افشاگری های پرویز مظلومی را همه می دانستند اما گفتن این موارد امروز دردی را دوا نمی کند، او باید با بازیکن و مدیر و ... همان روزهایی برخورد می کرد که استقلال هنوز شکست نخورده بود.

تقریبا همه آنچه که پرویز مظلومی در نیمه شب دوشنبه افشاگری کرد، در خبرگزاری مهر در طول سال گذشته در قالب گزارش های متعدد نوشته شده بود، در مجمع الجزایر استقلال اختلاف امسال در اوج بود و افشارزاده هم فرصت رسیدگی به آن را نداشت، بحث فرهاد مجیدی و منصوریان و اسکوچیچ و بازیکن سالاری و ... که از زبان پرویز مظلومی بیرون آمد خیلی ها را بر آن داشت تا از این مربی دفاع کنند اما واقعیت این است که مربیان بزرگ در دنیا هرگز این همه تخریب تیم خودشان را تحمل نمی کنند و اجازه نمی دهند عوامل بیرونی یا درونی تا این حد و تا اینجا که مظلومی به آن اشاره دارد، قدرت تیم را بگیرند.

عدم جذب بازیکنان لیست سرمربی استقلال در نیم فصل، گم شدن پول ریوالدو، قهر کرار و ... گوشه ای از مشکلات پرویز مظلومی تنگستانی بود اما باید پرسید که آیا کنترل این موارد جزو کاریزماهای سرمربی نیست؟

تقریبا همه مربیان بزرگ دنیا بد اخلاق هستند، آنها به بازیکن بزرگ تیمشان اجازه نمی دهند که از مرز بازیکن بودن خارج شود، فرگوسن یکی از این نمونه هاست، او بکهام را با لنگه کفش زد، یاپ استام را تحقیر و اخراج کرد، روی کین را بعد از ۱۲ سال از منچستر اخراج کرد.

مورینیو با مالک پولدار چلسی درگیر شد، اسکولاری اگر لازم می‌شد وسط زمین بزن بزن می کرد. بکن باوئر ملقب به قیصر در واقع اسطوره نظم در جهان است و حتی در ایران هم آنها که بیشتر جام آورده اند، پروین و قلعه نویی سکوت را نمی شناختند و اگر با مشکلی از جانب هیات مدیره، مدیرعامل، مربیان، بازیکنان و ... مواجه می شدند قبل از آنکه این مشکلات به تیمشان ضربه بزند آن را جمع و جور می کردند.

پرویز مظلومی اما نشست، سکوت کرد، اجازه داد تا این حاشیه ها و حاشیه سازها وسط مسابقات تیمش را خرد کنند، دو هفته مانده به فینال تقریبا همه در استقلال تصمیم می گرفتند، یکی با منصوریان مذاکره می کرد، دیگری با فرهاد مجیدی، آن یکی با اسکوچیچ! تقریبا همه از مظلومی انتقاد می کردند اما قدرت برکناری وی را هم نداشتند.

مظلومی در همه این روزها سکوت کرد، حالا می‌توان تاکید کرد او همه این حاشیه‌ها را می‌دانست و می‌دانست که این موارد کانون بودن مرکز فرماندهی اش را از بین می برد اما نشست و نگاه کرد، او حرفی نزد تا نظم از استقلال رخت بر بندد. بازیکن خودش دنبال مربی می گشت اما فیکس زمین بود در حالی که یک مربی توانا هرگز به چنین بازیکنی اعتماد نمی‌کند چرا که ممکن است تیم را با شکست مواجه کند و گزینه خودش را برای مربیگری بیاورد.

اما مظلومی توان برخورد و جابه جایی نداشت، با وجود بازیکن ذخیره خوبی که در آن پست داشت نشست و نگاه کرد.

پرویز مظلومی امروز حق ندارد در مورد این اتفاقات حرف بزند، او خودش را در استقلال به بن بست رساند و دیگر رنگ این تیم را به احتمال زیاد نخواهد دید اما حاضر نشد جلوی بی‌نظمی‌ها را بگیرد و مثل یک فرمانده عمل کند، چون او فرمانده نبود.

اگر مظلومی نظم را به ستاره‌ها ترجیح می‌داد و محکم بود حتما روزهای بهتری برای استقلال ایجاد می‌شد. حالا نشستن و غرولند کردن و افشای اتفاقاتی که در طول فصل رخ داده بود اما مظلومی بیننده آنها و تماشاگر آنها بود هیچ سودی نه برای خودش دارد و نه برای استقلال.

او لگد به بخت خودش زد، در حالی که باید هم با هیات مدیره و هم با همه آنها که علیه وی توطئه کردند برخورد جدی می کرد و فرمان را به عنوان راننده در دست می گرفت.

اینکه بازیکن یا یک مدیر میانی بروند و با مربی دیگری مذاکره کنند، بیش از این که اشکال آنها باشد، از ضعف پرویز مظلومی بوده است.

نظر کاربران را اینجا ببینید. ( تعداد نظرات: ۱۱ )