رسول بهروش
1) اگرچه پرسپوليس مسابقه ليگ برترياش را عصر شنبه در كرمان به مس باخت، اما شكست بزرگتر براي سرخپوشان، 48 ساعت بعد در ساختمان اين باشگاه به وقوع پيوست؛جايي كه نشست كميته فني اين تيم براي بررسي علل ناكامي پرسپوليس، نه تنها به نتيجهاي درخشان و اميدواركننده منتهي نشد، بلكه خروجي ناگوار و ياسآورش، افزايش حوزه اختيارات فني علي پروين لقب گرفت. اينگونه، سايه عليآقا يك بار ديگر به عنوان مدير سازمان فوتبال يا چنانكه رسانهها به طنز از آن ياد ميكنند، مدير «راهبردي» اين باشگاه بر سر سرخپوشان پهن شد تا به معناي واقعي كلمه شاهد يك بازگشت به عقب تاريخي باشيم. هنوز جوهر مهر حكم عليآقا خشك نشده بود كه ادعاهاي آنچناني و لافهاي همايوني او آغاز شد؛ «پرسپوليس از فردا پرويني بازي خوهد كرد» و البته به درستي روشن نيست كه مراد از اين سبك «پرويني»، اشاره به همان نمايشي است كه به شكست چهار گله قرمزها در برابر فجر سپاسي انجاميد يا مقصودش باخت مفتضحانه خانگي به ملوان، در مسابقهاي است كه پايانش، با آغاز عصر «هو شدن»هاي سلطان تقارن پيدا كرد! هر چه هست اما، علي پروين با همان اعتماد به نفس كاذب و مثالزدنياش، ديروز حكم مديريت دريافت كرد تا از اين به بعد مداخلههاي مستقيم فنياش، توجيه قانوني هم پيدا كند. شايد لازم باشد قبل از پروين، صدور اين حكم را به حميد استيلي تبريك بگوييم؛ اويي كه حالا با اين تحول تازه در كادر فني، بخش تازهتري از اختياراتش را از كف ميدهد.
2)حميد استيلي بيگمان تنهاترين سرمربي دنياست. او كه نزديك به يك دهه پشت خط ماند تا نفر اول كادر فني پرسپوليس شود، حالا اتفاقا تلخترين روزهاي همه زندگي حرفهاياش را در دوران وصال به همين آرزوي قديمي تجربه ميكند. به استناد آنچه از باشگاه پرسپوليس مخابره ميشود، استيلي نه حاكم ميدان است، نه بر رختكن تيمش تسلط دارد و نه در مديريت حاشيههاي تيم سهمي براي او در نظر گرفته ميشود. كسي كه كاپيتان دومش را بقيه بازيكنان در زمين انتخاب ميكنند، كسي كه نميداند پنالتيزن تيمش كيست و چه اتفاقي افتاده كه محمد نوري در داربي تهران پنالتي زده، كسي كه در مواقع بحراني، فقط ميتواند «شنونده» فريادهاي علي كريمي در رختكن باشد و كسي كه در ماجراي جذب بازيكني مثل جواد كاظميان، حتي سزاوار طرف مشورت قرار گرفتن هم تلقي نميشود، بيشتر از آنكه مربي تيم باشد، يك نيمكتنشين مهجور و منزوي است كه انگار هيچكسي روي او حساب نميكند. در چنين شرايطي، حالا اختيار تام گرفتن علي پروين در پرسپوليس هم براي استيلي قوز بالاي قوز خواهد بود و چه بسا از اين به بعد، تنها وظيفه فني آقاي سرمربي، «قرائت» ليست يازده بازيكن اصلي در رختكن و حضور در كنفرانسهاي مطبوعاتي باشد!
3) اين روزها جايگاه حميد استيلي در باشگاه پرسپوليس تا سرحد يك «قرباني» بياراده تنزل پيدا كرده است. اگر در ابتداي فصل اين فقط محمد مايليكهن بود كه از شاگرد سابقش حسابكشي ميكرد حالا عمود كردن پرچم علي پروين بر خيمه پرسپوليس، باعث شده است تا عملا دست و بال استيلي از هر جهت بسته شود. از امروز به بعد نقش استيلي فقط اين است كه منتظر بماند تا در بحران بعدي، براي فرو نشاندن خشم عمومي حكم اخراج دريافت كند و در واقع باشگاه پرسپوليس، در ناكامي آينده با «خون كردن» او چند صباحي زمان بخرد. وجه شگفتانگيز ماجرا اين است كه حميد استيلي باوجود تحمل اين همه نامهرباني، هنوز حاضر به اعطاي استعفايش به مقامات باشگاه نشده است. آيا حقيقتا حفظ سمت «سمبليك» سرمربيگري در تيم بحران زدهاي مثل پرسپوليس، تا اين اندازه حايز اهميت است كه استيلي حاضر ميشود همه اعتبار و ارزش دشوار به دست آمدهاش در فوتبال ايران را پاي آن تلف كند؟ اصلا به فرض كه اين كشتي توفان زده در ساحل سعادت هم پهلو گرفت و پرسپوليس قهرمان ليگ برتر شد؛ آيا حميد استيلي خواهد توانست سهمي از اين موفقيت رويايي را براي خودش محفوظ بداند؟ بيگمان در چنان شرايطي، علي پروين اين قهرماني را به جامهاي پرشمارش خواهد افزود، محمد رويانيان آن را حاصل درايت خودش تلقي خواهد كرد و عاشقان پرسپوليس، به حضور علي كريمي در اين تيم ربطش خواهند داد. حميد استيلي حالا همه كاره بحران و هيچكاره موفقيت احتمالي است. آيا باقي ماندن در چنين شرايطي، غير از وابستگي شديد به پست و مقام، توجيه ديگري هم دارد؟
4) در اين ميان اما، حكايت علي پروين از همه جالبتر است. آيا سلطان كه روزگاري پست رايج و بينالمللي «مديرفني» را كشك ميدانست، حالا عملا با قبول سمت غريبي مثل مدير راهبردي پرسپوليس، دو پله هم از كشك پايينتر نيامده است؟ شايد هم دل او براي متلكهاي معنادار علي كريمي تنگ شده؛ كسي كه در حاشيه پست گرفتن پروين در استيلآذين، با طعنه به دوستانش گفته بود «براي آقا ساندويچ مغز سفارش بدهيد!» از بداقبالي استيلي، امروز ديگر خبري از معدنچي هم نيست كه پروين همه تقصيرها را گردن او بيندازد و به اين ترتيب، سرمربي جوان سرخپوشان بايد نقش اين بازيكن شيرازي يا «ضربهگير» را هم براي سلطان ايفا كند!