فرار رو به جلو
چند خط در وصف مرام دلباختگان تیم بی حماسه
حمله همه جانبه و بی رحمانه به هر منتقد و هر فردی که نوشته و گفته هایش باب میل شان نباشد استراتژی و سیاست آنهایی است که زبان خبلی ها را دوخته اند.

به یکی وصله و برچسب تعلق خاطر به قرمز می زنند تا صدایش را در نطفه خفه کنند و به دیگری انگ و اتهام و به فردی دیگر هم اگر کوجکترین خبط و خطایی کرده باشد چنان می تازند که تو گویی می خواهند ریشه اش را با تیشه بزنند.

آنها که خود از سرنداشتن حماسه ای با جعل چهار و تخیل هشت و فتوشاپ دستشان رو شده یک روز با هیاهو سازمان فوتبال را تحت فشار می گذارند که ستاره مان کو و روزی دیگر از هرطرف به مجری بی پروا و همیشه منتقد پرببیننده ترین برنامه تلویزیونی می تازتد که تو قرمز هستی و روزی دیگر این و آن را تهدید به شکایت می کنند و حالا برای صدا و سیما ضرب الاجل و اولتیماتوم صادر کرده اند که" فقط ده روز فرصت دارید تا با مجری جوان تان برخورد کنید"!

واقعا در این مملکت چه ارگانی، چه فردی و چه کسی تاکنون این گونه برای رسانه ملی ضرب الاجل تعیین کرده؟ می شود یکی پیدا شود و جواب این سوال را بدهد؟

کسی که باید شاکی باشد و شکایت کند و بیانیه بدهد در وهله اول شمایید یا آن داور که معلوم نیست چرا و اصولا براساس کدام توصیه مدرسان فیفا از واژه "بچرخ" استفاده کرده است.

یادمان نرفته همین مجری وقتی در محفلی خودمانی شعری درباره یک مربی(آن حرکت و اقدام احساسی اش را هیچ کس تایید نمی کند) را پس از گل دقایق پایانی دربی خواند و ویدیوی شادی و شعرخوانی اش در فضای مجازی دست به دست شد چگونه با آماجی از کامنت های سرشار از ناسزا و توهین خانوادگی کاربرانی مواجه شد که از اهانت به سرمربی شان ناراحت بودند. آن زمان مدعیان اخلاق نه تنها لام تا کام حرفی نزدند تا هواداران خود را دعوت به آرامش و پرهیز از فحاشی های گسترده کنند بلکه با مصاحبه ها و بیانیه هایشان کاری کردند تا کامنت ها ثانیه به ثانیه بیشتر و زننده تر شود. آن زمان این مجری و مادرش در بیمارستان و درمانگاهها بستری شدند و بدترین لحظات عمرشان را در پی هجمه ها سپری کردند و دست آخر هم آقای مجری با دسته گلی به اندازه قامتش به خدمت آقای سرمربی رفت و عکاس ها آنقدر فلاش زدند و شاتر را به حرکت درآوردند تا مشخص شود که آقای مجری بعد از تحمل دهها هزار فحش و ناسزا در فضای مجازی عذرخواهی کرده و ابراز ندامت داشته تا آقایان جوانمرد دل شان به رحم آمده و همانطور که با لابی و رایزنی و استفاده از فشار افکار عمومی حکم ممنوع التصویری اش را گرفته بودند این بار با یک اشاره بگویند؛ بخشیدیم. حکم را لغو کنید!

رسانه ملی که به جرات می توان گفت اغلب مجریان و گزارشگرانش گرایش به جعل آفرینان و تخیل سازان دارند حالا نیز روزه سکوت گرفته چرا که این مجری جوان بلد نبوده مثل آقایان گزارشگر و مجریانی که تعلق خاطر خود به تیم بی حماسه را با زیرکی فریاد می زنند کمی مثل آنها زیرکانه عمل کند!

امروز اما اولتیماتوم می دهند، ضرب الاجل تعیین می کنند و تیشه ای در دست گرفته اند برای زدن ریشه ای. آنها خوب می دانند این واژه های بی سر و ته من چه می گوید. خوب می دانند در این رسانه ملی و از جمع مدیران ارشد قبلی و فعلی و گزارشگران و مجریان امروزی کدام شان و چند درصدشان(بالغ بر نود درصد) عاشق و دل باخته تیم بی حماسه هستند و چگونه بارها و بارها تعلق خاطر به تیم مورد علاقه شان را در رسانه ملی با زیرکی فریاد زده اند. می شود یک به یک اسم برد و آدرس داد، می شود گفت که چگونه زبان چه کسانی را با هجمه و فشارهای رنگی دوخته اند و قلم چه کسانی را نیز شکسته اند تا مبادا...
بله؛ می شود برای خیلی ها از این ضرب الاجل ها تعیین کرد و با استفاده از تحریک افکار عمومی تیشه ای زد به ریشه ای اما... مرام ما کجا و آنها کجا؟! فرسنگ ها فاصله است. به اندازه زمین تا آسمان.
نظر کاربران را اینجا ببینید. ( تعداد نظرات: ۳ )