به یاد سحر
با چشمان خیس، دنبال قبرم میگردم! انگار گورم را گم کرده ام‌‌! یادم نیست! دستهایم را به پشت اسبی ببند و بتاز، بگذار بدنم ذره ذره در گور خاک کشیده شود! بگذار تا آن اتفاق ساده بیفتد! من نیست شوم...
نظر کاربران را اینجا ببینید. ( تعداد نظرات: ۱ )