رامتین جباری
۱ از قبل از مقدماتی جامجهانی ۲۰۰۶ بود كه به بیشتر اردوها دعوت میشد. پشت سر یكی مثل ابراهیم میرزاپور صبوری میكرد، و یكی دو تای دیگر، كه موقتا میدرخشیدند و برقشان چشمها را میگرفت. توی همین تیم استقلال هم تا فصل ۸۷-۸۶، وحید طالبلو اعتبار دیگری داشت، یك جورهایی دوباره از سر شروع كرد كه شد مهدی رحمتی. باشگاه میلیاردیها را به افتخار او برای لیگبرتر ایران افتتاح كردند! حالا «كیلین شیت»هایش را برایش میشمارند و «سیو»های سه امتیازیاش را ثبت میكنند. هر تیم لیگبرتری كه برای قهرمانی بسته میشود اسم مهدی رحمتی را درشت بالای لیست خریدش مینویسد. برایش بودجه خاص اختصاص میدهند و اسپانسرهای گردن كلفت، داوطلبانه چك سفید امضا میكنند.
۲ او دروازهبان رزرواش را خودش انتخاب میكند. میگویند خودش به مدیر و مربی پیشنهاد میدهد كه خط دفاعی تیم را با چه كسانی ببندند. باشگاهها هم اطاعت میكنند. سپاهان و استقلال ندارد. مدیر چه ساكت باشد چه فتحاللهزاده، مربی چه امیر باشد چه مظلومی، شروط مهدی رحمتی را میپذیرند و لیست تیم را عملا با یك دروازهبان حرفهیی میبندند! در عوض مهدی رحمتی به تنهایی در «جدول لیگ» به چشم میآید. آنقدر كم گل میخورد كه با كمترین گل زده، تیم صدر جدول مینشیند.
۳ در فوتبالی كه چشمها فقط ردهبندی لیگ را میبیند و هر تك امتیاز بیشتر، ارزش افزودهاش روی قرارداد سال بعد همگیشان باهم میآید، چرا كه نه!؟ خط و ربط و پرنسیو را توی ژست و مصاحبه با بزك درست میكنند. كسی خودش را از تنگ و تا نمیاندازد كه باج میدهد. اسمش را گذاشتهاند روانشناسی ورزشی! اینكه هر بازیكنی اخلاق منحصر بهفرد خودش را دارد، و شناخت این ویژگی هنر سرمربی و مدیریت است. برای همین كسی از هادی زرینساعد خبر ندارد و اسم دروازهبان دوم امروز استقلال را هیچكس نمیداند.
۴ مدتی بود كه از آیتمهای ثابت لژیونرها و دو رگههای ۹۰ شده بود. خبر بازیهایش از پربینندهترین برنامه تلویزیونی ایران منعكس شد تا كه به تیتر روزنامههای ورزشی رسید و اسمش سر زبانها افتاد؛ «دانیال داوری». بعد از موج تازه و نسبتا موفق جذب دورگهها كه با اشكان دژاگه و رضا گوچی به اوج رسید، برای مرحله جدید اردوی تیمملی همه در انتظار یك دروازهبان دو رگه ایرانی- لهستانی متولد آلمان بودند كه قرار بود با چهره بلوند و اروپاییاش نوستالژی بودو ایلگنر را برای خاطرهبازهای فوتبال ایرانی زنده كند. دانیال هم تیمش با گل كم خورده، از تیمهای بالانشین جدول است. جزو تاپترین گلرهای نشریه كیكر شده و با ۲۵ سال سن و ۱۹۲ سانتیمتر قد از چهرههای برتر بوندسلیگای۲ است. پنج سال جوانتر و پنج سانت بلندتر از مهدی رحمتی.
۵ مهدی رحمتی به این بهانه كه كمی خسته است، در مصاحبهیی با فارس میگوید كه شاید موقتا نتواند تیمملی را همراهی كند. همان روز كیروش برایش در دیگر مراحل زندگی آرزوی موفقیت میكند و خداحافظ!
۶ به فوتبال ایران بر میخورد؛ «یك چای با مهدی رحمتی میخوردی بعد میگفتی خداحافظ!» این همان خروجی فوتبال ایرانی است. ثمره فرهنگ به قهقرا رفته فوتبال ایران. آدابی كه با شماره یك تیمملی، به این خاطر كه ستاره است، برای اینكه قابلیت فنی ممتازی دارد، اجازه میدهد جای همه تصمیم بگیرد. چارچوبی كه با كمی بزرگشدن ستارههایش خرد میشود.
۷ مهدی رحمتی مقصر نیست، او تربیتشده این فوتبال است. مدیر اشتباهی، مربی غلط و قاعده عوضی؛ روشی كه اعتماد بهنفس را در برابر هر نوع رقیبی از مهدی رحمتی گرفت و او را لوس بارآورد، و دستهای او را برای توپی بالا برد كه روی زمین قل خورد و رفت ته دروازه!
۸ برای جبران این گل به خودی، قوانین فوتبال ایرانی دست به كار میشوند. قانون طلایی «لابی»، «مصلحت»، «فشار» و من بمیرم تو بمیری حاكم در فوتبال ما، كه از همان لحظهیی كه كیروش روی اسم رحمتی خط كشید، رحمتی را به برگ برنده جانشین كیروش مبدل كرد و امروز مهدی رحمتی «اهرم فشار» پرقدرتی است در دستان آنهایی كه با كیروش اصطكاك دارند.