لینک‌های ارسالی توسط کاربران فوتبالی‌ترین فرستاده می‌شوند و محتوای آنها الزاماً بیانگر دیدگاه مدیریت فوتبالی‌ترین نمی‌باشد. چنانچه لینکی را در تضاد با قوانین سایت می‌دانید، لطفاً به ما اطلاع دهید.
وقتی فوتبال ایران آنقدر بی دروپیکر است، آنقدر شهر هرت است، آنقدر بی حساب و کتاب است که یک یاغی از عراق بلند می شود و به ایران می آید و در زمین بازی داور را می زند، فحاشی می کند، برای بازیکن خودی و غیرخودی خط و نشان می کشد، به بطری آب لگد می زند و هیچ کس یقه اش را نمی گیرد به دیوار بچسباند و به او بفهماند که اینجا، این مملکت، این فوتبال، قانون دارد، آن وقت در تبریز، همسایه ها مجبور نمی شدند نیمه شب با نیروی انتظامی تماس بگیرند و فریاد بزنند که اینجا در آپارتمان، یک سگ شکاری به دست بازیکن عراقی در راه پله ها جولان می دهد! اگر اینجا، در این مملکت فوتبال ما چشمی برای دیدن داشت، دست های بالادستی فدراسیون به جای فشار آوردن برای عزل دبیرکل، نیم نگاهی به کمیته انضباطی اش می انداختند که به صورت کلی وظیفه ای جز سکوت کردن در قبال نعره کش ها و فریادزن ها و هنجارشکن ها ندارد. وقتی فوتبال ایران بی دروپیکر است، نتیجه اش می شود انگ بستن هر روزی و مصون ماندن دایمی. زنده باد این فوتبال بی قانون و این شهر ناهنجار ما! *** قرار نیست همه جامعه به سطح سوادی یک دست برسند. گاهی ساده ترین واژگان برای اقشاری از جامعه نامفهوم است. پس وقتی ابتدایی ترین درک را از ساده ترین تعاریف ممکن نداریم، نه مجبور و نه محکوم به ادای مکرر آنها هستیم. وقتی هنوز به این درک ساده از تفاوت کلیت روزها از تمامیت اتفاقات نرسیده ایم، پس لازم نیست از کل یوم به جای کلهم استفاده کنیم یا وقتی نه حتی خطی از دست نوشته های صادق هدایت را خوانده ایم و نه حتی می دانیم که او صاحب چه خط و مسلک فکری بوده، لزومی به آوردن فکت از او هم نداریم. وقتی از آخرین دوره سواد آموزی ما پشت نیمکت های مدارس بیش از سه دهه گذشته، وقتی نه از دروس تاریخ مدارس درسی در یادمان مانده و نه از جغرافیا، چه الزامی هست که گاه و بیگاه از عناصر تاریخی جهان اسلام یا مملکت مثال آورد؟ اینکه امروز یک نفر که برای معرفی فرزندش به یک اجنبی از جمله It is my Boy استفاده می کند، به صورت مکرر هواداران ناراضی استقلال را کوفیان می نامد، بار سنگینی برای مردم این شهر نیست؟ تا امروز کسی پیدا نشده به او تفهیم کند که کوفیان به چه کسی پشت کردند و آیا اصلا او در حد و اندازه و قواره ای هست که خودش را در جایگاه یکی مثل علی(ع) ببیند که بعد مشتی کوفی او را دوره کرده باشند؟ وقتی او حرف از عمروعاص می زند دقیقا می فهمد و می داند عمروعاص که بوده و با چه کسی چه کرده؟ یا فقط جملاتی را گذرا شنیده و بعد هر منتقدی را به منفورترین سیاستمدار دوران ولایت علی (ع) منسوب می کند؟ واقعا در این مملکت، در این فوتبال، در آن فدراسیون، در آن باشگاه مثلا فرهنگی، یک آگاه، یک مطلع، یکی که خوانده باشد، دانسته باشد، شعورش رسیده باشد، فهمیده باشد، پیدا نمی شود که همین یک نفر را برای درست گفتن توجیه کند؟! ۰*** هیچ کس حرفی نخواهد زد. هیچ کس! نه به جاسم کرار، نه به سردمدار فنی و اخلاقی باشگاه. آنچه مسلم است، استقلال همین امروز، با قرار داشتن در کورس مدعیان قهرمانی، هر بازی در تهران کمتر از شش هزار تماشاگر را کنار خودش می بیند. بعد جالب اینکه در گفته های سرمربی اش، همه نوع زیبایی هم در بازی این تیم دیده می شود. از دفاع تا حمله! شش هزار هوادار برای بازی هایی می آیند که سرنوشت قهرمانی استقلال را تعیین می کند و اگر منصف باشیم به یاد می آوریم که روزهایی که مرحوم حجازی زنده بود یا وقتی صمد مرفاوی و حتی مظلومی هم مربی این تیم بودند، در بازی های میان هفته این تیم، باز هم بیش از بیست هزار تماشاگر را همراه استقلال روی سکوها می دیدیم. همین شخص حالا حرف از تعفن آور بودن قلم هایی می زند که براساس تفکرات دن کیشوتی او، می خواهند تیمش را به هم بریزند. صرفنظر از اینکه دقیقا چه کسانی مدنظر او هستند باید پرسید که کجای دنیا از چنین جملات و کلماتی در مصاحبه ها استفاده می شود؟ ! در این فوتبال، در این کمیته انضباطی فدراسیون و در آن باشگاه استقلال، هیچ کس جرات تذکر دادن به او و دست پرورده های خاص او را ندارد. هیچ کس! تمام احکام، مختص جماعتی می شود که سری به تو دارند. هیچ کس در کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال، از ترس و مبادایی قرار گرفتن در تیررس زبان او سمتش نمی رود! این است فوتبال ما... *** داشتن حداقل سواد، مزیت است. برای اینکه بفهمیم یک نوع بیماری مثل اسکیزوفرنی که در نهایت انسان را می رساند به حوالی شخصی دایی جان ناپلئون هیچ ربطی به عصر ارتباطات ندارد. در عصر ارتباطات با اندکی سواد می توان فهمید که کسی وایبر نمی زند بلکه در وایبر پیام می فرستند! وایبر، زدنی نیست. داشتن کمی سواد ما را می رساند مثلا به کتاب هشتاد و دو نامه صادق به حسن شهید نورایی یا دل نوشته های او برای خوانندگانش! داشتن کمی سواد به ما می فهماند که حتی اگر از سیاق رفتاری، از سبک مربیگری، در نقطه مقابل از شکل نقد و از سیاق نقادی منتقدان ناراضی هستیم، باز هم طرف مقابل را با کوفیان و عمروعاصی صدا نزنیم! این حداقل های سواد، شاید لازمه درک معانی ساده از واژگان کاربردی ما در سطح جامعه باشد. فقط کمی سواد لازم است. همین...