۱- روز گذشته یك حاشیه تلخ و آزاردهنده تمرینات باشگاه پرسپولیس را تحت تاثیر قرار داد. ماجرا از این قرار است كه علی دایی هنگام خروج از درفشی فر، با دو فرد متكدی روبه رو می شود كه از او تقاضای كمك داشته اند. در این میان به ویژه نفر دوم كه فرد مسنی هم بوده، اختلال بیشتری به وجود می آورد؛ چرا كه مقابل اتومبیل دایی روی زمین دراز می كشد و تهدید می كند كه در صورت بی اعتنایی سرمربی پرسپولیس، خودش را به كشتن خواهد داد. سرانجام اما با مداخله حراست ورزشگاه، این مشكل حل می شود تا با پایان یافتن صحنه های تكان دهنده، ماشین دایی از میان جمعیت عبور كند. این البته اولین باری نیست كه چنین حوادثی برای پرسپولیسی ها رخ می دهد. در واقع مكان تمرینات تیم های مهم فوتبال در كشورمان، مدت هاست كه به محل مراجعه و تجمع افراد نیازمند تبدیل شده است؛ مردان و زنانی كه خیلی های شان واقعا از تنگناهای مالی به ستوه آمده اند، اما تعدادی از آنها هم از سر سودجویی و فرصت طلبی چنین درخواست هایی مطرح می كنند.
۲- اگر چه سازوكار برگزاری مسابقات خیریه و نیز هدفمند كردن كمك های ورزشكاران به افراد نیازمند در كشور ما چندان منظم و سیستماتیك نیست، اما انصافا خیلی از فوتبالیست های ایرانی اهل خیرات هستند و سعی می كنند هرازگاهی به مراجعان محتاج یاری برسانند. با این وجود اما، كثرت وحشتناك و روزافزون چنین افرادی مانع از آن می شود كه موضوع توزیع كمك بین آنها سیر منطقی خودش را طی كند. غیر از این، چنین اجتماعات متاثركننده ای اصولا زیبنده اماكن عمومی در یك جامعه سالم نیست و موجبات رنج و عذاب سایر شهروندان را فراهم می آورد. در این میان آنچه در نگاه اول جلب توجه می كند، این است كه اصولا چرا كشور ثروتمندی مثل ایران باید این همه فقیر داشته باشد؟ چرا توزیع ثروت در كشور ما چنان ناعادلانه است كه عده ای در اوج جوانی در قدرت و مكنت غرق می شوند و عده ای دیگر باید همه حیثیت شان را كف دست شان بگیرند و برای لقمه ای نان، زیر لاستیك ماشین آقای ستاره بخوابند؟ چرا وقتی ما در خاك خودمان این همه فقیر دست به نقد داریم، منابع داخلی را در جایی مثل كمیته امداد خرج سیر كردن مردم هفت كشور دیگر دنیا از قبیل تاجیكستان و آذربایجان و كومور می كنیم؟ این مسایل البته سال هاست كه ذهن بسیاری از مردم كشورمان را درگیر كرده، اما افسوس كه در قبال چنین حقایق آزاردهنده ای، كسی میل به پاسخگویی ندارد.
۳- فوتبال اتفاقا یكی از مهم ترین پدیده هایی است كه همه جای دنیا برای مبارزه با فقر به شكل جدی روی آن حساب می شود؛ اما نه با ذبح آبروی یك انسان پای تایر چند میلیونی لكسوس! تجربه ده ها كشور مدرن دنیا نشان داده است در صورتی كه این رشته ورزشی به درستی اداره شود، می تواند نقش مهم و پررنگی در باز توزیع ثروت جامعه ایفا كند. وقتی فوتبال به شكل واقعی در اختیار بخشی خصوصی قرار بگیرد، قادر خواهد بود منابع مالی را جذب كند، یك قدرت شگفت انگیز اقتصادی تشكیل بدهد و سپس به دولت در مسیر اهداف انساندوستانه اش یاری برساند. به این ترتیب بخش قابل توجهی از پولی كه از اسپانسرهای گردن كلفت گرفته می شود، در قالب مالیات در اختیار دولت قرار می گیرد تا آن را به مصرف نیازمندان برساند. در این شیوه منطقی، فوتبال بدون آنكه نیازی به تحمل تقابل لخت و زجرآور فقرا و اغنیا داشته باشد، یاری موثری به نیازمندان حقیقی می رساند و دین خودش را به شكل نظام مند به طبقه فرودست ادا می كند. در ایران اما نه تنها چنین رویه ای برقرار نیست، بلكه شكل دولتی اداره فوتبال باعث می شود عملا لقمه از گلوی محتاجان بیرون كشیده و به سفره رنگین ستارگان افزوده شود. بگذریم از اینكه در فاز بازپخش منابع اقتصادی هم، تردیدهای زیادی پیرامون عادلانه و عاقلانه بودن تخصیص اعتبارات مالیاتی وجود دارد و كسی مطمئن نیست از اینكه چنین وجوهی، دقیقا خرج مهم ترین اولویت های مردم خودمان می شود یا نه؟
۴- اینكه فوج فوج انسان فقیر و نیازمند هر روز در محل تمرینات تیم های فوتبال تجمع می كنند، البته می تواند قابل توجه برخی از دولتمردان كشورمان هم باشد؛ همان ها كه سال هاست با شعار فقرزدایی پست می گیرند، اما خودشان هرگز از مركز شهر پایین تر نیامده اند تا تجسم واقعی آنچه حرفش را می زنند به چشم ببینند. امثال دایی در واقع جور آنها را می کشند و آخرین پناهگاه گرسنگانی هستند كه دست شان به مدیران جامعه و مسوولان مستقیم اداره كشور نمی رسد.