کاربر عزیز فوتبالی‌ترین، به کمک شما نیازمندیم!

ما برای یک پروژه‌ی مرتبط با فوتبال، شدیداً نیازمند کسب بازخورد از گروهی از کاربران فوتبال‌دوست می‌باشیم. چنانچه تمایل دارید چند دقیقه‌ای از وقت‌تان را در اختیار ما قرار دهید، لطفاً از طریف «واتساپ» یا «تلگرام» برای شماره‌ی زیر یک پیام کوتاه ارسال‌کنید تا یکی از اعضای تیم فوتبالی‌ترین در اولین فرصت با شما تماس بگیرد. لطفاً همچنین کشور محل اقامت‌تان را به همراه زمان مناسب برای پاسخگویی برای‌مان بفرستید. پیشاپیش از همراهی و محبت شما سپاسگزاریم.

شماره‌ی تماس (واتساپ و تلگرام): 00447512109091

لینک‌های ارسالی توسط کاربران فوتبالی‌ترین فرستاده می‌شوند و محتوای آنها الزاماً بیانگر دیدگاه مدیریت فوتبالی‌ترین نمی‌باشد. چنانچه لینکی را در تضاد با قوانین سایت می‌دانید، لطفاً به ما اطلاع دهید.
از هر کجا که زدند نه نگفتی! شاگردان محمود یاوری که چند هفته پیش استقلال را شکست دادند این بار پرسپولیس را با سه شوت از راه دور شکست دادند تا شگفتی ساز این هفته باشند. پرسپولیس هر سه گل را از پشت محوطه جریمه زد و در این میان حسین هوشیار هم نشان داد که در خوردن گل های استثنایی هیچ چیز کمتر از میثاق معمارزاده ندارد.در واقع پرسپولیس روی ضعف هوشیار ۳ امتیاز را تقدیم فجر کرد و اگر در خط درئازه ضعف نداشت چه بسا که این بازی را می برد. بعد از این بازی اما علی کریمی به شدت از عملکرد هوشیار عصبانی بود.کریمی با اینکه مصدوم بود در دقایق میانی نیمه دوم به میدان آمد و بازی خوبی را هم به نمایش گذاشت اما او طاقت نداشت که شاید عملکرد ضعیف هوشیار باشد به همین دلیل بعد از بازی سر او داد زد و از عملکرد این دروازه بان انتقاد کرد.کریمی خطاب به هوشیار گفت:«از هر کجا که زدند نه نگفتی،این چه وضع دروازه بانی است
مریم حیدرزاده شاعر توانای کشور و هوادار پرسپولیس به مناسبت پیروزی این تیم یاداشتی نوشته است که به شرح زیر است. دیگر وقتش بود؛ همه انتظار در انتظار نگذاشتنت را می‌کشیدیم. روزهای سختی را گذرانده بودیم و شب‌های بسیاری خواب، دعوت چشمان‌مان را نمی‌پذیرفت. دلگیر بودیم از بدشانسی خودمان و خوش‌شانسی دیگران… مگر یکی می‌تواند چقدر شانس بیاورد. هرچیز دورانی دارد و این آغاز رنسانس سرخ‌ ماست. خدا که با ما باشد، ناخدا که مصطفی باشد و سکان در دست جادوگر، اتفاقی جز این نخواهد افتاد. این هت‌تریک طلایی غریب آشنای‌مان پاسخ مختصری بود به حرف‌هایی که شایسته میلیون‌ها قلب سرخ نیست. هیچ‌کجای دنیا، با دل شکستن پله‌های صعود را طی نمی‌کنند؛ اما همه جای دنیا با به دست آوردن دل است که یک شبه راه هزار ساله را طی می‌کنند. افتخار می‌کنم که به تیم محبوبم، به همیشه برنده بودنش، به اهالی مهربانش که اگر گاهی گل نمی‌زنند، دل هم نمی‌شکنند. افتخار می‌کنم به نود و سه دقیقه تعصب؛ پنجاه وپنج درصد بیننده‌ای که از آن سوی دنیا به جای دنبال کردن هر خبری برد تیمم را نظاره کردند و افتخار می‌کنم به اینکه به‌عنوان یکی از کوچکترین هواداران تیم محبوبم شاهد خیابان‌های تمام سرخ‌ زیباترین پنجشنبه سال بودم. و فریاد می‌‌زدم… پرسپولیس قهرمان می‌شه / خدا می‌دونه که حقشه… با تقدیم تمام گل‌سرخ‌های دنیا مریم حیدرزاده
تاریخ نشان می دهد تمام انسان های سوبله چوبله ادوار مختلف پس از خلع شدن از سوبله چوبلگی سرگذشت تلخی داشتند و نتوانستند با زندگی جدیدشان كنار بیایند. در تاریخ تبری می خوانیم كه بیش از ۵۰۰ سال قبل شخصی بنام "پرویز میرزا گیس افشان" در چهار جنگ پیاپی با كشور همسایه به پیروزی رسید و مردمان آن دوره به وی لقب سوبله چوبله دادند. پرویز میرزا همی به خود می بالید و قمپز در می نمود كه من همه جنگ ها را می برم و مریدانش نیز همی نعره زنان پس از رجزخوانی های او جامه به تن می دریدند و پرویز را به دوش می گرفتند. پرویز میرزا اما در نبرد پنجم در حالی كه نیمی از لشكر حریف را تار و مار كرده بود به سوی هوادارانش چرخید و همی برای آنها بشكن زد. بشكن زدن همانا و برگشتن ورق جنگ به سود رقیب هم همان. از فردای آن روز مریدان دیگر پرویز میرزا را تحویل نگرفتندی و حتی مقابل پای وی اختف انداختندی. روایت شده است كه وی در روزهای پایانی عمرش مشاعر سالمی نداشت و با یك شلوارك و یك عدد بوق در محافل ظاهر می شد. گیس افشان همی در آن بوق می دمید و برای خودش لقب می ساخت و مردم نیز هركجار وی را می دیدندی لگدی به پك و پهلویش روانه كردندی. *** پرویز مظلومی كه تا دیروز همه روی سوبله چوبلگی اش قسم می خوردند و با یك اشاره اش پول های میلیاردی را ضمانت می كردند، حالا كه دیگر نه سوبله است و نه چوبله، دو ریال هم اعتبار ندارد. وی فردای داربی مقداری از لباس های كهنه اش را داخل بغچه ای پیچید و دست فروشی كه در محل لگن و سبد می فروخت را صدا زد. دستفروش اولش تمایلی به معامله نداشت و پشت چشم نازك می كرد اما با اصرار مظلومی بالاخره كوتاه آمد. او بابت كت و شلوار داربی ۷۴ با اكراه یك تلمبه صورتی به پرویز داد و بقیه لباس ها را هم با سه عدد سیخ جگر و یك عدد فرچه قهوه ای معامله كرد. پرویز كه از سیخ ها خوشش آمده بود تصمیم گرفت یكی هم برای غلامحسین بردارد اما دستفروش زیر بار نمی رفت و معتقد بود لباس ها بیشتر از این نمی ارزند. پرویز گفت:« پس میرم از داخل پولشو میارم» اما دستفروش اجناسش را برداشت و در حالی كه دور می شد گفت:« از كجا معلوم كه نری تو و دیگه نیای. حساب اون موقع كه سوبله چوبله بودی فرق می كرد.» در گذشته سبیل پرویز خان كلی برایش اعتبار بود اما او به اعتبار سوبله چوبلگی سبیل را هم به باد داد. حال دیگر نه چوبله ای در كار است و نه سبیلی. دم شاعر گرم كه در این باره می گوید: سوبله چوبلگی فلكم رایگان نداد ....... جانم درآمد كه به اینجا رسیده ام