ای بزرگ موندنی ، با یک برد عاشقت نشدم که با یک باخت از تو دست بکشم ....
در فرو بسته ترین دشواری

در گرانبارترین نومیدی،

بارها بر سر خود بانگ زدم: "هیچت ار نیست مخور خون جگر، دست که هست!" بیستون را یاد آر، دستهایت را بسپار به کار

کوه را چون پَرِ کاه از سر راه بردار!وَه چه نیروی شگفت انگیزی است.

دستهایی که به هم پیوسته ست...! با دست های بهم پیوسته خود پرسپولیس کبیر را قهرمان خواهیم کرد.
نظر کاربران را اینجا ببینید. ( تعداد نظرات: ۱۰ )