لینک‌های ارسالی توسط کاربران فوتبالی‌ترین فرستاده می‌شوند و محتوای آنها الزاماً بیانگر دیدگاه مدیریت فوتبالی‌ترین نمی‌باشد. چنانچه لینکی را در تضاد با قوانین سایت می‌دانید، لطفاً به ما اطلاع دهید.
ام کاملش این است: «محمدعلی کریمی‌پاشاکی». یک سوپرستاره که نظیرش را به این زودی‌ها نخواهیم دید. فوتبالیست کاملی بود اما همیشه به این متهم می‌شد که از تمرین کردن فراری است، با این حال در یکی از بهترین لیگ‌های جهان فوتبال بازی کرد و اگر یک مصدومیت بی‌موقع و «لعنتی» گریبانگیرش نمی‌شد، شاید با پیراهن بایرن‌مونیخ و در اوج درخشش رسانه‌ای از فوتبال خداحافظی می‌کرد. قاتل بزرگ در زمین سبز جادوگر، مارادونای آسیا، شماره ۸ فراموش نشدنی و... این‌ها یكسری از لقب‌هایی است كه كریمی دریافت كرد. پرسپولیسی‌های قدیمی او را ریوالدو می‌دانستند و تبریزی‌ها به او لقب جذاب «پاشا» داده بودند. متولد ۱۷ آبان ماه سال ۱۳۵۷ در شهری اطراف كرج. او در زمین بازی می‌توانست در یك لحظه توپ را بگیرد، همه را دریبل بزند و حریف را تحت تأثیر قرار دهد. اینها، هنری است كه حداقل در آسیا كمتر بازیكنی از آن بهره می‌برد اما كریمی بدون اینكه مدرسه فوتبال برود، این استعداد خدادادی را داشت. او یك دریبل‌زن و بازیساز ذاتی بود و مثل قاتل بالفطره، می‌توانست هر مدافعی را در زمین بازی با دریبل‌هایش به «قتل» برساند. چه مدافعانی كه مقابلش آنقدر دریبل خوردند كه خسته شده و پست بازی‌شان را عوض كردند. چه مربیانی كه به خاطر بازیسازی‌های كریمی، دست‌های‌شان را بالا بردند. اینها، فقط تعاریف ساده‌ای است كه به كمك كلمات از بازی علی كریمی در زمین بازی می‌دیدیم اما این همه زندگی حرفه‌ای او نیست. تو چقدر متفاوتی آقای جادوگر! شك نكنید او متفاوت‌ترین چهره فوتبال ایران است. شاید علی پروین، شاید علی دایی، شاید كریم باقری، شاید خداداد عزیزی، شاید منصور پورحیدری یا خیلی‌های دیگر به ذهن‌‌تان خطور كند اما نه! هیچ كدام از آنها «علی كریمی» نمی‌شوند. نیمی از آنچه جادوگر را با بقیه متمایز می‌كند، اتفاقات زندگی او خارج از زمین فوتبال است. كریمی یك ایده‌آل‌گرای كامل بود و با هیچ بی‌نظمی یا بی‌قانونی یا بی‌عدالتی كنار نمی‌آمد. همین شد كه از خودش یك چهره بزرگ ساخت و حالا یكی از جذاب‌ترین (هنوز زود است با جرأت بگوییم محبوب‌ترین) چهره‌های فوتبال در نگاه مردم است. شهرت او نه با پول به‌دست آمد و نه با صرفاً هنرنمایی‌‌اش در زمین بازی، جادوگر آسیا، وقتی «علی كریمی» شد كه نشان داد ذاتش با سایر آدم‌های این فوتبال متفاوت است. هرگز سعی نكرد از نردبان دیگران بالا برود و هیچ وقت نخواست سرش را مقابل زور و قدرت دیگران خم كند. كسی نتوانست با مصاحبه‌هایش، چهره كریمی را در نگاه مردم مخدوش كند زیرا كسی كه با قلب خود مشهور می‌شود، از قلب آدم‌ها بیرون نمی‌رود. مرد همیشه زمستانی فوتبال برای آدم‌هایی مثل علی كریمی، همیشه پُر است از بارش برف. این انگار یك قانون شده برای فوتبالیست‌هایی كه دوست دارند به خاطر مردم زندگی كنند نه به خاطر پول یا جایگاه. كریمی هم این‌طور بود. زندگی فوتبالی‌‌اش همیشه تحت تأثیر اتفاقاتی بود كه خودش رقم می‌زد. او بود كه باید تصمیم می‌گرفت، كسی نمی‌توانست این «شیر» را رام كند مگر با عدم دخالت در كارهایش. كریمی حالا دیگر نسبت به گذشته‌‌اش فرق كرده اما هرگز به صورت كامل عوض نشد. جایگاه مربیگری تیم‌ملی و دستیاری مرد بزرگی به نام كارلوس كروش، پیراهن تیم‌های قطری كه پول‌های میلیاردی می‌دهند، پیراهن پرسپولیس و قرارداد بسیار خوب با باشگاه استیل‌آذین و خیلی چیزهای دیگر را داد تا نشان دهد اهل مماشات نیست. او علی كریمی است و نه هیچ چیز دیگر. فلزِ درونش، غیرقابل تبدیل بود و همیشه مثل یك الماس می‌درخشید‌؛ جذاب اما بی‌نهایت سرسخت! ازخوانی یك نامه احساسی یك‌ سال از روز خداحافظی كریمی گذشت... درست در روز ۲۹ تیرماه سال ۱۳۹۳ بود كه علی كریمی با نوشتن نامه‌ای، رسماً از دنیای بازی در زمین چمن سبز خداحافظی كرد و دوره جدیدی از زندگی ورزشی‌‌اش شروع شد. بازخوانی بخشی از این نامه حالا و بعد از یك ‌سال جالب است: این بازیكن از راه‌آهن و یكی، دو تیم دیگر پیشنهاد داشت اما ترجیح داد از فوتبال خداحافظی كند. جادوگر در ابتدای نامه‌‌اش نوشت: «میخی بر دیوار كوبیدم و كفش‌ها را آویختم» و ادامه داد: «خداحافظی همیشه تلخ و ناگوار است. جدایی از عشقی كه تار و پود وجودت را در تصرف دارد، كار آسانی نیست. یك بار صرفاً تحت تأثیر خداحافظی غریبانه مهدوی‌كیا تصمیمی احساسی گرفتم و فضای اندوهبار آن همه بی‌اعتنایی مرا از فوتبال بیزار كرد و خود را در پایان دیدم. هرچند همین تصمیم احساسی و عجولانه باعث شد تا برخی‌ها همه چیز را تمام شده بدانند و مرا با دست خود به مسلخ ببرند.» در بخش دیگر نوشت: «از این پس هوادار متعصب برای تیم محبوبم پرسپولیس و تیم‌ملی كشورم خواهم بود. دوست دارم و این را وظیفه خود می‌دانم از تمامی سروران و مهرآفرینانی كه مرا از یك فوتبال خیابانی به میادین جهانی همراهی و مساعدت نمودند، تشكر كنم.» جادوگر یك تقاضا هم داشت: «از مردم می‌خواهم اشتباهات و خطاهای این حقیر كه در مقاطعی موجب آزردگی‌خاطر، نگرانی و رنجش احساسات پاك‌شان شده، بخشیده و مورد عفو قرار دهند.» نامه سراسر احساسات كریمی این‌طور ادامه یافت: «من، علی كریمی هرچه دارم، بعد از خدا از فوتبال و محبت مردم است كه البته هرگز خود را شایسته این همه محبت و لطف نمی‌دانم چرا كه در حقیقت قهرمان واقعی این مرز و بوم، آنهایی هستند كه به خاطر آرامش من و امثال من از آسایش و جان خود گذشتند تا این آرامش و آسایش نصیب ما شود. از همین‌رو درود و سپاس به شهدا و جانبازان راه وطن و آزادی.» او در مورد پرسپولیس هم حرف‌هایی داشت: «از اینكه نتوانستم با پیراهن تیم محبوبم پرسپولیس، فوتبال را ترك كنم، اصلاً ناراحت نیستم زیرا این اتفاق عجیبی نیست. هرگز تن به بازی خداحافظی كه متأسفانه در فوتبال ما نوعی حركت تشریفاتی، تبلیغاتی و بعضاً ریاكارانه است، نخواهم داد.» و در نهایت: «با خداحافظی از فوتبال تمامی حوادث و حاشیه‌هایش را هم در همان زمین خاك كرده و آنچه در این مسیر برایم پیش آمده را تنها چالش‌ها‌، رقابت‌ها و احساسات منطقی می‌دانم و بالاخره كلام آخر باز با هواداران كه همواره برایم اهمیت بالایی داشته و خواهند داشت: شما همیشه در قلب من خواهید بود. از احترامی كه طی این سال‌ها نسبت به من داشته‌‌اید، لذت بردم و سپاسگزارم. سرانجام باید از این خاك رفت، خوشا آن كه پاك آمد و پاك رفت.» قصه هنوز تمام نشده گفتا من آن « ترنجم» كه اندر جهان نگنجم سال گذشته در همین روز بود كه علی كریمی فوتبال را بوسید و كنار گذاشت تا پیشكسوت شود. او می‌كوشید با پیراهن پرسپولیس از فوتبال خداحافظی كند اما لجبازی‌های مرد شماره یك سرخپوشان یعنی علی دایی تمامی نداشت و به كریمی فرصت نداد تا برای یك نیم‌فصل هم شده، به پرسپولیس برگردد و با پیراهنی كه قلبش را به لرزه می‌انداخت، فوتبال را بگذارد روی طاقچه خاطراتش. كریمی از نظر آنهایی كه به خوبی او را می‌شناسند، چیزی فراتر از یك بازیكن است. كرشمه‌های ساق او شاید ما را برای دقایقی به آسمان برده باشد اما چه وقت‌ها كه حسرت نبودنش در فوتبال‌مان را خوردیم. حالا خاطراتش را مرور كنید‌؛ آن پسربچه بداخلاق كه می‌توانست از این دروازه تا آن دروازه آتش به پا كند، یك نابغه ذاتی بود. بیرون از زمین هم چنین می‌كرد، همه چیز باید از سر راهش برداشته می‌شد. كریمی كارهایی انجام می‌داد و حرف‌هایی می‌زد كه ثابت كند با همه آدم‌های این فوتبال فرق دارد. رفتارهایی كه گاهاً دیگران را آزار می‌داد اما هرگز از محبوبیتش نكاست. كریمی هرچه دلش خواست، می‌كرد و باز محبوب‌تر می‌شد‌؛ یك جای كار می‌لنگید. بله! كریمی به اوج محبوبیت رسید چون هرگز در زندگی‌‌اش فیلم بازی نكرد، به دنبال سیاه‌نمایی و سوءاستفاده از جایگاهش نبود، مجیز هیچ‌كس را نگفت و مثل مردم عادی، از اتفاقات كوچك مثل یك پیروزی پرسپولیس بی‌نهایت شاد می‌شد. او شاید احساساتی‌ترین بازیكن فوتبال ایران باشد كه به خاطر غم بزرگ مهدی مهدوی‌كیا در روز خداحافظی، فوتبال را برای ۴، ۵ ماه كنار گذاشت. امروز، یك سالی می‌شود كه از خداحافظی جادوگرِ قصه ما گذشته اما چه كسی می‌داند در آینده چه اتفاقی می‌افتد. او علی كریمی است‌؛ سوپرستاره‌ای كه هر لحظه ممكن است شما را سورپرایز كند. داستان فوتبالش به اتمام رسید اما قصه او هنوز ادامه دارد. كریمی باید مثل همان الماسی باشد كه مصطفی دنیزلی یكی از محبوب‌ترین مربیان تاریخ باشگاه پرسپولیس در موردش گفت: «الماس تیم من». او باید برگردد و همه ما را سورپرایز كند. باید به كلاس مربیگری برود، باید روزی به باشگاهی كه دوستش دارد، بیاید و ثابت كند یك پرسپولیسی واقعی است. یكی از آنها كه هرگز سنگرشان را ترك نمی‌كنند. شاید اصلاً این غزل حافظ متعلق به كریمی باشد: «گفتا من آن ترنجم، كه اندر جهان نگنجم...» همه چیز در مورد كریمی جاودانه‌هایی كه از یاد نمی‌روند حالا دیگر علی كریمی از زمین سبز فوتبال خداحافظی كرده و فقط می‌توانیم برای نسل‌های آینده، قصه‌هایش را بگوییم: «یكی بود، یكی نبود... روز ۱۷ آبان ۱۳۵۷ یدا... كریمی صاحب سومین فرزندش شد. نامش را محمدعلی گذاشت و آرزو كرد ستاره اقبال فرزندش در آسمان بدرخشد. بعدها با پدرش و برادرش فرشید به ورزشگاه آزادی رفت و همانجا آرزو كرد یك روز بتواند پیراهن پرسپولیس را به تن كند. مادرش حوریه آب‎بند آرزو می‌كرد علی یا پزشك شود یا مهندس تا به مردم كشورش خدمت كند اما همه زندگی علی بود و یك توپ فوتبال. تا سال سوم راهنمایی، پسرك كرجی یك دانش آموز ممتاز بود كه مدام مورد تمجید معلمانش قرار می‌گرفت اما مثل خیلی دیگر از پسرها، وقتی به دبیرستان رسید، دچار افت شدید تحصیلی شد و وقتی دیپلم را گرفت، تحصیلات را برای همیشه كنار گذاشت. درخشش در مدرسه باعث شد مثل برادر بزرگترش فرشید به باشگاه نفت تهران كشیده شود. سپس برای سایپا در رده نوجوانان بازی كرد و در نهایت به فتح تهران رفت. روزهای سختی برایش بود زیرا به اجبار باید تهران تا كرج را می‌رفت و برمی‌گشت، آن هم به خاطر فوتبال. دو سال بازی برای فتح، كارت پایان خدمت را برای كریمی به ارمغان آورد. در كنار فوتبال، فوتسال هم بازی می‌كرد و آنقدر خوب بود كه به عنوان یك ستاره جوان از سوی تماشاگران مورد تشویق قرار می‌گرفت. سال ۷۵ با علی دایی در سالن گیشا به خاطر عبور دادن توپ از میان پاهای شماره ۱۰ تیم‌ملی درگیری شدیدی داشت، بعد هم در سال ۷۷ به همراه تیم فتح قهرمان فوتسال جام رمضان شد، همان سالی كه در فینال با استقلال بازی كردند و چه جنجالی كه به وجود نیامد. آن ستاره تازه‌نفس، شهریور سال ۷۷ برای اولین بار مقابل پلی‌اكریل اصفهان به میدان رفت و ۳ ماه بعد به تیم‌ملی دعوت شد. او همزمان بازیكن تیم امید بود كه در یك بازی مقابل ویتنام، تورو كامیكاوا داور سرشناس ژاپنی را به خاطر یك بی‌عدالتی در تصمیم‌گیری هل داد و یك سال از فوتبال محروم شد. در بازگشت به پرسپولیس، قهرمانی سال‌های ۷۸ و ۷۹ را با این تیم تجربه كرد اما در هر دو سال، برای رسیدن به قهرمانی در آسیا، او و پرسپولیس كم آوردند و سوم شدند. باشگاه‌های پروجای ایتالیا و اتلتیكومادرید اسپانیا به فكر جذب كریمی افتادند اما علی به بهانه نزدیكی به خانواده، تصمیم گرفت به باشگاه الاهلی امارات برود، آن هم با عقد قراردادی بسیار بالا. ۴ سال از عمر بازی كریمی در الاهلی گذشت كه باشگاه‌های زیادی مشتری‌‌اش شدند‌؛ رئال‌مادرید، المپیك مارسی، هرتابرلین، یوونتوس، آ.ث. رم، هامبورگ و بایرن‌مونیخ كه علی بالاخره بایرن را انتخاب كرد و اردیبهشت‌ماه ۸۴ به این تیم پیوست. می‌گفتند كریمی برف مونیخ را نمی‌بیند و خیلی زود محو می‌شود اما او از همان هفته‌های ابتدایی در تركیب بایرن به میدان رفت و در كنار بزرگانی چون میشائیل بالاك، سباستین دایسلر، دمیكلیس، شواین اشتایگر، زی روبرتو، مهمت شول، روی ماكای، اولیور كان و... بازی كرد تا اینكه در هفته بیست‌وچهارم بوندس‌لیگا، درست وقتی داشت بهترین بازی‌هایش را برای بایرن به نمایش می‌گذاشت از ناحیه استخوان نازك نی دچار شكستگی شد. با این حال قراردادش را تمدید كردند تا یك‌سال دیگر در آلمان بماند اما دوری از ایران برایش سخت بود و به همین علت به لیگ قطر رفت آن هم در حالی كه از موناكوی فرانسه و لوانته اسپانیا پیشنهاد داشت. حضور در القطر تنها ناكامی بزرگ كریمی بود زیرا او در این باشگاه قهرمان هیچ جامی نشد و این برای اولین بار در زندگی كریمی پیش می‌آمد. در پایان فصل كمیته ملی المپیك قطر كه اجازه نقل و انتقال بازیكنان خارجی در لیگ این كشور را داشت، كریمی را از القطر به السیلیه فرستاد اما او دیگر نمی‌خواست بماند و پس از انجام دو بازی، به تهران برگشت. او از لیگ‌های ژاپن، آمریكا و امارات پیشنهاد داشت اما در فصل هشتم به پرسپولیس پیوست و در اولین باری كه برای این تیم به میدان رفت، ۱۰۰هزار تماشاگر را به ورزشگاه آزادی كشاند تا استقبال بی‌نظیری داشته باشد. او در این زمان با علی دایی باز هم اختلاف نظر پیدا كرده بود و از تیم‌ملی كنار گذاشته شد اما انگیزه‌هایش در لیگ، بی‌نظیر بود. در دربی دوباره گل زد و مقابل ابومسلم هت‌تریك كرد. در فصل نهم، عباس انصاری‌فرد او را از لیست پرسپولیس به شكل سؤال‌برانگیزی كنار گذاشت تا عادل كلاه‌كج به جمع سرخپوشان بپیوندد! به همین علت، كریمی مجبور شد به استیل‌آذین برود، تیمی كه متعلق به حسین هدایتی بود. در دیدار مقابل پرسپولیس، دو پاس گل داد تا بهترین بازیكن میدان شود اما اخراج شد و در لحظه اخراج، پیراهن استیل‌آذین را از تن درآورد تا پیراهن پرسپولیس كه زیر پیراهن استیل‌آذین پوشیده بود را به هواداران حاضر در ورزشگاه نشان دهد. در پایان فصل، می‌توانست به باشگاه لس‌آنجلس گالكسی برود و همبازی دیوید بكام شود اما ترجیح داد در ایران بماند. اواسط فصل دوم حضورش در استیل‌آذین به خاطر اختلاف نظر شدید با مصطفی آجورلو مدیرعامل وقت این باشگاه از استیل‌آذین جدا شد و به باشگاه شالكه آلمان پیوست آن هم در ۳۲ سالگی. استیل‌آذین هم به لیگ یك سقوط كرد. در سال ۹۰ پس از ۵ دقیقه مذاكره با حبیب كاشانی به پرسپولیس برگشت و عنوان گلزن‌ترین هافبك لیگ یازدهم را از آن خود كرد. فصل كابوس‌وار پرسپولیس بود اما كریمی با بازی‌هایش، دل هواداران را برد. در فصل دوازدهم با قراردادی سفیدامضا در پرسپولیس ماند اما مدام با مانوئل ژوزه و محمد رویانیان مدیرعامل وقت باشگاه درگیری داشت. در پایان فصل دوازدهم، پرسپولیس كه در لیگ نتایج خوبی كسب نكرده بود، در فینال جام‌حذفی نیز مقابل چشم بیش از ۱۰۰ هزار تماشاگر خود مقابل سپاهان شكست خورد تا در روز خداحافظی مهدی مهدوی‌كیا، كریمی نیز از فوتبال خداحافظی لفظی كند. البته او باز هم برگشت و چون علی دایی نگذاشت به پرسپولیس برگردد، راهی تراكتورسازی شد تا یك فصل بسیار خوب در كنار تبریزی‌ها داشته باشد. سال قبل، همین موقع‌ها بود كه كریمی در انتظار یك اشاره از سوی علی دایی بود تا به پرسپولیس برگردد اما انگار دایی مغرورتر از این حرف‌ها بود كه بگذارد كریمی در پرسپولیس از فوتبال خداحافظی كند. كریمی نیز درست در روز ۲۹ تیرماه سال ۱۳۹۳ با نوشتن نامه‌ای، برای همیشه از فوتبال خداحافظی كرد. یك خداحافظی واقعی...! ادوگری برای تمام فصول حضور در تیم ‌ملی تمام آرزوهای كریمــــی علی كریمی از سال ۱۳۷۷ توسط منصور پورحیدری به تیم ‌ملی دعوت شد و اتفاقات زیادی را پشت ‌سر گذاشت. خودش همواره می‌گفت حضور در تیم ‌ملی، مهم‌ترین آرزویش بوده و به همین علت ۴ دوره جام ملت‌ها، ۴ دوره مقدماتی جام‌ جهانی‌ و یك دوره حضور در جام‌ جهانی‌ را با پیراهن تیم‌ ملی تجربه كرده و زیر نظر مربیانی چون پورحیدری، طالبی، بلاژویچ، ایوانكوویچ، قلعه‌نویی، دایی، قطبی و كروش در تیم ‌ملی بازی كرده‌ است. او پس از جواد نكونام و علی دایی با ۱۲۷ بازی ملی، سومین بازیكن تاریخ تیم ‌ملی فوتبال ایران به شمار می‌رود كه در مدت حدود ۱۶ سال موفق شد ۳۸ گل ملی به‌ ثمر برساند. علی دایی و كریم باقری در گل‌های زده بالاتر از كریمی قرار دارند. ۲۱ مهر ۱۳۷۷ و در حالی كه ۱۹ سال و ۱۱ ماه و ۵ روز سن داشت، نخستین بازی ملی خود را مقابل تیم ‌ملی كویت انجام داد اما نخستین گل ملی خود را در ۲۸ آذر ۱۳۷۷ و نهمین بازی ملی‌‌اش مقابل همین كویت به‌ ثمر رساند در حالی كه در تورنمنت بازی‌های آسیایی آن سال، مدافع چپ بود و در نهایت به قهرمانی رسید. پیشرفت كریمی ادامه داشت تا اینكه در مقدماتی جام ‌جهانی‌ ۲۰۰۲ به عنوان یكی از بهترین بازیكنان قاره آسیا انتخاب شد و درست زمانی كه تا یك قدمی صعود به این دوره بودیم، همه چیز تغییر كرد اما كریمی صاحب لقب «جادوگر آسیا» از سوی مهم‌ترین رسانه‌های آسیا و حتی جهان شد. در بهمن ماه سال ۱۳۸۰ در بازی با تیم ‌ملی اسلواكی برای اولین بار بازوبند كاپیتانی تیم‌ ملی را بر بازو بست و در همان دیدار هت‌تریك كرد تا انگیزه‌هایش را ثابت كند. همچنین در جام ملت‌های آسیا ۲۰۰۴ با زدن ۵ گل آقای گل مشترك مسابقات شد. او در دیدار دوستانه ایران و آ.اس.رم ایتالیا تكنیك خود را به رخ فوتبال اروپا كشید و مورد توجه باشگاه‌های ایتالیایی از جمله یوونتوس قرار گرفت. كریمی با بازی‌های درخشان خود یكی از اركان صعود ایران به جام ‌جهانی‌ ۲۰۰۶ آلمان بود. در جام‌ جهانی‌ نیز از سوی مجله ورلدساكر عنوان مهم‌ترین بازیكن ایران را در اختیار داشت اما به علت یك مصدومیت قدیمی هرگز نتوانست در حد و اندازه‌های خود بدرخشد. سال ۲۰۰۶ برای كریمی سال بدی بود، اختلافاتش با علی دایی در اردوی تیم ‌ملی اوج گرفت، از جام‌ جهانی‌ خیلی زود كنار رفت، علیه برانكو مصاحبه مهمی انجام داد و گفت كسان دیگری به جایش تصمیم می‌گیرند و در بازگشت به بوندس‌لیگا ناكام ماند و چهره‌ای عاصی از خود بر جای گذاشت. در بازی با ازبكستان (جام ملت‌های ۲۰۰۷) برای صدمین بار پیراهن تیم‌ ملی فوتبال ایران را بر تن كرد و یك‌ سال بعد به خاطر انتقادات شدید از فدراسیون فوتبال ایران از حضور در تیم ‌ملی محروم شد. كریمی فدراسیون كفاشیان را بی‌برنامه خواند و اعلام كرد فوتبال ایران با شرایط كنونی رو به عقب در حال حركت است. مدتی بعد، كریمی با فشار مردم و دخالت چهره‌های سیاسی بخشیده شد اما علی دایی او را به تیم ‌ملی دعوت نكرد تا آتش اختلافات این دو مجدداً شعله‌ور شود. كریمی در همان سال، از مجموع ۴ بازی ابتدایی فصل برای پرسپولیس ۵ گل به ‌ثمر رساند تا فشار رسانه‌ها بر دایی كه سرمربی تیم ‌ملی بود برای دعوت از كریمی افزایش یابد. بالاخره دایی، نام علی كریمی را در لیست دعوت شده‌ها به اردوی تیم ‌ملی گذاشت اما این بار كریمی با انتشار نامه‌ای اعلام كرد به تیم ‌ملی نمی‌‌آید. با اخراج علی دایی و حضور افشین قطبی روی نیمكت تیم ‌ملی، كریمی برگشت و ایران فقط یك گام تا صعود فاصله داشت كه به خاطر یكسری مسائل عجیب، در آخرین دقایق بازی مقابل كره‌ جنوبی دروازه‌مان توسط «پارك جی‌سونگ» باز شد و از صعود به جام ‌جهانی‌ ۲۰۱۰ بازماندیم. كریمی كه حسابی تحت تأثیر این اتفاقات قرار گرفته بود، مدتی از تیم‌ ملی دور ماند اما توسط كارلوس كروش به تیم‌ ملی دعوت شد با این شرط كه بازوبند كاپیتانی در اختیار جواد نكونام قرار بگیرد! جادوگر فوتبال آسیا اعتقاد داشت حقش است به جام‌ جهانی‌ ۲۰۱۴ همراه تیم ‌ملی برود اما در عین ناباوری، كارلوس كروش نامی از كریمی در لیست خود قرار نداد تا آخرین امیدهای شماره ۸ از بین برود. آخرین اتفاق نیز جالب بود؛ قبل از شروع جام ملت‌های آسیا، كریمی توسط كروش این بار به عنوان مربی تیم ‌ملی دعوت به همكاری شد ولی همكاری طرفین زیاد طول نكشید زیرا به دلیل آنچه سهل‌انگاری فدراسیون فوتبال در عقد قرارداد با دستیاران كروش و درگیری‌های داخل تیم خوانده شد، كریمی از همكاری با تیم‌ ملی عذرخواهی كرد، وسایلش را جمع كرد و دو ساعت قبل از پرواز تیم‌ ملی به استرالیا، اردو را برای همیشه ترك كرد.
← لطفاً ثبت‌نام کنید یا واردشوید و نظر خود را اضافه کنید.