آخرین سالهای اسطوره

Disclaimer: This content is provided and hosted from a 3rd party server (YouTube.com). Footballitarin is not responsible for the content, its quality, and its accuracy. (DMCA Compliance)
متن مصاحبه‌ای که در فوتبالی‌ترین بازتاب شده بود، من رو برد به ابتدای نوجوانی. عشق اول و آخر من در فوتبال بود روبرتو باجو. سال ۹۴ و بازی‌های جام‌جهانی امریکا که صبح زود به وقت ایران برگزار میشد. نیجریه‌ با آمونیکه، برزیل با به‌به‌تو و روماریو، بلژیک با میشل پرودوم، بولیوی با اچه‌بری، سوئد با اندرسن و لارسن، امریکا با الکسی لالاس، سوییس با آلن سوتر، کلمبیا با والدراما، آرژانتین با باتیستوتا و ... ایتالیا با فوروارد تکنیکی و ظریفی به اسم روبرتو باجو. باجو من رو جادو میکرد نه فقط با تکنیکش یا با ظرافت حرکتهای فوتبالیش که با هر جزئیاتی که داشت. شادی گل‌هاش که بوسه برای جمعیت بود، موهای خاصش، شخصیت آرومش که گمون نکنم هرگز با بازیکنی از حریف زد و خوردی کرده بود یا ایجاد درگیری کرده بود. بودای کوچک، تک نفره ایتالیا رو پیش می‌برد و معجزه‌گون تیم رو به بازی پایانی رسونده بود. بازی با برزیلی که شانس اول قهرمانی بود در ورزشگاه rose bowl. قبل از زدن سنتر، دوربین پای بانداژ شده‌ی باجو رو نمای نزدیک گرفت تا تصویر باجو برای من بیشتر از قبل تصویر قهرمانی رومانتیک بشه. قهرمانی که یکّه و زخمی تیمش رو به فینال رسونده بود. فینال طولانی بدون گل و وقت اضافه‌ی پر اضطراب و اون پنالتی کذایی. پنالتی تعیین‌کننده که بودا به آسمون زد و بعد سرش رو پایین انداخت و ایستاد. گریه کردم. قهرمان زخمی تا یک قدمی پیروزی نهایی رفت اما شکست خورد که شاید اگر جام رو بالای سر میبرد انقدر برای من ماندگار نمیشد. شاید که آدم اونهایی رو که باشون خندیده از یاد میبره اما اونهایی که همراهشون گریسته، نه.
نظر کاربران را اینجا ببینید. ( تعداد نظرات: ۲ )