قرارمون این بود همه از دیدن فوتبال لذت ببریم و یکدل و متحد شیم؛ مثل شبایی که رفتیم جامجهانی. نمی دونم سحر وقتی بازيها رو تو ورزشگاه میدید چه حسی داشت ولی میدونم فکر میکرد تو اون لحظه خوشبختترین دختر دنیاست. ایکاش میشد خدا این لحظه رو ابدی کنه ولی قصهها قراره اینجا تلخ تموم شن.
نمی دونم با چه زبونی و با چه حسی، ولی عمیقاً به خانواده سحر و به همه مردم كشورم این مصیبت رو تسلیت میگم.
مثل امام حسین(ع) که آزاده بود، واسه ما سحر هم یه دختر آزاده بود. شاید قصه تموم شده ولی سحر نامش همیشه زنده ماند...