادان بوارده داشت، آدمای مهربون، آدمای ساده داشت. تو لین یک زنای چادر به سر، گپ میزدن عین روزای سیزده به در ...». حالا از دیشب حالشان بهتر است. شهر صفا دارد، شهر خواب ندارد، سنج و دمام و شادمانی، عرق ریختند و فریاد زدند.
مردمی صبور و خوشمشرب که وقتی عروسکی ادای لهجهشان را در آورد نه تجمع کردند، نه شیشه شکستند و نه گفتند به فرهنگ ما توهین شده! با همان خندههایی که دندانهای درشت سفید و صدفیشان را بیرون میانداخت، برایش دست زدند. آنها مستحق این هستند که در لیگ برتر سهمیه داشته باشند. یک آبادانی در سینهاش یک قلب دارد و یک توپ فوتبال چهل تیکه.
به افتخار آنها دست بزنید. هیچ چیز در این دنیا اندازه شادمان شدن دل مردم لذت ندارد. مردمی که فقیر اما شریف و مهربان هستند. فرش قرمز را برایشان پهن کنید. سخت نگیرید اگر پای بچههایشان برهنه است، اگر دستهایشان بوی ماهی میدهد، اگر پیراهنشان خیس عرق است. آنها پسران نجیب همین سرزمین هستند؛ مردم روزهای سخت که «توپ» جنگ تنشان را هزار پاره کرد اما قلبشان را نه، امیدشان را نه.
لیگ برتر فوتبال ایران برای صنعت نفت فرش پهن میکند.
|
|
|
|