بیستوسهسالِ پیش در چنین روزی (هشتمِ جولایِ ۱۹۹۰)، «آلمانِ» افسانهای با هدایتِ بهترین مربی و بازیکُنِ تاریخِ فوتبال، «قیصر فرانتس بکن باوئر»، قهرمانِ جهان شد...
از آن روز تا اکنون- جز قهرمانیِ دلچسب و شیرین در «یورو ۱۹۹۶»- «ما ژرمنها» رنگِ قهرمانی را ندیدهایم؛ حتی در بُرههای (فاصلۀ سالهای ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۲ و بهتر است که بگوییم تا ۲۰۰۴) بدترین دورۀ تاریخِ فوتبالمان را تجربه کردیم. در ابتدای هزارۀ سوم، خوشبینترین هوادارانِ «آلمان» نیز گُمان نمیکردند که تیمشان پس از دههها در اوجبودن، بتواند بارِ دیگر بهپاخیزد و حتی نسبت به دورههایی از تاریخِ فوتبال که بیرقیب بود و پیوسته به جایگاهِ قهرمانی میرسید و یا در میانِ بزرگان میایستاد، بهتر و چشمنوازتر بازی کند. اما در سالِ ۲۰۰۶ «ژرمنها» بارِ دیگر اراده را معنا کردند و در پِیِ چندسال برنامهریزیِ درست و الگومَند، تیمِ جوان و بیادعای «یورگن کلینزمن» با بازیهای درخشاناش نگاهها را بهسوی خود چرخاند و پس از او نیز «یوآخیم لو» این مسیرِ رو به رُشد را ادامه داد و بیاغراق در دگرگونیِ سبکِ بازیِ «ژرمنها» و به اوجرساندنِ آنها سنگِ تمام گذاشت. پیآمدِ این دگرگونی و انقلاب چنین شده که اکنون «ما ژرمنها» بر قلههای فوتبالِ اروپا و حتی جهان تکیه زدهایم و با وجودِ رقیبانی سرسخت، در پِیِ رسیدن به قهرمانیِ جهان در سالِ آینده هستیم؛ این در حالی است که حتی دشمنانِ خونیِ فوتبالِ «آلمان» نیز به «ژرمنها»ی این سالها و فوتبالِ ستودنی و درخشانشان احترام میگُذارند...
به اُمیدِ اینکه «جامِ جهانیِ ۲۰۱۴» پایانی بر انتظارِ ۲۴ سالۀ «ما ژرمنها» باشد