نميتونه غر نزنه. حالا كه ميخاد با دايى خوبتر بشه تمام غرهاش رو redirect كرده به سوى "آقايون" ... على كريمى جان! برادر ما ... عزيز ما .... سرچشمه ى عيب ها در درون خود ماست. حالا فهميدى على دايى نبوود ... يه "آقايون" پيدا كردى گيردادى بهشون ... مولوى در داستان شير و خرگوش اين آموزش را به ما و على كريمى ميدهد؛ ... شیر عکس خویش دید از آبِ تَفْتْ / شکل شیری در برش خرگوشِ زَفت / چونکه خصم خویش را در آب دید / مر ورا بگذاشت و اندر چه جهید / ... /شیر خود را دید در چه وز غُلُوْ / خویش را نشناخت آن دم از عَدُوْ / عکس خود را او عدوى خویش دید / لاجرم بر خویش شمشیری کشید / ... / ای بسا ظلمی که بینی در کسان / خوی تو باشد دریشان ای فلان / اندریشان تافته هستی تو / از نفاق و ظلم و بد مستی تو / آن توی و آن زخم بر خود می زنی / بر خود آن دم تار لعنت می تنی / در خود آن بد را نمی بینی عیان / ورنه دشمن بودیی خود را بجان / حمله بر خود می کنی ای ساده مرد / همچو آن شیری که بر خود حمله کرد / چون به قعر خوی خود اندر رسی / پس بدانی کز تو بود آن ناکسی / ... /می ببینى خال بد بر روی عَمْ (عمو؛ در اينجا مصداقش على دايى است) / عکس خال تست آن از عَمْ مَرَمْ (اين عكسى از اشكالات خودت بود على كريمى جان! كه در سيماى على دايى ميديدى!!)/ پیش چشمت داشتی شیشه کبود / زان سبب عالم کبودت می نمود / گر نه کوری این کبودی دان ز خویش / خویش را بد گو مگو کس را تو بیش ... حالا! به بهانه ى انتخابات؛ من از همه ى دوستانى كه بيش از يك دهه در يكى از كشورهاى developed زندگى كرده اند ميپرسم؛ آيا سرّ موفقيت كشور جديدتان را در "دولتهاى پاك از دزدي (corruption)" يافتيد يا در "فرهنگ هاى پاك از طلبكارى (demanding) و غر زدن (nagging) و بدبينى (paranoia)" ... براي ساختن فرداي ايران ما بايد از بچه هاي خودمان شروع كنيم و فرهنگ كرامت و خوشبيني و پركاري را در تئوري و عمل تا جاي ممكن در مغزهاشان download كنيم نه فرهنگ طلبكاري و كم كاري و غرزدن و ميانبر ... و از همه بدتر همين وراجيهاي خودم!!! ... ببخشيد! ... من رفتم ...

علی کریمی هر چی میگی یک سری داستان درست میکنند. یعنی باید چشم به حقایق بست؟ آیا خرمشهر درست شده؟ شما که این انتقاد را میکنی قبلا خرمشهر رفته بودی؟ بعد جنگ خرمشهر رفتی؟ الان وضعیت خرمشهر را میدونی؟ یک سری شعر و لغت قلمبه سلمبه را سر هم کردی که علی کریمی را بکوبی؟

کاوه جان منو یاد اون داستان زمان مسیح انداختی که قرار بود فاحشه ای رو در شهر سنگسار کنن و مسیح رو بمردم کرد و گفت نخستین سنگو کسی بزنه که خودش مرتکب گناهی نشده. شوربختانه مد شده که همدیگرو بکوبیم. حتا منو شما.