با وضعیت فعلی در چله تابستان باید منتظر خزان تیم ملی ایران بود.

سعید اکبری-خبرگزاری خبرآنلاین؛ اگر علم را یک «خطر» برای بیسوادی بدانیم، پیداست که باسوادان فوتبال ایران می توانند آنها باشند که هنوز فوتبال علی اصغری برایشان «سودآور» است و کارکرد «علم» نان آجر کردن. سال های سال، فوتبال ایران به همین شکلی اداره شده که کارشناس هایش-نه تمام شان، مقداری از آنها که تریبون دارند- از آن دفاع می کنند. همین شکلی که می بینید. دور همیم. شب امتحان درس می خوانیم و خلاصه خدایا به امید تو. یا ۱۰ را می گیریم و قبولیم یا تک ماده می زنیم و یا... تاریخ بدبختی ها و آه مردم تکرار می شود و دوباره برای یک حذف، داستان ها می سرائیم و به گریه می نشینیم. اما تا روزی که علم در این فوتبال خطر باشد، برنامه ریزی می شود همانی که هست. ناگهان ماهها می گذرد و شهریور می رسد و تازه می فهمیم ای وای... فردا با تیم ملی قطر بازی داریم. وزیر دوان دوان به تمرین تیم ملی می رود. مسئولان یکی یکی پیغام می دهند. ناگهان کودها پای چمن ها می ریزند و تیم ملی می شود «تیم ملی». امروز هنوز آن روز نرسیده است. مسئولان چای شان را می زنند و به امید یک لاتاری دیگر هستند. اینکه بلیط شانس شان در بیاید و خدا را چه دیدی، قسمت شد دسته جمعی روسیه بروند و عکس ها را بگیرند. ولی بد نیست آقایان بدانند، آنها که این روزها فوتبال را کرده اند بازیچه «وعده وعید»؛ همینطور کارناشناسانی که یک جمله بیهوده را تکرار می کند که وای مگر کروش روز اول این امکانات را ندید؟ اتفاقا...اتفاقا کروش دید و از همان روز فریاد زد که این چه وضعی است. درستش کنید وگرنه ایران این شکلی مقابل فوتبال سرمایه داری، بازنده خواهد بود. قول دادند که درست کنند ولی حالا نتیجه اش چیست؟ زمین یونجه شکل کمپ تیم ملی، لباس های تولیدی اسلامشهر، برنامه ها نامعلوم، بازی های نامشخص، نبود پول، نبود پرواز درست و حسابی و....هزار و یک مشکل دیگر. این مطلب را باید یک «هشدار» بدانیم. این تیمی که الان برایش به به و چه چه می کنیم، هنوز آزمایش پس نداده. جوان است و بی تجربه. فردا روزی اگر در آزادی، مقابل ۱۰۰ هزار نفر یک گل بخورد، جمع کردنش دشوار است.

کمی مکث کنید. اوضاع را ببینید. تیم ملی در نقطه صفر است. با جماعتی به اسم کارشناس که هر روز بلند می شوند و می گویند: «این تیم با آن حریفان از همین حالا صعود کرده. کروش دیگر چی می خواهد؟ بس کند این حرف ها را. اینقدر حریفان را بزرگ نکند و...» این ناشی از همان «خطر علم» است و گویای بیسوادی محض.

می گویند کسی که بلد نیست تلاش کند، به انتظار معجزه می نشیند اما معجزه برای آنها اتفاق می افتد که تلاش می کنند. اگر بخواهیم مصداق بیسوادی را در جمله ای خلاصه کنیم، همین می شود که این روزها از بعضی ها می شنوید، آنها که می گویند مگر ازبکستان و فلان و سوریه و ال و بل حریفند...

نظر کاربران را اینجا ببینید. ( تعداد نظرات: ۱ )