به گزارش خبرنگار مهر، کدام سو بهشت بود، کدام سو جهنم؟ کسی پاسخ را نمی داند، اما این را همه می دانند که امروز اینجا ایستاده ایم درست وسط برزخ فوتبال، جایی که نه بهشت است و نه جهنم! کیروش نزدیک رفتن است، دوست و دشمن و موافق و مخالفش حالا شعار می دهند، برخی البته مانند کسانی اند که صبح زنده باد می گفتند و عصر مرده باد!
اما در میان همه اینها کسانی هستند که بیش و پیش از تماشای اسامی و رنگ چشمها و رنگ موها به فوتبالی فکر می کنند که حالا شبیه به بچه طلاق شده است، حالا شبیه به دوران کمیته انتقالی است، دوران پس از تعلیق.
راه پیش رو بدون کی روش سخت است، پذیرفتن این تیم ملی برای مربیان داخلی از پیش سخت تراست و مربی خارجی هم انگار استراتژی لاجرم است، با این تفاوت که لابد باید ارزان تر و گوش به فرمان تر از کی روش باشد که اگر چنین باشد فقط فوتبال است که متضرر می شود، فقط فوتبال.
توقعاتی که بالاتر از ظرفیت این فوتبال است
این فوتبال با مربی قدرتمندی مثل کی روش که از فوتبال بی ستاره ایران که واقعیت وجودی اش را بازی تیم امید برابر عربستان نشان داد به نقاطی بالاتر از ظرفیت و ماهیت وجودی خودش رسید و حالا بازگشت از این مسیر و بازگشت به واقعیت برای این فوتبال سم مهلکی است که می تواند موجب نابودی آن شود.
نابود شدنی که محتوم است و نمونه اش در استقلال و پرسپولیس به وضوح دیده می شود چرا که این دو تیم مردمی که روزگاری صد هزار تن را گرد خود جمع می کرد حالا تماشاگرش رسیده به چند صد نفر، چرا که پیشرفت نکرده است، چرا که دیگر کسی را گرم نمی کنند، چرا که تماشاگر فوتبال با دیدن فوتبال های اروپایی هر روز و هر شب توقعی بالاتر از آن دارد که اینها نمایشش می دهند.
مشکل حمایت مردم
حمایت بالای مردم از کی روش حالا که او مطلقه شده است، کار را برای فدراسیون و وزارت ورزش سخت کرده، آنها گزینه های زیادی ندارند و این واقعیت است، یک واقعیت تلخ! آن ۸۲ درصد حالا به چیزی کمتر از پیروزی بر شیلی و بازی خوب مقابل آرژانتین و سوئد و سه گانه برد مقابل کره و حضور در جام جهانی راضی نمی شوند و این یعنی توقعی بیش از حد ظرفیت فوتبال ایران!
فوتبال ایران همین است که تیم امید آن را نشان می دهد، برتر از نپال،بالاتر از افغانستان و البته پایین تر یا همسطح عربستانی که ما را در خاک خودمان می برد و رقص شمشیر را تداعی گر است. تا پیش از کیروش همینگونه بود، باخت به عربستان بود، عدم راهیابی به جام جهانی و فوتبالی بدون لژیونر و بدون هویت بین المللی و یا فرا قاره ای!
عذرخواهی شبیه به عذر خواهی ۲۰۰۶
حالا این تماشاگر اما عادت دارد به اینکه حتی با قدرتهای بزرگ دنیا هم قرار نیست بازی کنیم و ۴ یا ۶ گل دریافت کنیم! عدم رضایت برخی این روزها از کی روش همه را به یاد آن روزها می اندازد که به جرم باختن به پرتغال با رونالدو و فیگو یا شکست از مکزیک در دیداری هم وزن در جام جهانی ۲۰۰۶، از مردم عذر خواهی کردند که« نتایج خوب نیست»اما چندی بعد اصلا به جام جهانی نرسیدیم که بخواهیم با پرتغال و مکزیک بازی کنیم و وقتی با مکزیک در یک بازی دوستانه روبرو شدیم،کیسه گل شدیم و تمام!
دغدغه های پس از کی روش
آنچه اما مهم است این قیاس ها و پیشگویی ها و یا دیدن تاریخی که درس عبرت نمی شود نیست، بلکه بلاتکلیفی این فوتبال است در دنیای بدون کی روش. دنیایی بدون نقشه و برنامه و مربی که از همین حالا باید گفت با توقعات موجود کارش به سختی کندن کوه است،حداقل برای جلب رضایت افکارعمومی...
حالا بازیکنان تیم ملی هم تاب و تحمل هر مربی با هر سطحی از دانش را ندارند، آنها دوباره زیر پایشان سفت می شود و لابد باز ما می مانیم وبازیکن سالاری و قصه های رستم و سهراب و تکراری ، چرا که دیگر کی روشی نیست که به جای گلر اول،گلر سوم را بگذارد و به جام جهانی برود و کلین شیت کند، دیگر به جای عقیلی ، منتظری نمی ایستد و به جای منتظری، پورعلی گنجی.
دیگر قوچان نژاد لابد جای انصاری فر را نمی گیرد و سردار بیست ساله به جای گوچی. دیگر لابد جهانبخش جای کریمی را پر نمی کند و بعد وحید امیری به جای جهانبخش. اینها دغدغه هاست برای این فوتبال که دوباره انگار دوران بلاتکلیفی اش شروع شده است. اینها دغدغه هایی است آنسرش ناپیدا، چون نه اینکه این کارها شدنی نباشد، شدنی هست اما سخت است.