دوشنبه شب گذشته خیلیها منتظر آغاز برنامه نود بودند تا ببینند مهدی رحمتی چگونه از تصمیم ناگهانیاش مبنی بر كنارهگیری از تیم ملی دفاع خواهد كرد. به ویژه اطلاع یافتن سنگربان شماره یك استقلال از واكنش سرد و قاطع كارلوس كرش میتوانست مصاحبه او با عادل فردوسیپور را جذابتر كند، اما انبوه این انتظارات بیثمر باقی ماند، چرا كه سید روی آنتن نود كاری غیر از افزودن بر حجم سنگین ابهامات موجود انجام نداد. تاكتیك قدیمی «به وقتش خواهم گفت»، این بار هم امتحان خودش را با موفقیت پس داد و ستاره سرشناس استقلال را از مسلخ به در برد. تقریبا تمام اهالی فوتبال ایران حرفهای ناگفتهای دارند كه وعده میدهند روزی آنها را مطرح خواهند كرد. اكبر غمخوار قرار بود كتاب ۱۲۰ بحران پرسپولیس را بنویسد، واعظ آشتیانی از افشاگریهای آنچنانیاش بعد از تحویل مسوولیت سخن میگفت، همین حالا فرهاد مجیدی در حالی خیلی «ریلكس» در استقلال توپ میزند كه به مردم قول داده بود روزی دلایل جداییاش از این تیم را بگوید و حتی محمد رویانیان و علی فتحا...زاده هم در خلال دهها متر مصاحبه هر روزشان تاكید میكنند «به زودی» پرده از اسرار بزرگی برخواهند داشت! هواداران فوتبال در ایران به شنیدن این گونه قولهای توخالی عادت دارند. اینجا «ندانستن» حق مردم است و بر همین اساس، مهدی رحمتی هم وظیفهاش در مورد مطلع كردن افكار عمومی از تصمیم «ملی»اش را به ماهها بعد موكول میكند؛ موعدی كه احتمالا تا فرا رسیدنش تبوتاب این موضوع هم به كلی خوابیده است و دیگر كسی سراغ غبارروبی از این پرونده آرشیوی نخواهد رفت.
۲- حدود ۱۵ دقیقه گفتوگوی بیواسطه با مردم و مجری نود، فرصتی طلایی بود كه مهدی رحمتی به آسانی آن را از دست داد. دروازهبان سابق تیم ملی كشورمان در این برنامه هرگز نتوانست دلایل قانعكنندهای برای كنارهگیریاش مطرح كند. او در كمال ناباوری بیتفاوتی كرش نسبت به خبر جدایی خودش را تاییدی بر صحت تصمیمش قلمداد كرد و به مخاطبان فهماند كه اگر سرمربی تیم ملی واقعا به او علاقه داشت، نباید به این آسانیها با داستان كنار میآمد! اینكه رحمتی به جای نگاه كردن به فهرست مدعوین تیم ملی سراغ ملاكهای دیگری برای آزمودن مقبولیت خودش نزد كادر فنی میرود، بیگمان روحیه آماتور او را نشان میدهد. كار سید شبیه كسی است كه نشت احتمالی گاز را با كشیدن كبریت آزمایش میكند. او احتمالا پیشتر رایحههای نامطبوعی استشمام كرده بود، اما به جای شیوههای سالم، تصمیم گرفت خطرناكترین امتحان ممكن را به كار بگیرد. رحمتی حالا كبریت را كشیده و با شعلههای سوزناك آتش مواجه شده است. گلر توانای فوتبال ایران میتوانست بایستد و با نمایشهای هرچه بهترش، پشتیبانی كرش از خودش را به اوج برساند، اما تصمیم گرفت وفاداری مربی پرتغالی را با اعلام كنارهگیری خودش محكم بزند كه البته نتیجه چنین شوخیهایی با یك مربی حرفهای كاملا روشن است!
۳- «من مثل یك سرباز در خدمت تیم ملی هستم» ؛ بعد از آن همه ناز و كرشمه، این بیتردید باور نكردنیترین ادعای مهدی رحمتی در برنامه نود محسوب میشد. در اوج جنگ و وقتی ارتش یك كشور تا دو قدمی پذیرش شكست عقب رانده شده است، كدام سرباز میهنپرستی سگرمههای درهم كشیده فرماندهاش را بهانه میكند و از مبارزه انصراف میدهد؟ شاید اشتباه بزرگ مهدی رحمتی این بود كه كرش را با برخی از همكاران ایرانیاش عوضی گرفت. حتی اگر جدول ردهبندی مقدماتی جامجهانی بخشی از اعتبار كارلوس را به چالش كشیده باشد، باز آنقدر پشم به كلاه این مربی بینالمللی باقی مانده كه زیر بار این قبیل رفتارها نرود. او مثل خیلی از مربیان ما با فرمول نجاتبخش گل و شیرینی آشنا نیست و نمیداند چطور میشود با ستارههایی كه مثلا سلامتی اخلاقیاش را زیر سوال بردهاند دوباره رفیق گرمابه و گلستان شد. تئوریسین یونایتد بزرگ در فضایی پرورش پیدا كرده كه در آن ناز هیچ سربازی را نمیخرند و به ویژه در جایی مثل تیم ملی منتظر «تشریففرمایی» ستارههای قهر كرده نمیمانند. برای سید، كارلوس كرش هرگز شبیه امیر قلعهنویی نبود كه خط و نشان نوروزیاش را از یاد ببرد و برای كسب موفقیت، دوباره با او در یك ظرف جمع شود. وقتی با یك حرفهای سروكار داری، شاید لازم باشد حتی در مصرف كلمات هم دقت كنی!
۴- مهدی رحمتی به عادل فردوسیپور یادآوری میكند آپارتمانش با آپارتمان كرش در یك مجتمع واقع شده و آمار رفت و آمدها به خانه سرمربی تیم ملی را دارد. همه جای دنیا معمولا این مربیان هستند كه روی چنین بخشهایی از زندگی شخصی بازیكنانشان نظارت میكنند، اما از آنجا كه در فوتبال «حرفهای» ایران تقریبا همه چیز برعكس است، اینجا مهدی رحمتی كادر فنی را كنترل میكند! به جای این قبیل كارآگاه بازیها، كافی بود تا سید فقط كمی روی برخی از ضعفهایش كار میكرد. اینطوری قطعا به چنان جایگاهی دست پیدا میكرد كه بدون اشراف به زبانهای انگلیسی و اسپانیایی هم موقعیتش بهخطر نمیافتاد!