داد و بی‌داد از این روزگار
ببار ای ابر بهار
با دلم به هوای زلف یار
ماه را دادند به شب‌های تار ای باران
ای باران ای باران ماه را داند به شب‌های تار
ای باران بر کوه و دشت و هامون ببار ای باران
ببار ای باران ببار
با دلم گریه کن خون ببار
در شب‌های تیره چون زلف یار
بهر لیلی چو مجنون ببار ای باران
دلم خون شد خون ببار
بر کوه و دشت و هامون ببار
به یاد عاشق‌های این دیار
به یاد عاشق‌های بی‌مزار ای باران
ببار ای باران ببار
با دلم گریه کن خون ببار
در شب‌های تیره چون زلف یار
بهر لیلی چو مجنون ببار ای باران
ببار ای ابر بهار
با دلم به هوای زلف یار
داد و بی‌داد از این روزگار
← لطفاً ثبت‌نام کنید یا واردشوید و نظر خود را اضافه کنید.