|
||||||
|
||||||
فرهاد عشوندی خبرگزاری خبرآنلاین: علیرضا اسدی؛این نام از روزی در فوتبال ایران به شهرت رسید ه کارلوس کروش بعد از نشست مشترک بااو با عصبانیت فدراسیون فوتبال را ترک کرد و گفت نمی تواند با فدراسیونی کار کند کهدبیرش می خواد حذفش کند. کسی که گفته بود سرمربی تیم ملی از نظر نتیجه گیری موفقیتینداشته است. علیرضا دبیرکلی بود که از همانابتدا همه می گفتند از سوی علی کفاشیان انتخاب نشده است و خودش هم خیلی جدی تکذیبشنکرد. او حالا ماه ها بعد از آن اتفاقات در گفت و گو با خبرآنلاین ، درباره آن انتخابسخن می گوید. درباره ماجرای نشست با کارلوس کروش و کلی مسئله دیگر در فوتبال مان. مردیکه هنوز عکس مهدی محمد نبی ، دبیرکل سابق را از سردر اتاقش برنداشته است ،از تعامل با کارلوس کروش سخن می گوید. از اینکه آماده است برای روزهای خوب بدون تهدید.
علیرضا اسدی در دفتر کارش نشسته ، اتاقی کهمیزش کشویی ندارد که کشوی جادویی لقب بگیرد. او را به روزهای اول حضورش در پست دبیرکلیمی بریم. درباره روزهایی که می گفتند شمشیری در دست گرفته تا کارلوس کروش را بزند.او از فضای سنگین اولین روزهای حضورش در فدراسیون می گوید:«قبل از آمدن من هم يك فضايديگري اتفاق افتاد، قبل از اينكه من بيايم يك فضاي دوگانهاي به وجود آمده بود كه بهاين قضايا دامن زد. اين فضا را مجريها درست ميكنند، آدمهاي معمولي درست ميكننديا خود رسانه ها؟ معمولاً مهمترين عنصري كه يك نوع تضاد يا تلاش يا حتي تفاهم را بيندو نفر يا ساختار يا ارگان يا سازمان درست ميكنند، چه كساني هستند؟»
اما آیا واقعا نشریات تمام این اتفاقات رافضاسازی کرده بودند؟ اسدی که پیشینه ای در فوتبال داشته چرا اینگونه به دلیل نوع انتخابشبا نقد مطبوعات مواجه می شود؟ خودش می گوید:« خب ميتوانستند تماس بگيرند و سؤال كنند.منبه هيچوجه رسانه گريز نيستم. به اين دليل كه اگر شما داراي يك تفكري باشيد و بخواهيدخدمت كنيد، بايد اين آگاهي را در سطح عموم پخش كنيد تا بتوانيد در حوزه اجرا آن راعملي كنيد. بدون آگاهي دادن و بدون تربيت كردن كه هم خودتان و هم مخاطب تربيت ميشويد،اصلاً زمينه اجرا فراهم نميشود. شما همه انبيا را ببينيد اول شاگرد تربيت ميكنند،بعد ساختار نهضت توليد ميشود. اينطور نيست كه يك باره شما مستقلا بخواهيد با يك تفكريوارد حوزه اجرا شويد. ولي زماني كه من آمدم يك فضا و جو خيلي سنگيني درست شد. تيترهايمثل فلاني آمد نماينده فلان جاست آمده است كه اين كار را انجام دهد، اين كيست از كجاآمده و... شما بايد بگوييد يك نفر هست آمده او را نميشناسيم. بهترين راه اين است كهبه او زنگ بزنيم و از خودش بپرسيم. چون بالاخره وقتي شما در يك جايگاهي نشستي، مردمتوقع دارند بدانند كه از كجا و با چه سابقهاي آمديد. اين راه مستقيم است، راه غيرمستقيمهم هماني است كه اتفاق افتاده. چون اين فضا بود و من بايد يا با آن مقابله ميكردميا سكوت اختيار ميكردم يا همراهی ميكردم. فضاي رسانهاي آن چيزي كه الان در كشورما وجود دارد، بسياري نسبت به اين فضا و گويش حقايق در حوزه ورزش انتقاد دارند و ميگويندخيلي جاها كوركورانه هم انتقاد و هم حمايت ميشود. يعني بر مبناي شاخص و ساختار حمايتياين اتفاق نميافتد. تقريباً يك نوع يارگيري در اين حوزه اتفاق افتاده و من وقتي ازبيرون هستم و هيچ وابستگي هم به كسي ندارم، نميخواهم كه جز هيچ كدام از اين دستههاباشم. من يك آدمي با سابقه ورزشي و مديريت ورزشي هستم و در اين مورد تحصيلات دانشگاهيدارم و آمدم كه كمك كنم. اما برداشتها متفاوت بود. بعضيها استقبال کردند، بعضيهاتهديد دانستند، بعضيها مقابله كردند، بعضيها پا را از مقابله هم فراتر گذاشتند ويك فضايي براي من درست كردند كه در آن حركت كنم و من اصلاً در اين فضاها حركت نميكردم.یعنی دليل نداشت در فضايي كه آنها براي من در اين قضيه ميسازند، حركت كنم. نكته دوماينكه قائل به تقابل بين اركانهاي مختلفي كه در حوزه ورزش به خصوص در فوتبال هست نبودم.يعني آقاي كفاشيان را از قبل ميشناختم، قبل از اينكه انتخاب شوم در فدراسيون پزشكيورزشي بودم و قبل از اينكه به من پيشنهاد بدهند دبير كل شوم آقاي كفاشيان را ديده بودم.دو هفته قبل از اينكه اسم من مطرح شود ايشان به من گفتند و بعد من وقايع را فهميدمكه قبل از من هم آدمهاي مختلفي معرفي شده بودند، اما فصل مشتركي بين اين دو ساختارنبوده است. اما برداشت اجتماع چيز ديگري بوده كه اصلاً ايشان براي اين انتخاب شده وتحميل شده. همين الان هم اين را ميگويند.»
شما از قبل با وزیر ورزش آشنا بودید؟
من آقاي دكتر گودرزي را از سال ۶۴ ميشناسم،ايشان رئيس دانشگاه تهران بودند و مربي تيم ما كه براي بنياد شهيد بود، مرحوم دهداريبودند و زمين تمرين ما دانشگاه بود و ايشان محبت ميكرد و ما در آن زمين شماره يك تمرينميكرديم. ديدار و دوستي ما از آنجاست. ادامه آن هم اين است كه ايشان برخلاف اينكهميگويند ضدفوتبال است، خودش هم بازي ميكرد و نزديك به ۳۰-۳۵سال است كه يك تيمي دردانشگاه تهران دارند. بيشتر از ۳۰سال است تمام دوستان، وزرا و معاونين و... گاهي اوقاتهم خود دكتر گودرزي ميآيند و بازي ميكنند و رئيس فدراسيون شمشيربازي هم آقاي باقرزادهاز دوستان بسيار صميمي ما هستند و ايشان هم در تيم ما هستند. آقاي كفاشيان را هم ازخيلي قديم ميشناختم. هر دو از دوستان خوب و بزرگوار من هستند. دكتر سجادي از زمانيكه رئيس فدراسيون بودند و زماني كه ما فوتبال بازي ميكرديم، قبل از ما فوتباليست بودند.اينكه در زمان خود ايشان من عضو تيمملي بودم و يك علقه ديگري كه هر دوي ما به آقاي دهداري داشتيم، اين پيوند را محكمتر كرد.آقاي عباس گائيني كه از دوستان خيلي نزديك من هستند، آقاي قراخانلو، آقاي خبيري اينهااز كساني هستند كه من احترام خاصي برايشان قائل هستم.
البته شما خيلي در آن حلقه دانش آموختگان عاليورزش نبوديد.
من يك دوره با آنها بودم و بعد رفتم حقوق خواندمو بعد آن را هم رها كردم و رفتم پزشكي خواندم. ولي آنها را هم ميشناسم. آقاي دكترحميدي هم اتاقي من بود.
برسیم به جلسه معروف ۵-۶ساعته كه با كروش داشتيد. آن نشست را ضبط كرديد؟
بله براي اينكه در تاريخ ثبت شود از ايشاناجازه گرفتم و به ايشان هم گفتم بهتر است صحبتهايمان ضبط شود و جز حقوق شما هم هستبهتر است شما هم ضبط كنيد كه ايشان هم ضبط كردند.
مي گويند آن جلسه خيلي شبيه محاكمه بوده.
نه اينطور نبود.
شما يك سري سند و اسناد مدرک روی میزتان چیدهبودید و به آنها مدام استناد می کردید؟
نه شما وقتي با يك كارشناس صحبت ميكنيد بايدكارشناسي صحبت كنيد، براي كارشناسي صحبت كردن به مدرک نیاز است.
آن جلسه به خواست آقاي كروش برگزار شد؟
بله ايشان درخواست كردند.
شما تند شديد؟
نه.
پس چرا ايشان بعد از جلسه گفتند آقاي اسدينميخواهند من باشم؟
من نگفتم؛ کل بحث ما درباره حدود وظايف بود.من اصلاً صحبتي نكردم .چون ما قائل به يك مطلبي هستيم و آن هم اين است كه ما يك درونداريم و يك بيرون؛ درون ما صحبتهايي گفته ميشود که درون خانوادگی است اما بیرون ازجلسه باید دنبال وحدت باشیم. به همین دلیل هم من پاسخی به اتفاقات آن جلسه نداشتم.در درون مميزي است .هم ايشان هم ما، يكسويه نيست دوسويه است. چون اگر شما دوسويه مميزيكنيد باعث ميشود اين احترامها حفظ شود .همگرايي باعث رشد ميشود. ولي اگر نگاه يكسويهباشد اين جالب نيست. البته اين بالانس قبلاً هم بهم خورده، هر جا اين بالانس بهم بخوردتغيير اين وضعيت باعث ميشود يك طرف غالب شود يك طرف مغلوب و اين درست نيست.
همان زمان ايشان گفتند من نميخواهم بمانمو يك سري بحثها به وجود آمد كه انگار شما چيزي گفتيد، خيلي حرفها هم در آمد كه گفتندبحث لباسها و كمپها مطرح شده و...
نه اصلاً اين بحثها مطرح نشده.
یعنی فقط درباره حدود اختيارات و... حرف زدید؟
بله فقط درباره حدود وظايف اختيارات صحبت كرديم.
اين بحثها كه مثلاً شما گفته باشيد ايجنتشما با ايجنت فلان بازيكن يكي است...
نه اصلاً اين بحثها نبود. بحث من اين استدر وضعيتي كه الان تيم نياز به وحدت دارد اين مسائل كمكي نميكند.
الان چيزي كه شما ميگوييد با چيزي كه در ذهنمن وجود داشته هم متفاوت است.
دليلش اين است كه شما صحبتهاي من را نشنيدهايد.صحبتهاي من شنيده نشد به اين دليل كه نميخواستم كسي بشنود. ما براي وحدت آمده بوديمو نميخواستيم كسي را خراب كنيم. ولي از قبل يك زمينهاي را ايجاد كرده بودند كه اصلاًاينطور نيست يك آدم تند و عصبي تندخو اين مدلي ميخواهد بيايد دبیر کل شود. من يكآدم دانشگاهي بودم، تحصيلات پزشكي دارم و در ارگانهاي مختلفي مثل دانشگاه آزاد و دانشگاهشهيد بهشتي كار كردم و اصلاً سابقه نظامي يا اطلاعاتي ندارم، نميدانم چرا اينها بهذهن بعضيها آمده البته به يك اصولي اعتقاد دارم.
مي گويند شاگردهاي دهداري يك اصولي دارند كهكروش با وجود اخلاقهاي بدي كه داشته به نظر ميرسد به بعضي از آن اصول پايبند است؛مثلاً فلان بازيكن براي تيمملي ناز كرده دمش چيده ميشود با همه عوارضي كه دارد.
مرحوم دهداري ادبيات بسيار سنگيني را استفادهميكرد. اولا روند تفكرش ممتد و سازماني بود و به شدت در حوزه اخلاق مراعات اصول راميكرد. وقتي ميخواست صحبت كند با همه هجمههايي كه به او ميشد، اصول خودش را زيرپا نميگذاشت. اگر كسي را در حوزه شاگرد معلمي محروم ميكرد حقوق ديگرش را به هيچوجهضايع نميكرد. ما در قطر اردو بوديم آقاي حميد درخشان و ناصر محمدخاني كه دو تا ازستارههاي فوتبال ايران هستند، ----ناصر محمدخاني را ببينيد وقتي پا به توپ ميشد۵نفر را راحت دريبل ميزد، حميد درخشان وقتي پا به توپ ميشد آدم لذت ميبرد بازي اورا ببيند- وقتي اين دو نفر به اردو آمدند عين همه بچهها را رديف كرد و گفت به اينهابه شدت احترام بگذاريد كه اينها الگوهاي فوتبال شما هستند. حوزه تنبيه سرجايش استحوزه محروميت سر جايش است. اما در حوزه اخلاق به شدت رعايت ميكردند. نه فقط براي بازيكنهابراي همه آدمها اين كار را انجام ميدادند.
يعني شما از نظر ديالوگي با كروش مشكل داريد؟
نه من اصلاً با كسي مشكل ندارم. بحث الگوييكه در ذهنم است ايدهآلم آقاي دهداري و منصور امير آصفی هستند، اينهايي كه در حوزههاياخلاق يك هستند.
پس اگر گفتماني هم با آقاي كروش داريد ميگوييدما چنين الگويي داشتيم....
اصلاً اينها ما را تربيت كردند. شما ادبياتدكتر سجادي را ببينيد چگونه است. تازه اگر اشتباهي هم از ما در حوزه اخلاق اتفاق ميافتد،به خاطر ناتواني ما در حوزه فهم مسائل تربيتي آقاي دهداري بوده، نه اينكه ايشان اينجوريما را تربيت كرده باشد. اگر اشتباهي اتفاق ميافتد از جانب ما است. اما او يك الگويبسيار بزرگ، مربي بسيار فهيم در حوزههاي مختلف هم فني، هم تكنيكي، هم اخلاقي و همشخصيتي بود و اصلاً قابل مقايسه نيست.
هر كاري كنيم به اينجا ميرسيم كه مربي تيممليارتباط مستقيم با شما دارد. شما به عنوان دبير فدراسيون اگر خودتان بوديد، از نظر فنيكروش را انتخاب ميكرديد؟ بالاخره شما وارث انتخابي هستيد كه از قبل بوده.
خيلي الان علاقهاي ندارم كه دراين باره حرفبزنم. من هنوز هم احساسم اين است كه يك آدمي كه توان علمي خيلي خوب دارد، همه بايدبتوانيم از ايشان استفاده صد در صدي كنيم و هم ايشان بايد بتواند از ما استفاده صددر صدي كند. اين رابطه بايد دو طرفه باشد.
پس به توان علمي و دانش فني به ايشان اعتقادداريد؟
بله يك زماني شما ميگوييد من ايشان را قبولندارم، بايد عنوان كنيد در چه زمينهاي. مثلا ميگوييد ايشان را قبول ندارم چون ايشانتواناييهايش را آن طور كه انتظار داشتيم به منصه ظهور نرسانده يا اصلاً ما ضعف داشتيمو نتوانستيم از ايشان استفاده كنيم.
شما به ايشان گفته بوديد در نتيجهگيري موفقنبوده؟
بله نظر من اين بود. چون شما بالاخره در هرحوزهاي، خروجي بحث نتيجه است و نتيجه مهم است. به قول معلم بزرگ ما که الان اسم نميبرم،چون زنده است، به ما ميگفت شما اگر جز سه تيم شويد عنوان دارد و اين مهم است و چهارميو پانزدهمي اصلاً فرقي ندارد. نتيجه حرف اول را ميزند. يكي از بهترين استفادههاييكه ميشود از كلام خود ايشان كرد اين است كه دادگاهي كه هميشه رأي منصفانه ميدهد،نتيجه است. نه براي من براي خيلي از آدمهايي كه بوده با تمام افت و خيزهايي كه داشته،در مجموع اگر در آن فضاي التهابي نبود شايد رضايتمند بود و چون آن فضاي التهابي اتفاقافتاد و ما خيلي يك طرفه داشتيم يك طرف را تأييد ميكرديم براي من خيلي جذاب نبود.
يعني ميگوييد آن روز براساس فضايي كه در يكماه قبل ساخته شده بود...
كلا نتايجي كه بوده.
يعني ما يك بتي ساخته بوديم كه نميتوانستيمضعفها را بگوييم؟
شما وقتي فضاي بزرگي را در مورد هر كسي درستكنيد قادر نخواهيد بود در حوزه گفتمان تغيير خاصي را ايجاد كنيد. در حالي كه ما بايدفضا را به سمتي ببريم كه احترام طرف حفظ شود و ظرفيتهاي اجرايي دو طرف باعث دوستيشانو آورده ملي براي كشور باشد.
بلافاصله بعد از اين قضايا يك مشكلاتي برايخروج ايشان از كشور يا رفتن تيمملي به اردوهاي خارجي پيش آمد آيا كارشكني هم بود؟
دور از انصاف است من نميخواهم مباحث اخلاقيديني را بگويم، من خودم را لايق شاگردي پرويز دهداري نميدانم. ولي ميتوانيد از مسئولانيكه هستند مثل آقاي كفاشيان يا از اشخاص ديگري كه هستند، در اين باره سؤال كنيد. مااگر بخواهيم كاري كنيم در حوزه اخلاق اين كار را ميکنيم ما هيچ موقع نميآييم مباحثشخصي خودمان را در حوزه اجرا پياده كنيم. اين يك نوع بياخلاقي بود. يك مشكل عمدهايبود که چندين بار در حوزه تشريفات رفتيم و آمديم و بالاخره اين گره افتاد. اما فضارا به يك سمتي بردند و علاقهمند بودند جلوه بدهند كه عمدي در كار بود و اين يك مقدارناجوانمردانه بود. اما من باز آنجا سكوت كردم.
اين باعث شد فضا عليه خود شما تند شود.
اين طبيعي است براي اينكه وقتي شناخت و ارتباطمستقيمي وجود نداشته باشد، يك مقدار هم شيطنت كنند فضا به ضرر مظلوم ميشود.
اگر در آن شرايط كروش ميرفت فكر ميكنيد چهاتفاقي در ادامه كار شما ميافتاد؟ فضا خيلي عليه شما تندتر ميشد.
من خيلي به اين مسائل قائل نيستم مثلاً تندميشدچي ميشد؟
همه شما را متهم ميكردند به حذف سرمربي تيمملي.
مگر پرويز دهداري را متهم نكردند؟ مگر در طولتاريخ آدمهاي بزرگي را متهم نكرده بودند، ولي بعد متوجه شدند ديدگاه آنها درست بودهو فضا آنقدر ملتهب بوده كه نتوانسته بودند درست نگاه كنند. بحث ما بحث رفتن و بيرونكردن كسي نبود، بحث اين بود كه همه آدمها در چارچوب كار كنند. من نميدانم اين مسئلهچرا به اين سمت و آن سمت كشيده ميشود.
منتقدهاي كفاشيان ميگفتند كروش در مقام صندليرياست فدراسيون فوتبال مينشيند وتصميم ميگيرد آيا اين درست بود؟
من به تعبير اينجور آدمها كاري ندارم، وليشما خودتان اگر روزنامهها و نوع رفتارها را ورق بزنيد برآيند خود شما در حوزه رسانهو تمام كساني كه در اين حوزه كار ميكنند، چند مورد ميتواند باشد. يكي اينكه چون ناتوانيوجود دارد، اين قويتر است و به جايش تصميم ميگيرد.
آقاي ذوالفقارنسب همين را گفته بودند.
ايشان معلم بزرگي است بازيكن بزرگي هم بوده،مربي بزرگي هم است. ما دست تمام پيشكسوتان را ميبوسيم و خدمتگزار همه هستيم، چه مخالفانو چه موافقان. اين اهميتي ندارد. اما اين زمينههاي ذهني را رفتارهاي آدم درست ميكند،وقتي شما در چارچوب خودتان حركت ميكنيد كسي به شما نميگويد رئيس خيلي قسمتها هستيد.وقتي در چارچوب حركت نكنيد و بخواهيد براي جاهاي ديگر تصميم بگيريد، حرف درميآيد.وقتي در طول زمان اين اظهارنظرها تكرار ميشود، ملكه ميشود و همه به اين باور ميرسندكه واقعاً اينطور است.
الان به نظر ميرسد اين اختيارات كم شده فدراسيونسعي ميكند اردوهايش را خودش بچيند و بازيها را هم خودش تعيين كند.
بهتر است بگوييم تفاهم بهتري اتفاق افتادهكه همه در جايگاه خودشان با احترام نسبت به ديگران رفتار كنند.
ولي در حدي كه مربوط به خود كروش ميشود، وقتيما مشكلاتي داريم اين را دامن ميزند داشتن يك كمپ مجهز...
شما يك بحثهاي حداقلي و يك بحثهاي حداكثريداريد. ما با توجه به امكاناتي كه داريم و شناختي كه نسبت به آن داريد، فكر ميكنيم.وقتي الان من با شما صحبت ميكنم توقع ندارم شما يك حقوق ۴۰ميليون توماني در ماه بگيريد،وقتي يك حقوق اين ميزان داشته باشيد وقت براي تحليل، تمركز روي كار، پژوهش، تحقيق ومقايسه دارید و بالاخره حقيقت را از تمام اينها درمي آوريد. وقتي بضاعت شما اينقدراست، تمركزتان را هم از دست ميدهيد و اين از دست دادن تمركز هم سهوي است. پس بايدبه اين نقطه برسيم كه همه ما حداكثر بضاعتمان را انجام ميدهيم كه اين اتفاق بيفتد.البته از اين بهتر بايد بشويم و داريم سعي ميكنيم یعنی همه بايد سعي كنند.
يك بخشي از آن شايد حقوقي است كه بايد جاهايديگر براي شما ايجاد كنند و اين كار را نميكنند. يك سري اتفاقاتي ميافتد كه به اينهادامن ميزند. شما وقتي تيمملي اميد را كنترات ميدهيد به يك شخصي كه چنان هزينه ميكندكه آن تيم يك روز در ايران اردو نميزند كه به مشكل زمين در اينجا بخورد...
دو جور ميتوان تحليل كرد؛ اول اينكه اين تعبيركنترات برداشتن تعبير خوبي نيست. ميتوانيم بگوييم با توجه به اينكه يك نفر علاقهمنداست و امكاناتش را دارد و سوابق مديريتي خوبي هم داشته، تيم را به او واگذار ميكنيم.این فرد مديريت بزرگترين باشگاه ما را داشته و از نظر صفات اخلاقي هم مورد تأييد جامعهو مردم است و اين حداقلها را دارد و ميتواند بار فدراسيون را در اين قضيه كم كند.اینطور نیست که چون هيچكس شكايت نميكند، پس آنها هيچ نداري ندارند. يك بحث اين است.بحث ديگر اين است كه آنها خيلي هم نداري دارند، ولي كسي شكايت نميكند. مثل اينكه يكنفر در ميدان ونك زندگي ميكند و دائما غر ميزند، يك نفر ديگر در ميدان منيريه زندگيميكند از نظر عدد و رقم خيلي با شما فرق ميكند، ولي غر نميزند. اين دليل بر رضايتمندياو نيست.
الان تيم اميد كه قطعاً در منيريه نيست.
اختلاف سطح را دارند الان مثلاً تيم اميد چهچيزي دارد؟
تيم اميد الان ۱۵۰روز تمرين داشته كه فقط۲۰روز ايران بوده.
نه اينطور نيست.
دو تا اردوي ده روزه كيش داشتند تهران اصلاًتمرين نكردند. عمان، بحرين، امارات، هلند بودند. سه مرحله تركيه بودند. الان هم بهآلمان و يك كشور عربي ميروند و بعد قطر براي بازيها ميروند. تهران كي تمرين كردند؟
بازيهاي تداركاتي قبل از اين بازيها كه درعيد برگزار شد، چه بازيهايي داشتند؟ دو سه ماه بيشتر نبود.
سه ماهي كه ۵۰روز تهران نبودند.
اميد را مثال نزنيم فوتبال ساحلي ما چه امكاناتيداشتند؟
شما حرفهاي آقاي پيرواني و آقاي كاشاني رانخوانديد؟
من اصلاً اين ادبيات را قبول ندارم يك مقداريهم رسانهها شعله ورش ميكنند.
آقاي كاشاني با فارس مصاحبه كرده و آقاي پيروانيبا سايت فدراسيون فوتبال، هر دو هم اولين بار روي خروجي سايت فدراسيون آمد.
آتش بيار معركه الان چه كسي است؟
لابد ما روزنامه نگارها.
يك اختلافي وجود دارد كه كاري نداريم كه كيچطور تجهيز ميشود، بالاخره آنها هزينههاي خود را درمي آورند و فدراسيون هم هيچ تأثيريندارد.مطمئناً در فدراسيون به اين مسئله هم فكر ميشود. يعني واقعاً كسي دلش ميخواهدشرمنده تيممليش باشد؟ از نظر عقلاني و منطقي يك مدير مسئول آن هم شخصي مثل آقاي كفاشيانكه همیشه لبخند به لب دارد و دلش نميخواهد كسي از او برنجد...
اينها را از ته دل درباره آقاي كفاشيان ميگوييد؟
يك شخصي كه اينطور است، شما سيماي بيرونيو سيماي درونيش را ميدانيد، اهل آزاردادن كسي نيست و ميخواهد به عنوان برآيند...
فكر ميكنيد آقاي كفاشيان هم در مورد شما اينطورفكر ميكند؟
براي من مهم نيست چه كسي راجع به من چطور فكرميكند براي من مهم است كه من راجع به ديگران چطور فكر ميكنم.
آقاي كفاشيان بارها اذعان كرده كه شما به اوتحميل شديد .
اينها بحثهايي است كه خيليها به آن دامنميزنند. اگر اينطور بود ايشان با كسي رودربايستي ندارد و قبل از من چند نفر را ردكرده بود، ميتوانست من را هم قبول نكند.
فكر ميكنيد در چه نقطهاي شما و آقاي كروشميتوانيد به تعامل برسيد؟
ما هيچ مشكلي با هم نداريم يعني من اصلاً باهيچكسي مشكلي ندارم.
در همين دو سه روز هم مصاحبههايي مطرح شده...
براي كشور ما مهم نيست چه ادبياتي بين شمارد و بدل ميشود، مهم اين است كه خروجي آن بعداً براي مردم چيست. اين مهم است به شرطيكه سوار موج رسانه نشويم و كار پوپوليستي انجام ندهيم و مردم را هم فريب ندهيم. اينرا هم از سابقه افراد ميشود فهميد كه چقدر صداقت دارند، چقدر حاضرند هزينه كنند وچقدر بلوف ميزنند. طرف می گوید من اعتقادم بر اين اصول است. اگر نباشد احتمالاً منصبمرا ترك ميكنم و به شما ميسپارم، ببينيد چقدر لاف ميزند و بپرسيد. گذشته آدمها ميتواندشخصيت آنها را نشان بدهد. خارج از همه اين حرفها اگر كسي با كسي وارد يك مفاهمهايشد، اختلافي هم وجود داشت اشكال ندارد. ولي وقتي از آن خارج ميشوند و بدون اينكه هيچمشكلي را ايجاد كنند به يك توافقي ميرسند، بايد به سمت منافع ملي كشور بروند.
الان شما و آقاي كروش به سمت منافع ملي حركتميكنيد؟
ما كار خودمان را انجام ميدهيم.
يكي از خواستههاي شما جوانگرايي بود از اينرضايت داريد؟
بله حتماً. ما هم مثل ملت علاقهمند به اينكار بوديم.
يك بخشي از پتانسيلي كه تا به حال از كروشاستفاده نميكرديم در اين چند ماهه انجام شد و شايد برآيند همه اين گفتمانها سهم خواهيفدراسيون بوده.
تغيير نگاه به هر دليلي اتفاق افتاده باشد،چون براي مردم ما ميمون بوده، قابل قبول است. اصلاً هم من علاقهمند نيستم كه بگويمسهم من چقدر بوده، من اصلاً دنبال سهم نيستم. شايد تفكر خود ايشان بوده. ولي چون اينميمون بوده براي مردم علاقهمندي ايجاد كرده وبه جوانها فضا داده شده من خيلي خوشحالم.
يك بحثي كه درباره كروش وجود دارد اين استكه مثلاً مدير فني تيمملي اميد به عنوان كارشناس مستقل خيلي از ايشان انتقاد ميكنديا خود شما برداشتي كه از حرفهايتان ميشود يا اين حرف اخير آقاي كفاشيان كه گفتندهيچكس از فدراسيون حق ندارد از كروش انتقاد كند، اين را به خودتان گرفتيد؟
آقاي كفاشيان مسئول فدراسيون است و از زاويهبالايي قضايا را ميبنيد و شايد احساس ميكند براي اينكه وحدت ايجاد شود و حتي براياينكه بهانهاي گرفته شود كه در آينده نه عضو فدراسيون بهانه كند بگويد شما چون حرفهايمن را گوش نكرديد، اين اتفاق افتاد يا مخاطب مستقيمش فردا بگويد علت تمام ناكاميهايما شما بوديد، به عنوان يك آدمي كه بالاتر است ميگويد هزينههاي اختلاف را پايين بياوريد.يكي از هزينههاي اختلاف متنافر صحبت كردن با هم است كه اگر برد داشتيم همه با هم باشيمو اگر باخت هم داشتيم باز همه با هم باشیم. فضايي را ببنديم كه بعد از قضيه دنبال مقصر نگرديم و ناتواني خودمان را گردنديگري نيندازيم. اين خارج از يك نگاه حرفهاي يا اخلاق حرفهاي است .ما ميگوييم اينكار را ما انجام ميدهيم، همه با هم هزينهها را پايين بياوريم و در كنار هم متحد باشيمتا مردم هم خوشحال شوند از نتيجه خوب، تعداد گل بالا، جوانهاي خوب در تيم. هر كاريهم از دستمان بربيايد در تداركات تيم انجام دهيم، تيممليمان است به آن عرق داريمو هيچ مشكلي ند اريم.
دهداري وار فكر ميكنيد اگر با كسي مثل كروشدست يا علي داده باشيد تا تهش هستيد؟
اخلاق شاگردهاي دهداري اين است. خصوصيات مااينطور است. چون كار ما اصول دارد حتي حاضريم از پست و مقام هم بگذريم.
يعني به آن نقطه رفاقت با كروش ميرسيد؟
با هر كسي ميرسيم. ما در جهت منافع ملي خودمانعلاقهمند هستيم، تحقيري براي ملتمان ايجاد نشود و حاضريم براي اينكه مردم تحقير نشوند،ما تحقير شويم. بعضي مواقع ميگويند شما بايد برويد ميگوييم چشم اشكالي ندارد. وليما از هيچ موج و فضايي نميترسيم، براي اينكه منافع ملي خودمان را زير پا بگذاريم.دوران ۳۷سال انقلاب نظام به ما ياد داده كه مقاومت بايد كرد و كار اخلاقي بايد كرد،چون كار اخلاقي نتيجه ميدهد، حتي اگر ما نباشيم.
|
|
|
|