|
||||||
|
||||||
محمد حسین عباسی- خبرگزاری خبرآنلاین:او محمد مایلی کهن است. مردیهمیشه ناراضی که مدام از زمین و زمان طلبکار است و انتقاد دارد.
یک/ چند لحظه بعد از سوتِ پایان داور سریلانکایی؛محمد خاکپور در مواجهه با دوربینها به خاطر شکست برابر ژاپن از ایرانیها عذرخواهیمیکند. البته که این رفتار او و اشاره درست این مربی به دانش پایین مربیگریاش، ایرانرا به تورنمنت برنمی گرداند و رویای صعود به المپیک را از مرگ حتمی نجات نمیدهد اماحداقل یک رفتار مرسوم در دنیای فوتبال را به شکلی معقولانه بازسازی میکند تا در تیمیکه هیچِ عنصری در آن سر جای صحیحاش قرار نداشته، حداقل یک مربی مسئولیتپذیر دیدهشود. نام محمد مایلیکهن هم در فهرست عذرخواهیکنندهها در اولین ساعتهای بعد ازشکست دیده میشود اما درست مثل همیشه ، معذرت خواهی او در یک جمله تمام میشود و تنهانقش مقدمه برای حملات تند او در جهتهای مختلف را بازی میکند. مایلی شاید عجیبترینمرد شکستخورده فوتبال ایران است. چهرهای که بعد از هر باخت، با آن تکانهای عصبانیگردن و جملههای کوتاه متوالی، پشت میکروفونها خودش را در هیبت قویترین مرد جهانتصور میکند. مردی که برنده نمیشود اما توی ذهناش، همه دنیا را شکست داده است.
دو/ مدتی بعد از آنکه زوج رویایی «نیمار-مسی»وارمایلی و خاکپور زمینه ساز سقوط فولاد به دستهاول فوتبال ایران شدند؛ مردِ کهن به نیمکتسایپا رسید. در هشت سال گذشته، فقط سه تیم باشگاهی حاضر شدهاند کلید نیمکت را به دستمایلیکهن بسپارند. او برای رسیدن به نیمکت نارنجیها، متحمل زحمت زیادی شد و البتهدر معروفترین کنفرانس خبریاش در این باشگاه تاکید کرده که این فوتبال را نمیخواهد.بعد از روزهای ناموفق حضور او در گهر و سایپا اما مشخص شد او قراری برای رفتن ازفوتبال ندارد. او میتوانست در همان مقامِ پیشکسوت ارتباطهای تلفنی جنجالی نود باقیبماند اما ناگهان مدیرفنی تیم ملی امید شد. تیمی که در همه نقاط دنیا، برقراری ارتباطمستقیم با بزرگسالان و آماده کردن بازیکنان جوان برای بازی در سطح بالای ملی در میاناهداف تشکیلاش قرار دارد، به یکی از جدیترین منتقدان کارلوس کروش رسید و ازرسیدن به المپیک بازماند تا مدیر فنیاش با لحنِ طلبکارانه همیشگیاش از رسانهها سوالکند:«چرا وقتی تیم ملی به عراق باخت و از جام ملتها حذف شد ، ساکت بودید؟»
آنچه مایلیکهن را میسازد، دقیقا چنین جملهای است.حذف همه گزارههای منطقی از یک احتمال. وقتی که او برای سبککردن اتمسفر اطرافاش،به گروکشی شکستهای گذشته دست میزند و از یاد میبرد که ایرانِ ۱۰ نفره کروش، ۷۵ دقیقهپا به پای رقیب پیش رفت و بر خلاف تیم ملی امید، با خوردن گل اول به طور کامل دچاراز هم پاشیدگی روحی نشد. شاید بخش مهمی از فشار افکار عمومی روی شانههای محمد خاکپورکمتجربه، نتیجه همین مقایسه اشتباهِ او با کروش باشد که اتفاقا نه از طرفِ منتقدانمرد اول نیمکت امیدها، بلکه با اصرار مدیرفنی تیم او آغاز شده است. اصرار فردی که هنوزهم همه چیز را یک توطئه بزرگ رسانهای میداند. لابد یک توطئه ۷۵ میلیون نفری!
سه/ «مگر در چهل سال اخیر به المپیک صعودکردهایم که این بار صعود کنیم؟» این تازهترین تئوری مدیرفنی تیمملی امید است. نظریهایکه مشخص نمیکند که اگر از ابتدا قرار به حذف تیم ملی بوده؛ این حجم از تدارکات و هزینهچرا برای تیم درنظر گرفته شده است؟ مایلی این نکته مهم را نیز نادیده میگیرد که صعودبه المپیک ریو برای فوتبال ایران، حداقل نسبت به سه دوره قبلی بسیار سادهتر بوده است.اگر تیمملی امید بازی را با قطر را با سهلانگاری از دست نمیداد و نگاه جدیتری بهاین مسابقه داشت و صدر جدول گروه را در اختیار میگرفت، در دور بعد با رقیب سادهایمثل کرهشمالی روبرو میشد و شانس بسیار زیادی برای حضور در مرحله نیمهنهایی پیدامیکرد و تنها یک برد در دو بازی این مرحله کافی بود تا ایران به المپیک ۲۰۱۶ صعودکند. با این وجود، توضیح دادن این تفاوتهای ساده میان مصاحبههای مایلیکهن و حقیقت،از عصبانیت او کم نخواهد کرد. تئوریهای او از جایشان تکان نمیخورند. همچنان شکست،ناکامی و اردوهای خارجی برای دیگران بد هستند و برای تیمهای تحت مدیریت او، اتفاقهاییکاملا طبیعی.
چهار/ این یک بار شاید حق با مایلیکهنباشد. حقیقت آن است که او و خاکپور، تنها چهرههای مقصر حذف فاجعهبار تیم ملی امیدنیستند و هجمههای این روزها علیه این دونفر، شاید نگاهها را از مقصران اصلیِ ماجرامنحرف کند. تردیدی وجود ندارد که بدشانسی، رسانهها، عادل فردوسیپور و کارلوسکروش،فهرست موردعلاقه مایلی در راه معرفی مقصران حذف هستند اما به نظر میرسد این نسل مستعداز فوتبال ایران، قربانی تصمیم مدیرانی شد که تیم امید را تمام و کمال به چهرههایسیاسی نه چندان مرتبط با فوتبال واگذار کردند و آزادی عمل هر نوع تغییری را به آنهادادند. درست ۴ سال قبل که رسوایی استفاده از یک بازیک دو اخطاره در همان قدم اول المپیکرا از ایران گرفت؛ فدراسیون فوتبال وعده شکستن این طلسم در دوره بعدی را داده بود امااین بار رسوایی استفاده از مربیانی که مدتها قبل از فوتبال کارتقرمز گرفته بودند،با تصمیمهای غلط مدیریتی شامل حال فوتبال ایران شد. با مدیرانی از این دست، حسرت المپیک تا چهار دههبعدی نیز قد خواهد کشید. حسرتی که نتیجه انتخابهای افرادی است که بعد از سرافندهکردنیک نسل دیگر، هنوز سرها را بالا گرفتند و از آینده حرفمیزنند. آدمهایی که با انتخابهایشان،سفارتخانههای منطق را به آتش کشیدهاند.
|
|
|
|